eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
627 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم و #جوانان_عراقی در یک حرکت تحسین برانگیز محل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران که توسط #اغتشاشگران تحت مدیریت عربستان و آمریکا به آتش کشیده شده بود را آب و جارو کرده و #پرچم مقدس کشورمان را افراشتند.🇮🇷 #اتحاد_دوملت #حسینی_شویم❤️❤️ ✍یادمان نرود امام حسین از همان جایی ضربه خوردند که تفرقه ها شروع شد..نکند ناخواسته به اربابمان ضربه بزنیم...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدرشهیدمصاحبه را این گونه آغازکردند:ماکوچکترازآن هستیم که بخواهیم ازشهداحرف بزنیم.شهدای فاطمیون شهدای دفاع ازاعتقادات بوده وهستندواعتقادوایمان،هیچ مرزومحدودیتی رانمی پذیرد.این شهدادرراه دفاع ازحریم آل الله واسلام ناب به شهادت رسیده اند.امروزهمه بایدبدانندکه ماشهدایمان رافقط،وتاکیدمی کنم،فقط درراه خداوائمه ی دین خدافداکرده ایم.نه به خاطرهیچ کس ویاکشوری یانیرویی ونه حتی به دلیل مادیات این اتفاق افتاده است. تمام کسانی که می گویندپول می دهندتااین فرزندان برای نبردبه سوریه اعزام شوند،به من بگویندمنی که تنهافرزندم وتنهاپسرم رادراین راه دادم چگونه می شودکه یک مردبعدازپنجاه وچندسال همه محصول زندگی خودرا که تک فرزندش است برای مادیات بدهد؟!درست درزمانی که حقیرهیچ گونه مشکل مادی نیزندارم.ماشهیدی که دادیم درراه خدادادیم وازخداهم اجرش رامی خواهیم،نه ازسپاه چیزی میخواهیم ونه ازایران ونه ازافغانستان.البته ازبرکات شهادت پسرم این بودکه ازشهادتش به خودم آمدم وتوانستم به صورت مستقیم باصاحب این جریان ارتباط بگیرم. مادراین راه ازهیچ نهاد،سازمان،ارگان یاحتی کشور ونظامی طلب نداریم وهیچ چیزنمی خواهیم وهرگاه هم طلب مسئله ای راداشته باشیم سعی می کنیم مستقیم به عمه جانمان حضرت زینب (س)یااربابمان سیدالشهدا(ع)وصل شویم.ماازآن هاکه صاحبان واقعی این خون هاهستندطلب می کنیم. بازشمازحمت کشیدیدیادی ازشهداکردید.اماماکوچکترازآن هستیم که حرفی بزنیم،اگرخیلی زرنگ باشیم بتوانیم کوشش کنیم که شرمنده ی شهدانباشیم.شهداراهشان راانتخاب کردندورفتند. من تنهاپسرم،تک فرزندم که حتی دخترهم ندارم رادرسن ۲۱سالگی تقدیم خانم حضرت زینب(س)کردم.پسرم در دورانی که درافغانستان بود دوبار درارتش ملی وزیرنظرآمریکایی هادوره دیده وفعالیت کرده بود.پس ازاینکه ماجرای سوریه ودفاع ازحرم پیش آمدبه سرعت خودرا به دمشق رساندومشغول دفاع ازحرم شد.بااین حال تازمانی که بحث اعتقادات درمیان نباشدانسان نمی تواندخود را راضی کندتاتنهافرزندش رابرای جنگ عازم میدان های نبردکند.البته من بعدازاین مسئله خودم هم اقدام کردم برای اعزام که درجواب به من گفتندشماتنهاپسرت را در این راه دادی فعلاکمی بمان تادرزمان مناسب اگرلازم بوداعزام شوید. من درجواب مسئولان امرگفتم هرکس یک آرزویی داردومن هم برای خودآرزویی دارم.پسرم خواست وبه آرزویش رسیدحالااین وسط تکلیف من چه می شود؟درروزقیامت آیاآقاسیدالشهدا(ع)به من می گویدبه دلیل شهادت فرزندت نیازی به حضورشمادر دفاع ازخانه وناموس مانبود؟یااینکه چون توفرزندت به شهادت رسیددیگرتکلیف ازگردن شمابرداشته می شود؟امافرزندمن متولدسال ۱۳۷۱و۲۱سال سن داشت.می خواست واردارتش شودکه مانع شدم.چون اوتنهافرزندمابودوبایدخانواده راسرپانگه می داشت.البته این مسئله ی داعش وتکفیری هادرایران این چندسال است که سرزبان هاافتاده امادرافغانستان این چیزهاجدیدنیست،ماحدود۲۰سال است که بااین هایعنی وهابی هادرگیرهستیم وداعش وجبهه النصره و...