مسیر باغ دل من، پُر از هوای تو نیست
میان خانهء قلبم، برو بیای تو نیست
چقدر منتظرم ماندی و صدات نکردم
بمان دوباره بپای کسی که پای تو نیست
بگو چکار کنم تا که خون دل نخوری؟
کنار کوچه خیابان نیا که جای تو نیست
کسی به خاطر تو گریه اش نمی گیرد
به رغم اینهمه غم، ناله ای برای تو نیست
فدای سفرهء آنکه غذای شبهه نخورد
همان فقیر؛ که دخلش بجز عبای تو نیست
حساب کن چقدر میکند ضرر آنکس
که در معامله فکر تو و رضای تو نیست
مرا مریض خودت کن شفا نمیخواهم
در این زمانه دوا بهتر از دوای تو نیست
اگرچه غرق گناهم مرا رها نکنی
مگر که نوکریم از سر دعای تو نیست
مُحبّتی که چشاندی به من کسی نچشاند
منم که مست شرابی بجز ولای تو نیست
دو دست خالی من را بده به دست علی
مگر برات نجف بین دست های تو نیست
نبند کولهء رِزقُ الورای من را چون
در آن زیارت سرداب سامرای تو نیست
#رضا_دین_پرور
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
گرچه من هستیِ خود از یار دارم بیشتر
عهد با بیگانه و اغیار دارم بیشتر
این چه بازاریست که یوسف زمن بیزار شد
جای قلب زار، منْ آزار دارم بیشتر
نوکری سربه هوایم که نمی آیم به کار
موقعی که کار دارد، کار دارم بیشتر
من گدای کهنه کاری که دو دستم خالی است
روی دوشم زخم کوله بار دارم بیشتر
چشم بیمارش، حریفِ چشم بیمارم نشد
برگناه چشم، چون اصرار دارم بیشتر
جای یک دلدار، یک دل دارم و صد دلپسند
خیلی از دلدار خود دلدار دارم بیشتر
رفتم از این مجلس آن مجلس فقط محض ریا
حیف در پرونده ام آمار دارم بیشتر
کاش صاحبخانه را یکبار می دیدم فقط
رفته عمرم حسرت دیدار دارم بیشتر
من کجا و انتظار او، در این شرمندگی...
انتطار از مادرش انگار دارم بیشتر
کاش من را زائر آوارهء مشهد کند
چون در آنجا شوق استغفار دارم بیشتر
در حریمی که مَلَک هم رَشک بر آن می بَرَد
فاطمه اشک گداهای رضا را می خَرَد
#رضا_دین_پرور
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat