#شهیدانه 🌹
انقدر سینه میزد
بهش گفتن کمتر خودتو اذیت ڪُن
گفت:
این سینه نمیسوزه...
موقعشهادتهمه جاشترکش خورده بود
جز سینهاش...
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی 🌿
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت😊
@asganshadt
#شهیدانه🌹✨
از شخصـے پرسیدند:
تا بهشت چقدر راه است؟!😋💕
گفت : یڪ قــــــدم👣
گفتند : چطور ؟!🙄
گفت : مثل شهیدان یڪ پایتان را ڪہ
روے نفسشیطانـے بگذارید
پاے دیگرتان در بهشت است😍
#کنترل_نفس
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
🌷@asganshadt🌷
دخترم میپرسد: تو چرا می جنگی؟😢
من تفنگم در مشت✊🏻
کوله بارم بر پشت🎒
بند پوتینم را میبندم👞
مادرم آب و آیینه و قرآن در دست📗
روشنی در دل من میبارد✨
.
بار دیگر دخترم میپرسد:
تو چرا میجنگی؟😢
با #تمام_دلِ خود میگویم:
تا چراغ از تو نگیرد دشمن🙂 تا #حجاب از تو نگیرد دشمن😌
#شهیدانه💔
#بِنْت_المَہدیْ |🌻|
@asganshadt
🌱❤✨. . .
.
.
.
#شهیدانه
بوی عطر عجیبی داشت
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد
شهید که شد در وصیتنامهاش نوشته بود:
به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم
هر وقت خواستم معطر بشم
از ته دل میگفتم:
"السلامعلیکیااباعبداللهالحسینعلیهالسلام"
#شهید_حسینعلیاکبری🌹
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه
شهید بابک نوری هریس
@asganshadt
#شهیدانہ♥️🌿
#رفیقش می گفت:🗣
گاهی میرفت یه گوشه ا ۍ خلوت،
#چفیه_اش رو می ڪشید
روۍ سرش درحالت #سجده می موند..🙇♂
به قول معروف یه گوشه اۍ #خدا رو گیر می آورد..
#مصطفی واقعاً عبدِ #صالح بود..😇
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊
@asganshadt
شھیـد آسِدمرتضے آوینے:
بالے نمےخواهـم
ایـن پوتینهاے کھنہ هـم
مے توانند مرا بہ آسمان ببرنـد ..
🕊ـ #شهیدانہ
|| @asganshadt . . . . 🌸...
♥️
#شـهیدانـه🖇🌼✨
+گفتم:
عاشقی را از که آموختی؟!
-گفت :
از آن شهید گمنامی که
معشوق را حتی به قیمتِ
از دست دادن هویتش،
خریدار بود! ' :)
-آشِقٰـانِهـ زِیستَن بِهـ سَبـکِ شُهّـدا] 🌿
ـــــــــــــــــــــــ🌿🌼🌿ـــــــــــــــــــــ
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام و شهدا دفاع مقدس ایران و فرزندان روح الله
🎙استاد رائفی پور
#شهیدانه🥀
@asganshadt
#سحر_گاهی🦋🍃🌸
#شهیدانه🌷
همیشہمیگفت:
برایاینکہگرهمحبتما
برایهمیشہمحکمبشہ
بایددرحقهمدیگہدعاکنیم(:♥️
#شهیدعباسدانشگر❣
@asganshadt
🌷زندگی با علی سخت بود؛ اما به سختی هایش می ارزید. به خاطر ایمانش، مهربانی اش و قدر شناسی اش.
🌷روزهایی که خانه بود، در کارهای منزل کمکم می کرد. یک روز جمعه دیدم آستین هایش را بالازد و رفت آشپزخانه. وضو گرفت و در را به رویم بست. شروع کرد به تمیز کردن آشپزخانه. هر چه اصرار و التماس کردم که چرا این کار را می کنید؟ گفت: به خاطر خدا و کمک به شما.
🌷تا همه ظرف ها و کف آشپزخانه را نشست و همه را چیز را سر جایش قرار نداد از آنجا بیرون نیامد. شده بود مثل دسته گل.این طوری محبتش را به من نشان می داد.
"شهید علی صیاد شیرازی"
#شهیدانه
@asganshadt