این هاهمه شاخه هایی ازالقاعده هستندکه هرروزیک اسمی روی آن هامی گذارند. پسرمن هم درتاریخ ۲۰شهریور۱۳۹۳درمنطقه دخانیه دمشق شهیدشد.شانزده روز نیزجنازه اش درمنطقه مانده بود.من ایران نبودم.برادرم تماس گرفت وگفت بیاکه پسرت مجروح شده.من به برادرم گفتم که راستش رابگومن طاقت شنیدنش رادارم.کسی که دراین راه رفته چه هدیه ای بالاترازشهادت که نصیب آن رزمنده شود.بهترازآن است که مثلابرودسرخیابان باموتورتصادف کندوکشته شود.مرگ که چیزی نیست همه ی انسان هادچار آن می شوند،پس چه بهترکه اگرانسان می خواهدبرودباشهادت برود. @asganshadt
💠زبان حال دختـر شهید 🌷پدر عزیزم، روزگاریست که غم نبودنت چون آفتاب دم غروب🌥 سخت دلتنــ💔ـگم نموده است. چه صبح ها که با یادت از خواب بر می خیزم و چه شب ها که با اندوه به خواب می روم و من ، آن صورت مهربان با لبخندی بر لبان😄 را که برای خداحافظی👋 آمده بودی، بر لوح دلمـ❤️ ثبت کردم👌 🌷آن روز نورانیت چهره ات✨ حکایتی دیگر داشت... ، پر کشیدن تا کوی دوستـ🕊، رسیدن به بارگاه معشوق در چشمانت موج می زد، همچون پرنده ای که تاب ایستادن و ماندن ندارد🚫. 🌷همیشه می گفتی خوشا به حال همرزمان ، چه سعادتی نصیبشان شد و قطره اشک گوشه چشمانت😢 معنای ناب زندگی را برایم تداعی کرد.یادم هست که به من گفتی؛ آمده ام که بروم، برای دفاع👊 از حریم (سلام الله علیها) و اسلام  می روم، تو را به می سپارم و از تو می خواهم در سنگر علم یاریگر من و مدافعان حرم باشی. 🌷آری تو رفتی و در سنگر ، علیه دشمنان ، جانانه مبارزه کردی👊، آه و حسرتی😢 را که همیشه در پنهان ساخته بودی، اینک به خواسته قلبی ات یعنی مزین گشته است... 🌷آری تو رفتی و با نثار خود از حریم امن الهی دفاع کردی، تو رفتی و در میدان نبرد به پیروی از سرور شهیدان 🌷عالم (علیه السلام) درس آزادی، ایثار و شهادت🕊 را یادمان دادی✔️ و از دست معشوق ازلی، نشان لیاقت را گرفته ای و سرافرازی انقلاب اسلامی ایران🇮🇷 را باعث شده ای. 🌷پدر عزیزم تو به وظیفه سرخ خویش عمل کردی✅، اینک وظیفه دختر و دخترانت هست که در سنگر دانش و پا برجاتر از همیشه✊، محافظ انقلاب اسلامی و آرمان هایش باشند؛ آرمان هایی که با سرخ شهیدان🕊، و آسمانی گشته است. 🌷پدر عزیزم، تو مرا نام نهادی و شاید این بزرگ ترین باشد که نصیبم شده و آن همنام بودن با  پیام آور نهضت ✌️ و با افتخار به من می گوید که فرزند دلاور مردی از هستم که زندگی اش را با نهایت اخلاص👌 و افتخار در راه حفظ مرقد حضرت زینب (سلام الله علیها) فدا نمود🌷. 🌷پدرجان اگرچه شما برایم سخت و جانگداز است⚡️اما سرافرازی و افتخاری که شما و همرزمان شهیدت برای دیار و سرزمین مان به ارمغان آورده اید، همیشه وجودمان را روشن✨ از پرتو حضورتان خواهد ساخت. تو همیشه برای من ، با من نفس می کشی و یاریگر من در ادامه راه هستی😊؛ راهی💫 که پرتو خون هزاران هزار روشنی بخش آن است. ✓نام تو افتخار،✓ راه تو ماندگار، ✓مرگ سرخت خروش روزگار ✓ای همه سادگی، ✓عشق و آزادگی، ✓رونق زندگی، ✓لطف پروردگار... 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🌸بسم رب الشهدا والصدیقین🌸 مدافع حرم حضرت زینب (س) علی اصغر الیاسی در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. @asganshadt
مدافع حرم اعزامی از شیراز در دفاع از حریم اهل بیت (ع)اسلام حقیقی و تامین امنیت ملی کشورمان در سوریه به رسید و آسمانی شد. 🕊🕊🕊 @asganshadt
بسم رب الشهدا و الصدیقین رزمنده مدافع حرم محمود حیدری به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. @asganshadt
