eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
برای اثبات عشقم به تو چهار شاهد دارم حال آن که برای اثبات هر قضیه‌ای دو شاهد لازم است تپش قلبم لرزش بدنم تکیدگی جسمم بندآمدن زبانم
‌ ‏آیا دیده‌ای سپیده، از میان انگشتان کسی که دوستش داری طلوع کند؟ 😊♥️
یکی عشق را زندگی می داند دیگری آن را دروغ پندارد هر دو بر حقند که آن یک جان خویش را باز یافته و این دیگری بر باد داده ...
فردایم را ببر و دیروز را بده و با هم تنهای‌مان بگذار هیچ چیز بعد از تو، نه می‌رود و نه می‌آید
می‌خواستم برای دیدارت به قدس سفر کنم تا از حالت مطمئن شوم و از ترست کم کنم بعد از ظهر چهارشنبه از فرمانده‌ تقاضای مرخصی کردم ولی با درخواستم موافقت نکرد. آرزو داشتم شب‌هنگام با تو چای بنوشم یعنی کنار هم شاد باشیم. عزیزم باور کن احساسات من نسبت به تو مرا فرا گرفته است حتی اگر از من دور باشی، نه به این دلیل که عشق من کمتر از عشق تو به من است، بلکه به این دلیل که من تو را فراوان دوست دارم. عزیزم تمار، به تو اطمینان می‌دهم که من با تو هستم و تو تنها نیستی، ممکن است به خاطر من رنج ببری ولی من در کنار تو خواهم بود. تمار از تو سپاسگزارم برای اینکه تو به زندگی‌ام طعم دادی و لذت بخشیدی. دوست‌دار تو: محمود نامه‌ی به معشوقه‌اش معروف به ترجمه: تمام جزئیات زندگی شخصی و ادبی محمود درویش در کتاب آمده است.
من سُوءِ حظّي نسيتُ أنَّ اللَّيل طويل و من حُسن حظّكِ تذكّرتكِ حتى الصباح از شانس بدم یادم رفت که شب طولانی است و از شانس خوبت تا صبح به یادت بودم 🙏🏻🌺🙏🏻
ما سال‌ها اندوه را بر دوش کشیدیم و صبح طلوع نکرد.. 🙏🏻🌺🙏🏻
‌«می‌ بینَمت، از مرگ نجات می‌ یابم، تنت لَنگرگاهِ من است.»
و جهان حاشیه‌ی جذابی‌ست، در حوالیِ تو... ‌‌‌‌‎ مکان ها هیچ ارزشی ندارند وقتی که از وجود کسانی که دوستشان داریم خالی اند..
«‏آرزو می‌کنم عاشق کسی شوم، که هرچه بینمان اتفاق افتاد، هرگز غم و اندوه من را ناچیز نشمرد...»
دلتنگی تو هر شب با دستی پوشیده از نمک روحِ زخمی مرا لمس میکند... 🙏🏻🌺🙏🏻
+ چی از دنیا می‌خوای؟! - یکی که با عشق نگام کنه ... در قطار صندلی‌هایمان را عوض کردیم، تو پنجره را می‌خواستی و من نگاه کردن به تو را ...
چهره ی تمام مردم تو را و چهره ی تو همه چیز را به یادم می آورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو: صبح بخیر...! هرآنچه خواهی به من بازگو، تا زندگی نازِ نعمتش را به من ببخشد ... ✋🏻
چه دل‌گیر است شب آن‌گاه که از دست داده‌اے در آن آنچه را که بدان انس گرفته بودے 🙏🏻🌺🙏🏻
یک شب به دیدنت می آیم یک شب که ماه آن بالا نشسته و دورش ستاره ها جمع شده بودند و او لبخند مهتابی اش را می ریخت روی زمین. باید دوباره چشمهایت را تماشا کنم دست هایت را ببوسم و کمی سرم را روی شانه ات بگذارم. این دل لامذهب سر و سامان که ندارد دارد از فرط دلتنگی ات می ترکد. ...اما تو تا آن شب فرا برسد گاهی و فقط گاهی به من فکر کن. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌🙏🏻🌺🙏🏻 زیبایے مھتــااب گسترده بردشتِ اُمیــدتون...
