هر کسی ، یکی دارد که نیست ...
یکی که از بس که هست ، نیست !
یک «او» یی که یکروز می آید .
در باران ، در آفتاب ، در مه ...
با اسب ، پیاده ، با قطار یا هواپیما ؛
از جاده ، دریچه ، از در ، از راه ، از آینه ...
می آید !
چایی ات دم باشد .
می دانید؛ از نظر من ، انتظار یعنی آمدن کسی را زندگی کردن !
انتظار و دلتنگی ، اگر درست باشد ، آدم را وسعت میدهد . بال وپر میدهد .« آن» می بخشد.
#محبوبه_احمدی
زنها، همه عاشق بدنیا میآیند!
شعرهایشان را بر گیسوهایشان میبافند.
در دولمه برگ مو میپیچند.
بیتی را صورتی لاک ناخن شان میسرایند
غزلی را رج به رج بر تن سرمای زمستان
میپوشانند.
زنها، دیوانهوار عاشقاند
وقتی دکمه پیراهنی میدوزند
چهاربیتی گفتهاند
در چین دامنشان غزل کاشتهاند.
دلشان ردیف باشد
قافیه زندگی را میچینند
اگر شعر بلد باشی
زن را خواهی خواند...
#محبوبه_احمدی