💢دیگر مادر گریههایش را از من پنهان نمیکند
💠 دلنوشته
💎 پدرم:
من چیزی از تو به یاد نمیآورم ولی از بس مادرم از خاطرههایت برایم گفته که انگار من هم در کنارت بودهام حتی قبل از تولدم.
گفتهاند حرفهای دلم را برایت بنویسم ولی مگر میشود یک دنیا حرف را در دو صفحه کاغذ جای داد؟ حرفهای ناگفته بسیار دارم که با تو بگویم.
از دلتنگی هایم و خاطرههای فراموش نشدنی و از روزهای اندک با تو بودن که اصلاً یادم نمیآید.
از اینکه الان به مدرسه میروم، از گریههای پنهانی مادرم، از عکس پر از خاطرات روی دیوار، از فیلم کوتاهی که مادرم ضبط کرده و با من بازی میکنی،
از نگاه دلسوزانه دوستان و فامیل به دخترت، از شبهای تنهایی که با مادرم میگذرانیم.
پدرم الان شش سال است که رفته ای، شش سال، چقدر دیر میگذرد.
🌖 شبها از بالکن بچههایی که با پدرانشان قدم میزنند را میبینم و جای خالیات را بیشتر احساس میکنم.
🕊🌷شهید مدافع وطن حسن سبزه جو براثر درگیری با اشرار و اصابت دو تیر به ایشان به شهادت رسیدند.
#شهیدی_حسن_سبزه_جو
#الگوی_خودسازی