eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
دلش چنین می‌خواست؛ اما کو جرات؟ این است آدمیزاد، دست کم دو گونه زندگانی می کند! یکی آن که هست و دیگری آن که می خواهد.
-بِهت یک نصیحت می‌کنم؛شایدم یک وصیّت! +آن چیست؟ -روزشماری مکن! حتی اگر فکر می‌کنی در مهلکه افتاده‌ای روز شماری مکن! حالا هم لحظه شماری مکن! شب نمی‌تواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمی‌تواند یک‌جا بماند. مجبور است بگذرد. اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه‌ها کنی، خودت گذر لحظه ها را سنگین و سنگین‌تر می‌کنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود.
انسان در کَلمات نیست که بیانِ منحصر می‌یابد، بلکه انسان در ناگفته‌هایش نهفته است که محرم‌ترین شخص، شاید از ناگفته‌هایش او را بشناسد . عاطفه‌ آدمی را میتوان در مویرگ چشمان او هم بازیافت !
دوست داشته شدن توسطِ کسی که دوستش می‌داری آن حس و حالتی‌ست که در واژه‌ی عام و عادیِ خوشبختی، نمی‌گُنـجد‌ . . .
تنبل نشده بود.. خسته بود! یکجور خستگی یکنواخت! دلش بَر پا ، نبود....
- عشق، اگر چه می‌سوزاند، امّا جلای جان نیز هست. لحظه‌ها را رنگین می‌کند. سرخ. خون را داغ می‌کند. آفتاب است. فراز و فرود جان. عشق... کوهستانی افسانه‌ایست هموار به ناهموار، ناهموار به هموار. کشف تازه‌ای از خود در خود. ریشه‌هایی تازه در قلب به جنبش و رویش آغاز می‌کنند. در انبوه غبار باطن، موجی نو پدید می‌آید. تا کی جای باز کند و بروید و بماند، چیزی ناشناخته است. خود را مگر در گمشدگی خود بازیابد. چگونه امّا عشق می‌آید؟ من چه می‌دانم؟ نسیم را مگر کسی دیده است؟ غرش رعد را چه کسی پیش از غرش شنیده است؟ چشم کدام سر، تاب باز نگاه آذرخش داشته است؟ از کجا می‌روید؟ در کجا جان می‌گیرد؟ در کدام راه پیش میرود؟ رو به کدام سوی؟ چه می‌دانم؟ دیوانه را مگر مقصدی هست؟ بگذار جهان برآشوبد!
‏آدمیزاد ‏گاهی به یک نظر ‏هواخواه کسی می‌شود ‏گاهی هم صد سال اگر با کسی دمخور باشد ‏دلش بار نمی‌دهد که ‏با او دست به یک کاسه ببرد...