eitaa logo
انتشارات آسمان سوم
175 دنبال‌کننده
72 عکس
8 ویدیو
1 فایل
انتشارات آسمان سوم ناشر تخصصی کتاب های دفاع مقدس📚 🏢شیراز، بلوار پاسداران، جنب باشگاه فجر ادمین: @Ftm_dhghn1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥۱۹ دی ماه 💥یاد و خاطره درخشش رزمندگان فارس درعملیات سرنوشت سازکربلای ۵ با رمز مبارک یافاطمه‌الزهرا سلام الله علیها گرامیباد. @raviyanfarss @kshohadayefars
🔸پرونده گزینش منتشر می‌شود🔸 📖 صدای پی در پی شلیک تیربار سکوت شب را شکست. قبل از این که بتوانم عکس العملی نشان بدهم. «تاپ» شی بُرنده ای به سرم خورد و بالای پیشانی ام را شکافت داغ بود، سریع بود، سنگین بود. صدای ترک برداشتن جمجمه ام پیچید توی مغزم. بی اختیار از جا کنده شدم. بین زمین و آسمان، هاشم، محمد و جواد را دیدم که تیر به سینه و صورت و پهلویشان خورد و به زمین افتادند... 🌹🌹🌹 🔸"پرونده ی گزینش" مروری ست بر زندگی نورانی سردار شهید حاج محمدجواد روزیطلب به روایت خانواده و دوستانش. 🟢 این کتاب به زودی از سوی انتشارات آسمان سوم در دسترس علاقمندان قرار می‌گیرد. 📚همراه مون باشید با تازه هایی از حوزه ی کتاب دفاع مقدس 👇 📙 @asemane3
آئین رونمایی از ‌کتاب پرونده گزینش خاطراتی از زندگی نورانی سردارشهید حاج‌محمدجوادروزیطلب عصرپنجشنبه ۵ بهمن۱۴۰۳ با حضور ۱۱۰۰ معلم از استان فارس در اجلاسیه شهدای فرهنگیان فارس درمناطق عملیاتی جنوب برگزار شد. @asemane3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚معرفی کتاب 📌عنوان: رسته مرد ✍نویسنده: مریم شیدا 💥براساس زندگی جانباز و آزاده شهید حسن رسته من 🔸 @asemane
📚معرفی کتاب لندکروز بهشت روایتی از سردار شهیدجاویدالاثر حسن حق نگهدار @asemane3
آدم را می کند ، حتی اگر باشی ، آنقدر داغ عزیزانت را می بینی که پیر می شوی، حتی اگر سلطان باشی و به ازا هر گلوله دشمن یک لبخند بر لب نشانده باشی... چه روز عجیبی است امروز... دشمن از دنده چپ بلند شده ، به سیم آخر زده و گلوله های جنگی و شیمیایی است که نفس به نفس به زمین را می درد... حسن ، فرمان را دو دستی گرفته و پایش روی گاز است و به سرعت می رود. به قول خودش این ماشین تویوتا ، است و این مسیر ، ... از صبح که دشمن بعثی تک گسترده اش را با آتش سنگین شروع کرد ، دستور عقب نشینی به همه یگان ها اعلام شد. حسن این پا و آن پا میکرد تا به خط برود ، جایی که از کیلومترها دورتر می شد ورود گلوله های بی وقفه توپ را در آن دید. دنبال بهانه بود که ، باید خودش را سریعتر به یگان های مستقر در خط می رساند و نیروها را عقب می فرستاد و حسن ، فرمانده را راضی کرده یا نکرده!! کنار عباس نشسته و خود را به دل آتش سپرده بود... ادامه در کتاب لندکروز بهشت📖 @asemane3