اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینهای حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
#قاسم_نعمتی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
به شوق وصل شما راهی بیابانم
چه می شود سفر اربعین نمی دانم!!
تمام راه نجف تا به کربلا با خویش
حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم
نسیم صبح مشایه لطافتی دارد
دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم
دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو
شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم
گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو
قسم به موی پریشان تو پریشانم
دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل
چه عاشقانه شده آیه های قرآنم
قسم به زینب و پیراهنِ در آغوشش
گرفته داغ جدایی تو گریبانم
زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید
دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم
تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم
بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم
زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من
حسین غیرتی ام ای شهید عریانم
کنار پیکر عریان خجالتم دادند
نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم
به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی
چرا قبول نکردند من مسلمانم
امانتی تو را جا گذاشتم در شام
بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم
بدون غسل و کفن بین چادری خاکی
تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
#قاسم_نعمتی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
با چه نیت به کربلا برویم؟
به نیابت ز نجم و ختم حجج
با چه عزمی به کربلا برویم؟
به هوای دعا برای فرج
با چه ذکری به کربلا برویم؟
نغمه ی العجل اباصالح
با چه شوری به کربلا برویم؟
با تمنای منجی مصلح
با چه وضعی به کربلا برویم؟
تشنه و خسته و غبار آلود
با چه حالی به کربلا برویم؟
آرزومند مهدی موعود
با چه دردی به کربلا برویم؟
داغ هجران حضرت جانان
با چه حُزنی به کربلا برویم؟
با غم غیبت امام زمان
با چه حسّی به کربلا برویم؟
مثل در آب رفتنِ ماهی
با چه قلبی به کربلا برویم؟
با دلی مَملُو از فرج خواهی
با چه جمعی به کربلا برویم؟
بی قراران غربت مهدی
با چه یاری به کربلا برویم؟
با دعاگوی حضرت مهدی
با چه فکری به کربلا برویم؟
اینکه مهدی شود ز ما مسرور
با چه قصدی به کربلا برویم؟
تحت قبه ، دعا برای ظهور
#محمدعلی_نوری
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست
تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست
بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نیستم,وقتی که حالم زار نیست
آخرش می میرم و رویت ندیده می روم
ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست
زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سربار نیست
باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست
من فقیر و رو سیاهم,بی نوایم…بی کسم
هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست
این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن
بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست
دست من در محضرت خالیست می دانم ولی
مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست
من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین
مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست
زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست
بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست
#علی_سپهری
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم
گر راه ندارم به حریمت نظری کن
تا معتکف سایه دیوار تو باشم
با آنکه تو را عاشقم از خود نپسندم
تو یار به من باشی و من عار تو باشم
دستی، که به جز دامن لطف تو نگیرم
چشمی، که فقط طالب دیدار تو باشم
زخمم به جگر زن که دوایی نپذیرد
دردی به دلم بخش که بیمار تو باشم
از همچو تویی پاک تر از گل همه حیف است
تا همچو منی عبد خطاکار تو باشم
سوزم به درون ریز که پیوسته بسوزم
خوابم ببر از دیده که بیدار تو باشم
آن رتبه ندارم که نهی پای به چشمم
بگذار که خاک ره زوار تو باشم
من میثمم و چوبه دارم به سر دوش
بگذار که دلباخته ی دار تو باشم
#غلامرضا_سازگار
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، می داند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشه چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگی ام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بی نشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بی خبر از مادرِ جوانش نیست
#محمد_جواد_غفورزاده
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
هدایت شده از مبلغین مهدویت
صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا و ارشدنا و لا تهلکنا
🔻از قدیم الایام یکی از راه های تبلیغ برای حضرات معصومین "صلوات الله علیهم اجمعین" استفاده از هنر شعر بوده و در حال حاضر هم می توان از این هنر برای ترویج نام مبارک امام زمان سلام الله علیه و معارف مهدویت بهره زیادی برد.
ان شاءالله بعد از اتمام ماه صفر در خدمت شاعر و خادم اهل بیت، برادر بزرگوار کربلایی قاسم نعمتی خواهیم بود و جلسات آموزشی اشعار مهدویت را آغاز خواهیم کرد.
جهت ثبت نام برای #دوره_آموزش_شعر_مهدویت
به آی دی زیر مراجعه بفرمایید👇
@Alfath14
مبلغین مهدویت👇
@moballeghinemahdaviat
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا
قصۀ عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
سرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
منّتی بود نهادی که خریدی ما را
رو سیه برده کجا میل خریدار کجا
هر کسی را که پسندی بشود خادم تو
خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا
مِهر من گر که فتد در دل تو می فهمم
شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا
به خدا چون دل زهرا نگران است دلم
یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا
کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین
زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا
یاد گیسوی رقیه جگرم می سوزد
دست عباس کجا پنجۀ اغیار کجا
#قاسم_نعمتی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
اي زنده دلان ظهور نزديك است
هنگام ظهور نور نزديك است
آن ماه به چاه رفته باز آيد
قائم به اقامه نماز آيد
او كيست همان كه عدل ميزان است
کوبنده كل دين ستيزان است
او كيست همانكه سخت مي تازد
تا كفر نفاق را براندازد
اي امت سر فراز مرگ آگاه
خون خواه حسين ميرسد از راه
مهدي نظري به ما عنايت كن
ما را به صراط خود هدايت كن
ای مرهم زخم بال جانبازان
در هم شکننده زبان بازان
از ذکر لب تو کام می گیرم
با یاد تو التیام می گیرم
مهدی اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده نرگس نگرانت بودیم
با این همه رو سیاهی و سنگ دلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
#محمد_رضا_آغاسی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن
قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست
سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن
روز«میثم» تیره تر می باشد از شام فراق
تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن
#غلامرضا_سازگار
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
با همهی لحن خوشآوائیم
در بهدر کوچهی تنهاییام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمهی تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایهی ما میشدی
مایهی آسایهی ما میشدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یکشبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینهی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم، لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است
نامهی تو خطّ امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمتزده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعدهی دیدار ما
#محمد_رضا_آغاسی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشهی مشعر، کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
روا مباد که بر بندهات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
#محمد_رضا_آغاسی
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat