eitaa logo
شعر ناب
15 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
بسم رب العشق ... دفتری برای مرور اشعار ناب فارسی (ارتباط با ادمین به زودی میسر خواهد شد.)
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر آمیخته با بغضِ گلوگیر شده ست سیلِ دلشوره و آشوب سرازیر شده ست سرِ دین طعمه سرنیزه ی تکفیر شده ست هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده ست گویی از معرکه ها نعش شهید آورده ست روضه مشک رسیده ست به بی آبی ها خون حق می چکد از ابروی محرابی ها باز هم حرمله ... سرجوخه وهابی ها کوچه پس کوچه ی آینده به خون تر شده است باز، بوزینه‌ی کابوس به منبر شده است خط و ربطِ عرب ای کاش که کاشی گردند تا حرم همسفر «قافله باشی» گردند لاشه خواران سقیفه، متلاشی گردند می زند قهقهه «القارعه» بر خامی شان خون دین می چکد از «دولت اسلامی» شان بنویسید تب ناخلفی ها ممنوع! هدف، آزاد شده، بی هدفی ها ممنوع! در دل عرش ورود سلفی ها ممنوع! عرش یک روضه فاش است که داغ و گیراست عرش ... گفتیم که نام دگر سامرّاست! شرق در فتنه اصحاب شمال افتاده ست بر رخ غرب از این حادثه خال افتاده ست وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده ست گویی از هرچه که زشتی ست، کفی هم کافی ست! جهت خشم خدا یک سلفی هم کافی ست! تا «بهار عربی» روی علف باز کند جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند عاشق شیر خدا، وارث شمشیر خداست سینه سنی و شیعه سپر شیر خداست لخته خون جگر ماست به روی لب شان کوره ی دوزخیان، گوشه نشین تب شان لهجه عبری و لحن عربی مکتب شان «نیل» را تا به «فرات» -آنچه که بود- آتش زد شک مکن ما همه را مکر یهود آتش زد بی جگرها جگر حمزه به دندان گیرند انتقام احد و بدر ز طفلان گیرند چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند بیشتر زانکه از این قوم بدی می جوشد از زمین غیرت «حجر بن عَدی» می جوشد گره انگار نه انگار به کار افتاده سایه سرکش ما گردن دار افتاده چشم بی غیرت اگر سمت «مزار» افتاده صاعقه در نفس ابری خود کاشته ایم به سر هر مژه ای یک قمه برداشته ایم سنگ تکفیر به آیینه ی مذهب؟! هیهات! ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟! هیهات! دست خولی طرف معجر زینب؟! هیهات! ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند داس تکفیر گل از ریشه بچیند؟! هرگز! کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟! هرگز! مرتضی همسر خود کشته ببیند؟! هرگز! پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود آخرین جنگ جهانی حق آغاز شود خوش خیالی ست مرامی که اجاقش کور است مفتی نفتی این حرملگان مزدور است قصه حنجره و تیرِ سه پر مشهور است خار در چشم سعودی شده «بیداری ما» باز کابوس یهودی شده «بیداری ما» رگ بیداری ما شد شریانی که زدند بشنوی «بر دهل جنگ جهانی که زدند» پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند: بذر غیرت سر خاک شهدا می کاریم پاسخ شیعه همین است که صاحب داریم 🥀 https://eitaa.com/ashaare_nab 🥀
