﷽
توی #سنگر هر کس #مسئول کاری بود.
یک بار #خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر.
به خودمان که آمدیم، دیدیم رسول پای راستش را با #چفیه بسته است.
نمیتوانست درست و حسابی راه برود!
.
از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه #بچه ها انجام میدادند.
.
کم کم بچهها بهش شک کردند.
.
یک #شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش.😬
#صبح بلند شد؛
راه که افتاد، پای چپش میلنگید!😐
.
سنگر از خندهی بچهها رفته بود روی هوا!😂😅
تا میخورد زدندش
و مجبورش کردند تا یک #هفته کارهای سنگر را انجام بدهد.
.
خیلی شوخ بود.
همیشه به بچهها روحیه میداد.
اصلا بدون رسول خوش نمیگذشت.
.
#شهید_رسول_خالقی_پور 🌷🌷
@asganshadt