محرم سال ۶۳ کنار رودخانه شیلر کردستان منطقه عملیاتی ولفجر۴ @‌asganshadt
‌می دونی با اتوبوس بری بیان بدرقه ات، با تریلی برگردی بیان استقبالت یعنی چی؟ یعنی افتخار، یعنی عزت، یعنی غیرت، یعنی جمع همه خوبی ها ! #میهمان_داریم
💜 یادمه دیگه شهریه ی طلبگیش رو نمی گرفت‼️ یه زندگی زاهدانه ای رو شروع کرده بود😍✌️ یکبار ازش پرسیدم : محمد تو که شهریه نمی گیری، برای کار کردن هم که مزدی نمی گیری پس برای غذا چیکار می کنی ؟ گفت : بیشتر روزهای خودم رو با چای☕️ و بیسکوییت🍫 می گذرونم 😳 💜 با این حال، روز به روز حالات معنویش بهتر می شد از اون طلبه هایی بود که به فکر تهذیب نفس و عمل به دستورات دینه 👌 @asganshadt
دوست شهید که داشته باشی نیازی به عشق‌های بیخودی نداری... میدونی یکی حواسش بهت هست... یکی که اومده تا وصلت کنه به خدا.. شهید شهیدت میکنه بذار یه شهید تو زندگیت نقش داشته باشه.. یاد شهدا با ذکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ڪه بود تو حیاط بازے میڪرد،سرش شڪست و جمجمه اش آسیب دید اون روزے کہ جنازه اش رو آوردن و سرش رو ڪه گذاشتم رو سرم جاے شڪستگی رو جمجمه اش بود هنوز. #شهید_محمدصادق_رضایی @asganshadt
عجب ‌مهموناي #تهران امروز داشت خيابوناي شهر رو رنگي کردند.. عجب سيلي محكمي خوردن غربزده های شهرداری و اعضاي شوراي شهر تهران..!!!!!!! #شهدا_متشكريم 🇮 @asganshadt
#شهید_محمدناصر_ناصری 🌷🍃👆
زندگـــــــــــی ساده فرمانده سپاه زیر کوه بود. ازدواج که کردیم، ازش خواستم همراهش بروم. رفتیم به یک ده سر مرز. زندگی‌مان را آنجا با نصف وانت اسباب و اثاثیه و توی یک اتاق محقر و خشتی شروع کردیم. آنجا نه اب داشت، نه برق، نه درمانگاه، نه مدرسه و نه خیلی چیزهای دیگر‌. درعوض در تابستان گرمای شدید داشت و زمستان سرما. مدتی ‌تحمل کردم و ماندم. بعد از آن طاقتم طاق شد. گفتم‌: بریم یک جای بهتر. قبول نکرد‌. گفت : این ده هم جزء کشور ماست. مردم اینجا هم ایرانی هستن! 🌷 @asganshadt
حُرّ هم که باشی ، راه را بر حُسین (ع) هم که بسته باشی ، وقتی که برگردی... وقتی که قصدِ همراهیِ حسین(ع) کنی... ندا خواهد آمد : اِرفَع رأسَک سرت را بالا بگیر... حسین جان ما برگشته ایم.... " دریـــاب " ایـــــن منِ سیــــاه رو ِ سیــــاه دل را..... 🆔👇👇👇 @asganshadt
گاهی یک #حدیث یا جمله قشنگ که پیدا می‌کرد، با ماژیک می‌نوشت روی کاغذ📝 و میزد به دیوار،بعد در موردش با هم حرف می‌زدیم، هر کدام هر چه فهمیده بودیم می‌گفتیم آن جمله هم می‌ماند روی دیوار و توی ذهنمان #شهید_مهدی_زین_الدین 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
2⃣8⃣4⃣ 🌷 🔰در ستاد لشگر بودیم. یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی با او صحبت می کرد👥. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست. 🔰آن برادرم دائم می کرد و جوش می زد😠. آقا مهدی با نرمی و آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی🔪 ضامن دارد از جیبش درآورد😧، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: « یعنی این!» و چاقو را نشان داد. 🔰خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم می خندد😄. بامهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد👌. 🔰ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند✅. 🔰بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد یکی از گردانهای لشگر✌️! 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🌹معرفی یارامام حسین علیه السلام....
