🎐 #مکتب_حاج_قاسم | #حاج_قاسم | #مکتب_سلیمانی
🔸نمونه هایی از توجهات شهدابه جهاد اکبر
📝شهید برونسی میگوید: کنار یکی از زاغه مهمات ها سخت مشغول بودیم. تو جعبه های مخصوص، مهمات میگذاشتیم. ودرشان را میبستیم. گرم کار، یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی! داشت پابه پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خودم گفتم: حتما ً از این خانم هاییه که میان جبهه.اصلاحواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی توجه می رفتند و می آمدند، انگارآن خانم را نمی دیدند. قضیه، عجیب برام سؤال شده بود. موضوع، عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم، جریان چیست! رفتم نزدیک تر، تا رعایت ادب شده باشد. سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشید. رو یش طــرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگرشما درراه برادر من زحمت یکشید؟« یک دفعه یاد امام حسین(ع) افتادم و اشک توی چشمام حلقه زد. خدا بهم لطف کرد، که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان یست. بی اختیار شده بودم و نمیدانستم چه بگویم. خانم،همانطور که روشان آن طرف بود، فرمود: »هرکس که یاور ما باشد. البته ما هم یاری اش میکنیم«.
📚نقل از کتاب خاکهای نرم کوشک.
✨ @asemooni_313
🎐 #مکتب_حاج_قاسم | #حاج_قاسم | #مکتب_سلیمانی
◽️نمونه هایی از توجهات شهدابه جهاد اکبر
◽️شهید ابراهیم هادی
📝باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمرد ها ، آنها را به طرف دیگر خیابان برد. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود.
✨ @asemooni_313
🎐 #مکتب_حاج_قاسم | #حاج_قاسم | #مکتب_سلیمانی
🔸نمونه هایی از توجهات شهدابه جهاد اکبر
🔰شهید ابراهیم هادی
📝نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگیرش... دزد... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد میکشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی میکنی! ؟ آخه پول حرام که... دزد گریه میکرد. بعد به حرف آمد: همه اینها را میدانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
✨ @asemooni_313
🎐 #مکتب_حاج_قاسم | #حاج_قاسم | #مکتب_سلیمانی
🔸نمونه هایی از توجهات شهدابه جهاد اکبر
🔰شهید احمد نیری
📝بیشترین مطلبی که از احمد آقا می شنیدیم دربارۀ خودسازی بود. یک بار به همراه چند نفر از بچه ها دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچه ها، کمی به فکر اعمال خودمان باشیم. بعد گفت: بچه ها یکی از بین ما شهید خواهد شد. خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود. بعد ادامه داد: بچه ها، حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبۀ اعمال را انجام دهید حتماً به شما عنایاتی میشود. بچه ها از احمد آقا سؤال کردند: چه کار کنیم تا ما هم حسابی به خدا نزدیک شویم، احمد آقا گفت: چهل روز گناه نکنید، مطمئن باشید که گوش و چشم شما باز خواهد شد. و این اشارهای به همان حدیث معروف است که میفرماید: هر کس چهل روز اعمالش برای خدا خالص باشد خداوند چشمه های حکمت را بر زبان او جاری خواهد کرد.
🍃┅🦋🍃┅─╮
@asemooni_313
╰─┅🍃🦋🍃
حاج حسین یکتا: هر چه به کنار رفتن پردههای غیبت و #ظهور منجی عالم بشریت نزدیکتر میشویم، #امتحان_ولایتمداری نیز سختتر میشود و پیروان #مکتب_سلیمانی باید ولایتمداری بیچون و چرا تمرین کنند.
╔══❖•°🦋 °•❖══╗
☫@asemooni_313
╚══❖•°🦋 °•❖══╝
🌷 #شهید_حاجقاسمسلیمانی
◽️اولین پایه ی رسیدن به مقام شهید و به مقام شهادت، مسئله #هجرت است. هجرت از خود، هجرت از مقامات خود، هجرت از مال خود، هجرت از مکان خود، هجرت از دلبستگیهای خود، هجرت از زیباییهای خود. شهدا، این هجرت را در همهی ابعادش در حد کمال انجام دادند.
🏷 #مکتب_سلیمانی
╔══🦋°🌷 °🦋══╗
☫@asemooni_313
╚══🦋°🌷 °🦋══╝
#فرازے_از_وصیت_نامہ :
●خدایا
در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم
گریستم، خندیدم
خنداندم و گریاندم
افتادم و بلند شدم
کریم حبیب، به کَرَمت دل بسته ام...
#مکتب_سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی 🌷
╔══🦋°🌷 °🦋══╗
☫@asemooni_313
╚══🦋°🌷 °🦋══╝
#فرازے_از_وصیت_نامہ :
●خدایا
در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم
گریستم، خندیدم
خنداندم و گریاندم
افتادم و بلند شدم
کریم حبیب، به کَرَمت دل بسته ام...
#مکتب_سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══🦋°🌷 °🦋══╗
☫@asemooni_313
╚══🦋°🌷 °🦋══╝