🌴🕊🌴
🌹نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه
چندتا سنگ به نانها چسبیده بود.
مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی.
🌴میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم،
سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود.
خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم،
گفت برو بده به شاطر.
نونواها بابت اینا پول میدن.»
#شهید_هسته_ای
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
،
,
#خاطره
.
🎉بزرگترین عید مسلمانان ، عید امامت و ولایت، #عیدغدیر مبارک باد🎉
.
🌹شهید احمدی روشن به امام علی (ع) ارادت ویژه ای داشت، به سادات هم همینطور، به طوری که دوستانش می گفتند #عید_غدیر یا #سیزده_رجب هر چه که به عنوان عیدی میخواستیم نه نمیگفت ...
.
#امشب_از_مصطفای_شهید_عیدی_بخواهید
.
🌹با #نهج_البلاغه مانوس بودند و برای اثبات قضیه #غدیر چندین کتاب از جمله کتاب های شهید مطهری را خوانده بودند.
و در دورانی که #حج بودند توانسته بودند با #زبان_عربی دست و پا شکسته، با یک #سنی بحث کند و به قول خودشان آخر سر هم مرد سنی کم آورده بود...
.
#ولایت
#دومین_غدیر_شیعه_ظهور_مهدی_است
#شیعه
#وحدت_شیعه_و_سنی
.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن #مصطفای_شهید#شهید_احمدی_روشن#شهید_هسته_ای_مصطفی_احمدی_روشن#شهید_هسته_ای#شهدای_هسته_ای#برجام#صنعت_هسته_ای#مهندس_روشن#جهادعلمی#جهاد_علمی#جهاد_ادامه_دارد#روشن#علیرضا_احمدی_روشنhttps://eitaa.com/asganshadt
🔹از حرم #امام_رضا(ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود؛ زمستان❄️. هوا عجیب سرد بود.
🔸پیرمرد میرفت سمت #حرم.
- سلام حاجی!
جوابمان را داد.
🔹از زور سرما خودش را مچاله کرده😖 بود. آب توی #چشمهایش جمع شده بود.
🔸 #مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد.
- حاج آقا! #التماس_دعا.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt 🌹🍃
🔹از حرم #امام_رضا(ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود؛ زمستان❄️. هوا عجیب سرد بود.
🔸پیرمرد میرفت سمت #حرم.
- سلام حاجی!
جوابمان را داد.
🔹از زور سرما خودش را مچاله کرده😖 بود. آب توی #چشمهایش جمع شده بود.
🔸 #مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد.
- حاج آقا! #التماس_دعا.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌈
@asganshadt