وسط کشف کودکانه‌ی من موج زنجیر‌ها تلاطم کرد خیمه آتش گرفت عصر دهم کفش من راه خانه را گم کرد پابرهنه به خانه برگشتم خواهرم پاک کرد اشکم را داد قولی که کفش نو بخریم خواهرم گفت: او کریم است و زیر دِین کسی نمانده کریم کربلا می روی به‌زودی ها شب میلاد، کربلا بودیم یک خیابان ستاره باران بود خواهرم، چون کبوتران حرم سرِ خوان کریم، مهمان بود کربلا را ندید خواهر من یک خیابان، مسیر خوشبختی بزم دیدار نوکر و ارباب یک خیابان، تلاقی دو حرم یک طرف مهر، یک طرف مهتاب هرطرف رو کنی خدا پیداست یک طرف مهر بود و نهر فرات یک طرف ماه بود با مشکش دست بر سینه، زائری آرام عکس سلفی گرفت با اشکش شب میلاد و گریه؟! عاشق بود! به سپید و سیاه، خرده مگیر اهل اشک از قبیله ی ابرند خادمان تو هر چقدر صبور زائران، همچو رعد بی صبرند زائران، بی بهانه می گریند این عجب نیست زائران حسین با دل شاد گریه می کردند پدر و جدّ و مادرش، چون ما شب میلاد گریه می کردند گریه دار است «نام» او حتی! چمدانم پر از شکایت بود گِله ها داشتم، ولی حالا همه ی شعرهام یادم رفت! آه...‌ ای یار خوش قد و بالا شاعرت را به قتلگاه بکش پیرمرد از عشایر کوفه دید در کنج میکده مستم «اِشرِبِ المای!‌ ها هَلابیکُم» داد لیوان آب در دستم یاد طفل رباب افتادم بین دو رود، زندگی، جاری ست در تلاقی ماه با خورشید نوعروسی عفیف، لب وا کرد «بله» تا گفت، عطر سیب وزید کِل کشیدند ایل امّ وهب در دفاع از حرم، به میدان رفت گفت: امروز جای ماندن نیست عاقد، انگار روضه‌خوان شده بود رفت داماد و نوعروس گریست! باغ گل گشت خیمه قاسم ... ارمنی بود و دومین سفرش گنبد ماه را نشان می داد دم باب‌الحسن هیاهو بود او که قنداقه را تکان می داد همسرش چند سال نازا بود عشق را با فُلوس می سنجد! عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست جای سوغات، وقت برگشتن یک بغل از ضریح او کافی ست هرگز از کربلا کفن نخرید! این خیابان که قلب تاریخ است «قبله ی آخرالزمانی ها»ست یکی از پشت سر صدایم کرد لهجه‌اش مثل آسمانی هاست «حججی» بود با همان لبخند زُل زد و شربتی تعارف کرد در گلو ردّ بغض شیرینی ناگهان ساعت حرم می خواند غزلی با صدای «آوینی» «تو مپندار کربلا شهری ست ....» بس که مشتاق مَصرعت بودم مِصرعی هیئتی، به شعر وزید «همه‌جا کربلاست» تا محشر کوریِ چشم ابن‌سعد و یزید خبری از سنان و خولی نیست یک خیابان که خلق می بینند شهدا را کنار پیر خمین پرچم سرخ می زند فریاد رحمه الله واسعه ست حسین «کوثری» باز روضه می خوانَد ... کربلا خاک نیست ای مردم! بلکه جغرافیای تاریخ است گودیِ قتلگاه، در باطن روضه‌ی یثرب و در و میخ است فاطمه روی خاک افتاده ... زائران تو بعد عصر دهم همه در قتلگاه افتادند نسل در نسل، سمت کرب و بلا پابرهنه به راه افتادند راستی! از رقیّه‌ات چه خبر؟! چشم تا کار می‌کند اینجا روضه‌ی فاش، بر زمین مانده دلم از روضه برنمی گردد همچو پایی که روی مین مانده باز شد راه کربلا با «خون» ... یادم آمد که دور او پُر بود از هیاهوی قوم تکفیری! چقدَر روضه، غیر تکراری ست! باز هم یک گریز تصویری: ازدحام است دور شش گوشه ... سینه‌اش پاره پاره، چون کندوست شوکران را عسل گرفته حسین گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت: کودکش را بغل گرفته حسین از سرِ اصغرش سؤال مکن! شب میلاد، کربلا غوغاست هرکه در کربلاست خوشبخت است کودکان، پابرهنه، دور حرم‌ می‌دوند و خیالشان تخت است که یکی هست خواهری بکند «کربلا» زینبیّه‌ی زهراست! چشم هایم به خیمه گاه افتاد رفت از کربلا به «کوفه»، دلم کاروان، دست بسته راه افتاد «دَخَلَتْ زَینَبُ عَلَی ابْنِ‌زیاد» شب میلاد یا که عصر دهم صبح صادق، غروب گودال است شعر من «تلّ زینبیّه» شده دل من بس که رو به گودال است دست و پا می زنی هنوز، حسین! در قنوتش سکوت کرده اگر غزلی سربریده می خوانَد جای اذن دخول، شاعر تو ایستاده، قصیده می خواند! شاعرت را ببخش ... دیوانه ست! 🥀 https://eitaa.com/ashaare_nab 🥀