و از آرزوهای بی شمار
تنها و تنها تو را خواستم
خواستنی با شکوه
رویایی
و محال
و محال...♥️
#نیکی_فیروزکوهی
پ.ن. ورای حدتقریر است شرح آرزومندی...
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو...
دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من!
بیا از سر انگشتان این احساس
آویزان شویم
لبریز و مست تاب بخوریم.
دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من!
بیا! شگفتی دوست داشتن را
به سینه هامان بسپاریم.
بیا! ساده باشیم
ساده باشیم و عاشق . . .
#نیکی_فیروزکوهی
#دل_را_رها_کنید_که_بابونه_بو_کند
امروز که اینجا آفتابی بود
بیشتر از همیشه یاد تو بودم.
نه به خاطر خورشید زیبایش
یا دلچسبی گرمایش؛
یا به خاطر اینکه تعطیلی بود و
من تمام روز لم داده بودم و کتاب می خواندم؛ نه
به یاد تو بودم به خاطر تمام حرف هایی که می شد
با تو کنج حیاط ما زیر آفتاب نشست و زد؛
به خاطر صدای تکه های یخ لیوان شربتی که برایت می ریختم؛
به خاطر تمام عکس هایی که می گرفتم
تا سالها بعد در یک آلبوم جلد چرمی سبز رنگ نشانت دهم
به خاطر شعر... این شعر.
می بینی؟
نزدیک بودن، زیاد هم دور نیست...
#نیکى_فیروزکوهى
در سینه هامان
نه عشق مرده بود ،
نه آرزوى پرواز
نه طپش های موقرانه ی قلبی بی شتاب
در سینه هامان
یك پرنده
در هوای جنون جان داده بود ،
یك پرنده
كه بی هیچ جراحتى
جان داده بود . . .
#نيكى_فيروزكوهی
زن زیبایی نیستم
موهایی دارم سیاه
که فقط تا زیر گردنم می آید وَ
نه شب را به یادت می آورد
نه ابریشم
نه سکوت شاعرانه
نه حتی خیالِ یک خواب آرام...
پوست گندمی دارم
که نه به گندم می مانَد
نه کویر...
وَ چشم هایی دارم
که گاهی سیاه می زنَد
گاهی قهوه ای
وَ گاهی که به یاد مادرم می افتم
عسلی می شوند و گاهی خیس...
دست هایم...
دست هایم...
دست هایم مهربانند
و هر از گاهی برای تو
به عشق تو شعر می نویسند...
مرا همین طور ساده دوست داشته باش
با موهایی که نوازش می خواهند
و دستهایی که نوازشت می کنند
و چشم هایی که به شرقیِ صورت من می آیند...
#نیکی_فیروزکوهی
دلتنگی درد نیست ..!
جراحتی ست در سینه،
ریشه دوانده به روح و روان،
یک رعشه ی دائمی،
سرگردان در تک تک سلولهای بدن،
وهمی بی انتها
که روز و شب ندارد،
همیشه هست ..!
#نيكى_فيروزكوهى
برای هر زنی
باید قلبی بزرگ
در اتاقی کوچک بتپد
بی تاب
بی مرز
بی هیچ هراسی ...
#نیکی_فیروزکوهی