✔جبله بن علی(عبدالله)شیبانی اهل کوفه وازتیره ی شیبان بود.جبله اش می خواندند؛استوارچون کوهساران وایمانی به سرسختی صخره های ستبروروحی به لطافت نسیمی که ازدره های بازوفراخ می گذرد.ازافتخاراتش جنگیدن درصفین بود. اوخاطره ی تلخ سست عنصران کج اندیشی راباخود داشت که قرآن های افراشته برنیزه را دیدندوفریادمظلوم قرآن مجسم رانشنیدند.کوفه رانیزدیده بودباانفجارخون درمحراب،باغروب عدالت درسجده وتشییع غریبانه ی مولادرشب. خبررسیده بودکه حسین(ع)__ فرزندعزیزپیامبر__ازمدینه به مکه آمده است‌.نامه درپی نامه روانه شد.سرانجام انتظارپایان یافت وسفیررشیدحسین(ع)به کوفه رسید. درکوفه غوغابود.موج جمعیت برای بیعت بامسلم هرروز افزوده تر می شد.امادریغ که دست های گرم دیروزین سردشد. چهره هارنگ باخت.بیعت کنندگان پیمان گسستندومسلم تنهاشد.روزهای تلخ فاجعه ازراه رسید.سرهانی پیربه کوچه گردانی رسیدوپیکرخونین وبی سرمسلم وارونه بر دارآویخته شد.یاران مسلم تحت تعقیب بودند. جبله نیزاز کسانی بودکه عبیدالله فرمان دستگیری وقتلش راصادرکرده بود.اوازمخفیانه خوددر روزپنجم محرم بیرون آمدونیمه های شب خودرابه همسروفرزندانش رساند.درآرامش وسکوت،اشک وآه همسروفرزندان بدرقه ی راهش شدونرم وآرام ازخانه بیرون زد.باهرگام که ازکوفه دورمی شد،آرامش ولذتی غریب درخوداحساس می کرد. شوق رسیدن به قافله ی اباعبدالله (ع)گرمایی عجیب درآوندهایش می دواند.کدام روز وکدام لحظه به کربلارسیدنمی دانیم.هفتم یاهشتم محرم؟صبحگاه یاشامگاه؟هرچه بودعاشق به معشوق رسیده بودوقطره به دریا. درشب عاشورا،صدای نجوای جبله درشکسته ترین صدا،گستره ی کربلاراپرکرده بود؛ اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک. اللهم داحشرنامع محمدوآل محمد.جبله،نمازصبح شهادت رابه امامت محبوب خویش برپاکرد.صف هابرای نبردناگزیرآماده شد.امام خطبه خواند.یاران رابه شکیبایی دعوت کردوبشارت بهشت داد.تردیدوتزلزل وتذبذب رادرهیچ قلبی،راه نبود.مرگ،تنهادرگستره ی لشگردشمن قدم می زد. زیستن __ عاشقانه وجاودانه __درحریم جان وروان یاران حسین (ع)پرسه می زد. ناگهان پروازتیرها،آسمان کربلارادر ابری سیاه فرو بردوپس ازآن خون،سرخ سرخ،جوشش آغازکرد.جبله‌،هم پای یاران پیش تاخت،شمشیرزد.رجزخواند.قلب هارا نشانه گرفت.سرهارا میزبان تیغ کردوخود رابه جنگل نیزه هاوشمشیرهارساند. اندک اندک ازمولا فاصله گرفت.اما نام حسین (ع)درنفس هایش جاری بود.ساعاتی بعدنیمی ازیاران عاشورا شهیدشده بود.جبله نیزبرخاک داغ صبحگاهی افتاده بود.شهادت بال وپری آسمان پیمابه جبله بن علی شیبانی بخشیده بود.وچه خرسندبودکه پس ازگذشت نیم قرن از زندگی اش دررکاب مولایش حسین(ع)درکربلابه شهادت می رسید. سلامش بادکه امام زمان (عج)این گونه سلامش می دهد: السلام علی جبله بن علی شیبانی @asganshadt
💠 ســــرمـــــشقِ مـــــاندگار * ۱۵ *💠 ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم . چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید که غذا خورده یا نه. وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران....وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود... راوی:همسر شهید 💠 @asganshadt
در راه عزا داری سید الشهدا علیه السلام آگاه باشید، هرکس در راه عزا و زیارت حسین بن علی علیه السلام به مقدار انفاق نماید، ملائکه در آنچه انفاق نموده است تا روز با او داد و ستد می کنند، و به ازای هر درهم، هفتاد به وی می دهند، و خداوند برای او در بهشت بنا خواهد کرد. 📚تَظَلُّمُ الزَّهرَاء، ص73-74 🍃🌹🍃🌹 @asganshadt