مراسم رونمایی از کتاب
"پسرمش سیف الله"
در یادواره شهدای عادل آباد
برگزار گردید.
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
۳۰ اسفند
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
📌در راستای دومین کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
🔸تولیدات کمیته تالیف کنگره شهدای فارس
معرفی کتاب "اشک حوا"🌱
📖گزیده: حسین شاه حسنی به روایت همسر شهید
🖊 نویسنده:سیده معصومه حسینی 📚نوبت چاپ: دوم، 1403
بریده ای از کتاب:
در آسمان ها بود؛بی هیاهوی طوفان.به زمین که آمد،زن شد،مادر شدواشک شد...کسی از آن سوی هستی سیب به دست غم هایش را تماشا می کرد و اشک می ریخت.بهشت دریا شد،طوفان شد.
خدا به او لبخند زد و اشک هایش را پاک کرد؛اشک حوا...
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
@asemane3
@kshohadayefars
🇮🇷کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
۱۵ فروردین
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
📌در راستای دومین کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
🔸تولیدات کمیته تالیف کنگره شهدای فارس
معرفی کتاب "مادر هیأت"🌱
📖گزیده: روایتی از شهیده سیده صغری حسینی فرد
🖊 نویسنده:سید مجتبی هاشمی
📚نوبت چاپ: دوم، 1403
بریده ای از کتاب:
_شمارش معکوس برای ما هم زنده شد و مزار شهید سلیمانی را دیدیم،از همان لحظه اول سیده صغری چند بار نزدیک بود زمین بخورد،خسته و بیمار بود،از طرفی شوق دیدار مزار سردار داشت،این شوق زیارت و دیدار کمتر از زیارت کربلا نبود،بی تاب شده و دانه های تسبیح اش را تندتند رد می کرد،نمی دانم چه می خواست بگوید،انگار کلید حل همه مشکلات و گرفتن هه حاجت هایش دست حاج قاسم بود...
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
@asemane3
@kshohadayefars
🇮🇷کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
۱۹ فروردین
۱۹ فروردین
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
«به وقت عملیات کربلای ۸ و سالگرد سردار شهید خانمیرزا استواری»
📌در راستای دومین کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
🔸تولیدات کمیته تالیف کنگره شهدای فارس
معرفی کتاب "خانمیرزا"🌱
توضیحات کتاب
📖مجموعه داستان کوتاه،بر اساس زندگی و خاطرات سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 🖊 نویسنده: عبدالرضا قیصری
📚نوبت چاپ: اول، 1403
بریده ای از کتاب:
با دستش که یک باند خونین را گرفته بود،برای چشمانش سایه بان درست کرد و گفت: "آره،همون که می گفتن فرمانده ی گروهان امام رضا«ع» هست؟" گفتم«ها!خب؟!» مشغول ادامه ی کارش شد و گفت: «خون زیادی ازش رفته بود،ولی ماشالله هنوز سر پا بود.ترکش ها بیشتر خورده بود به شکم و پهلوش. یه زخم کوچیکم بالای ابروش...» یاد خوابم افتادم و بی اختیار گفتم: "یافاطمه زهرا(س)"
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
@asemane3
@kshohadayefars
🇮🇷کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
۲۰ فروردین