هربار که نگاهت می‌کنم، جمله‌ای آشنا به ذهنم خطور می‌کند: در اين سرزمين، چيزی هست كه ارزش زندگی كردن دارد...
شهادت می‌دهم که عشق مانند مرگ است می‌آید وقتی که منتظر عشق نیستیم...
∞♥️ در سینه‌ام کران تا کران عشق توست...
چشمانت آیا مى‌دانند كه بسی انتظار کشیدم، آن‌سان که پرنده‌اى به انتظار تابستان نشسته باشد؟! و به خواب رفتم آن‌سان که مهاجر بیارامد. چشمى مى‌خوابد،تا چشم ديگرى بيدار بماند تا دير وقت. و براى آن یکی چشمم بگريد، تا ماه بخوابد! دو دل‌داده‌ايم ما و مى‌دانيم كه هم‌آغوشى و بوس و كنار قوتِ شب‌هاى غزل است...
تو نه دوری تا انتظارت کشم و نه نزدیکی تا ديدارت كنم و نه از آن منی تا قلبم آرام گیرد و نه من، محروم از توام تا فراموشت کنم... تو در میانه‌ی همه‌چیزی! زمستانت، هرگز مرا نخواهد كشت خیالم می‌تواند هزاران هزار تابستان بیافریند...
اکنون چو بیدار می‌شوی، به‌یاد آر واپسین رقص قو را. آیا رقصیده‌ای در خواب با فرشتگان کوچک؟ آیا تو را برافروخت پروانه، آن هنگام که می‌سوخت در پرتو ابدی گل؟ آیا به روشنی، عیان شد برایت ققنوس؟ آیا خواند نام تو را؟ دیده‌ای آیا سر زند «سپیده»، از انگشتانِ آن‌که دوستش می‌داری؟ و آیا لمس کرده‌ای، با دستانت رویا را؛ یا خواب را رها کرده‌ای، تا به تنهایی رویا ببیند؛ هنگامی که پی بردی به غیبت خویش؟ این‌گونه ترک نمی‌گویند خواب‌بینندگان خواب خویش، چراکه آنان می‌درخشند وُ شکوفان می‌کنند زندگی‌‌شان در خواب.... به من بگو: چگونه می‌زیستی رویای خویش را هر کجا، تا بگویمت، کیستی... اکنون، چون بیدار می‌شوی به‌یاد آر: آیا جفا کرده‌ای به خواب خویش‌؟ گر چنین است؛ اینک به یاد آر واپسین رقص قو را!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وأَمَّا الخريف، فليس سوى خُلْوة للتأمُّل في ما تساقط من عمرنا... پاییز چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آن‌چه از عمرمان فروافتاد...
تو نه دوری تا انتظارت کشم و نه نزدیکی تا دیدارت کنم و نه از آنِ منی تا قلبم آرام گیرد و نه من محروم از توام تا فراموشت کنم تو در میانه‌ی همه چیزی... 🌺به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎•
وطن! مرا به نخل آویزان کنید من به او خیانت نمی‌کنم این زمین و مزرعه ی من است اینجا در گودال‌های آن افتاده‌ام، و دستانم در آتش سوخته است در اینجا شیر شتر را در کودکی سر کشیده‌ام وطن من روایت روزهای شاد و غمگین نیست وطن در رویا نمی‌زید و نه در مزرعه‌ای در آغوش ماه، و نه در قطره‌ای نورانی بر گل رز وطن من غریبه‌ای خشمگین است در اضطراب قرن‌ها با ماشه‌ای کشیده بر شقیقه‌اش وطن من، کودکی است که دستانش را با امید و شجاعت به سوی شادی دراز می‌کند او بادی است در زندان و شاخه‌هایی است در نور و تاریکی، پیرمردی است که در این شاخساران جاودان در ماتم زمین و پسرانش نشسته است این سرزمین پوست و استخوان است مرا در آن رها کنید قلب من و درخت خرما با هم از آن به سوی سال‌های سخت اوج می‌گیریم مرا به خرما آویزان کنید من به او خیانت نمی‌کنم. .. 🌺به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎•