eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
14 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
پدرم نقاش عجیبی ست... رنج هایی می کشد که هیچ کجا ندیده اید! خواستید سری به آثارش بزنید کمی به مادرم خیره شوید او تمامشان را به جان خریده...
می دانی خدا برای خنده های تو چند ردیف درخت سیب کاشته؟
جیب پیراهن من بالکن خانه ی توست.
دوست دارم تو را برای یک روز از خدا قرض بگیرم و فردا هر چقدر تماس گرفت گوشی را بر ندارم...
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من صدای نفس‌ات را سلامی می‌دانم که آفتاب اولین بار به دانه‌ی گندم داد. 😊♥️
تو التیام ِ تمام عشق های مایوس و نیمه کاره ای آغاز صبح ِ خوش یُمنی شفقی شروع دوباره ای سخاوت رودی تو شکیبایی بی حد کوه راهی مسیرِ روشنی اشاره ای...
هر وقت مادرم می خندد پدرم زیر لب دعای تحویل سال می خواند خانه ی ما هر روز سه چهار مرتبه، از ته دل عید است
جنگ نرم یعنی دونفر سر این که کدام آن یکی را بیشتر دوست دارد به جان هم بیفتند.
دل بریدن یعنی یکی با احتیاط و نظم بی کم و کاست دلش را بِبُرد ببرد دل کندن اما کمی فرق دارد طرف مثلا غلفتی می‌کَند اما به خودت می‌آیی می‌بینی یا کمی از تو به آن چسبیده رفته. یا تکه هایی از او هنوز روی تو جا مانده ...
داشت نگاهم می‌کرد. شانه ی چپش به گوشواره نزدیک تر شده‌بود. و من این طرز تماشا ، این مخفیانه پرسه و این خمیده زل زدن هایش را خوب می شناختم. می‌گذاشتم عمری برانداز کند. می‌گذاشت لحظه ای برانداز کنم. این عادت چشم های آن روزی بود. تا سرم می‌چرخید، زود می دوید نگاهش. تا سرش می‌چرخید، زود می دوید نگاهم. مثلا هیچ قصدی بین آستین‌ها نیست. مثلا خیال ِ آغوش سو تعبیر پیش آمده‌ای بین خلوت بازوهاست.
دست هم را گرفته بودند اما اندازه‌ی یک دره میانشان فاصله بود!
بیا شبیه دو حبه قند شانه به شانه دل به چای بزنیم آن قدر دور سر هم بگردیم، بگردیم که ندانیم این شیرینی بیشتر از کداممان است. نترس ! پس ِ این سرگیجه ی تلخ حل شدنی عاشقانه هست آخرش هر دو آهسته از این که تو منی یا من تو کف استکان آرام می خندیم خیال کن وسط دریا گم شده ایم موج اول من تو را می بوسم موج دوم تو. چشم هایت را ببند و محکم بغلم کن زود باش! قاشق از راه رسید . . . الھے کہِ‌ ازشــادے قنــد تو دلتــون آب بشہِ‌...