eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
622 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮🔶🔮🔶🔮🔶🔮 📜 #ترمزگناه ‌ ✍یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست صحبت میکردیم. 🍂مسعود میگفت: ما نباید به #گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون #ترمز بذاریم. 🍂 اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم پس باید برای خودمون چندتاترمز و عقبگرد موقع #نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب #گناه نشیم.. #شهیدمدافع_حرم #شهید_مسعود_عسگری🕊 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🌸🌺🌸🌺🌸🌺 دمدمای غروب یک مرد #کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه #کوره راه ، من و #علی هم با #تویوتا داشتیم از #منطقه برمی گشتیم به شهر، >چشمش که به قیافه ی #لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد ، زد رو #ترمز و رفت طرف اونا ، پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت : « #کرمانشاه » ، رانندگی بلدی ؟  آن شخص #متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند #جلو و ما هم عقب تویوتا ، توی اون #سرمای زمستان ! #باد و #سرما می پیچید توی عقب تویوتا ؛ هر دوتامون #مچاله شده بودیم ، لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش #اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی #خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «#آره می شناسمش ، اینا  از همون #کوخ.نشینانی هستند که #امام فرمود به تمام #کاخ.نشین ها شرف دارن ، تمام سختی های ما توی #جبهه به خاطر ایناس ... ! #شهید_علی_چیت_سازیان🌷 🍃🌹🍃🌹 @asganshadt
🔰دوری از گناه از کلام شهید 🔹یه روز با در مورد گناه کردن🔞 افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب صحبت میکردیم. 🔸مسعود می گفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم🚷 و باید برای خودمون بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم❌ 🔹پس باید برای خودمون چند تا ترمز⛔️ و عقب گرد موقع نزدیک شدن به بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم..... راوی: دوست شهید ❤️ اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt 🏴
🔸خانه مان امام حسین (ع) بود. مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان🔊 ظهر بود که صدای شدیدی از خیابان آمد.....❗️ 🔹بلافاصله یکی از ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات ! از ترس خشکم زده بود😰 و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه بودم 🔸همین که چشمم به افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔 سرباز و شما. بعد هم به آقا متوسل💞 شدم که بلایی سرش نیامده باشد. 🔹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت. شکسته بود اما به خیر گذشت. از این سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم❌ فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری🥛 هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود❤️ راوی: مادر شهید 🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt