طنین بغض مؤذن به گوش ماه رسید
اذان صبح به «حی علی الفلاح» رسید..
دوید کینهی مکاره از کمین بیرون
همین که رأس مبارک به سجدهگاه رسید
صدای شیون محراب آن چنان برخاست
که رفت و رفت و به زاری به قلب چاه رسید
زبان نداشت زمانه برای حرف زدن
از آن زمان همهی قصهها به آه رسید
منم که خاکم و اینجا پناهگاه من است
کجاست سایهی مهرت که بی پناه رسید..
#سیده_تکتم_حسینی
قرآن به سر گرفتنم از سر شروع شد
با فرق زخمخوردهی حیدر شروع شد
تا آتش محبت مولا به دل شکفت
باران لطفهای مکرر شروع شد
از اشک توبه راه به هر روضه باز شد
گفتم علی و روضهی اکبر شروع شد
گفتم علی، دل در و دیوار گفت آه
همراه آه، روضهی مادر شروع شد
گفتم علی، شکست دلم، خُرد شد دلم
یک باغ، داغ لالهی پرپر شروع شد
داغ پدر که از سر این خاندان گذشت
هی داغ پشت داغِ برادر شروع شد
دست مرا گرفت خدا، پای روضهها
با روضه زندگی من از سر شروع شد
گفتم گناه کردم و کارم تمام... نه
قدر آمد و ثواب مقدر شروع شد
امشب دلم رها شده از هرچه غیر عشق
آن دل تمام شد، دل دیگر شروع شد
#حامد_اهور
غمت برای دل مبتلای من کافیست
رسد همین که به گوشَت صدای من، کافیست
دوباره لیلهٔ قدر آمده گل نرگس
بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست
بیا و قدر مرا با خودت مقدر کن
اگر برای تو باشم، برای من کافیست
غریب، با همهام، تا مقرب تو شوم
فقط تو باشی اگر آشنای من، کافیست
مباد آنکه ببینم شرار قهر تو را
همین که هجر تو باشد سزای من، کافیست
مرا خدا به تو بخشید یا ولیَ الله
رضایت تو برای خدای من کافیست
مریضم آمدم اشک از غم علی ریزم
که اشک روضه برای شفای من کافیست
شب زیارت و یک یا حسین و قدری اشک
برای تذکرهٔ کربلای من کافیست
#محمدعلی_بیابانی
خدا کند که قَدَر، اَندر این لَیالیِ قَدْر
مرا به هجر تو اینقَدْر مبتلا نکند
#محمدعلی_مجاهدی
امشب شب قدر است و دلم غم دارد
ابر نگه ام بارش نَم نَم دارد
قرآن به سر و به روی لب بِالحُجَّه
امشب دل من فقط تورا کم دارد
#سعیدی_تنها
چون اشک شدند و بی صدا باریدند
بر چهره ی شب رقص کنان خندیدند
احیا ، حرم امام هشتم ، شب قبل...
از سفره ی قدر سهم شان را چیدند
#متین_پسندیده