#زمزمه #تاسوعا لالایی رباب این شد، بخواب مادر دورت بگرده چشمات و روی هم بزاری، عموت با آب بر میگرده کسی نمونده توی دنیا، مرامش و ندیده باشه فرات از اینجا خیلی دور نیست، الان باید رسیده باشه الان دیگه تو آب رفته، مشکش و زیر آب برده عموت و که میشناسی مادر، مطمئنم که آب نخورده

#زمزمه #تاسوعا #زمزمه_سوزناک #تاسوعا #همراه_سبک دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من پیر شده برادرت فدای سرت خونه چشم خواهرت فدای سرت

#تاسوعا این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت گفته خدا دو بال برایت بیاورند در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت اثبات شد به من که تو سقای عالمی بر خاک قطره قطره ی چشم ترت که ریخت طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت گفتم خدا به خیر کند قامت تو را این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت وقت نزول این بدن نا مرتّبت مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت معلوم شد عمود شتابش زیاد بود بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت اما هنوز دست تو را بوسه می زنم این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت علی اکبر لطیفیان

#تک_بیتی #تاسوعا خیلی گران تمام شد این آب خواستن یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

#تاسوعا #حضرت_عباس از زمین و از زمان غافل شدم تا که من عبد ابوفاضل شدم مینوسم عشق می‌خوانم قمر تا ابد عبد تو می مانم قمر .............. ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد ................ صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد ............ غلا‌ اقات شدی ابالفضل سایه سادات شدی ابالفضل