فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موزیک_ویدئو 🎬 #محسن_حشمتی_راد
روزی، #حال_بد نایاب خواهد شد...
با خودت عهد ببند آن روز نزدیک را، نزدیکتر کنی!
🎵 #آرزو؛ عاشقانهایست تقدیم به «او» که
پرواز را به انسان خواهد آموخت.
🎼 اثری متفاوت از
واحد موسیقی موسسهی منتظران منجی علیهالسلام
ارسالی
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نتانیاهو میخواد بره ایتالیا خلبانهای صهیونیست نمیبرنش. شرکت مسافربری "ال عال" هم فراخوان داده بین خلبانهای رژیم صهونیستی که بالاخره یکی بیاد اینو برسونه و برگرده😂
دلمون برای وزیر خارجه آلمان می سوخت که توی هند، کسی نبود تحویلش بگیره و رسید رو امضا کنه. این ذلیل مرده دیگه از اونم بدبخت تر شده.
گفته حاضرم حتی با هواپیمایی آتا برم😂😂
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌹سرباز گمنام روزت مبارک
🔹این هفته متعلق به سربازان گمنام امام زمان عج هستند و ان شاءالله با خبرهای خوب این نیروهای جان برکف با دستگیری عوامل مسمومیت ها کام مردم ایران را شیرین خواهند کرد.
🆔https://eitaa.com/ashaganvalayat
.
🔘سید بن طاووس به فرزندش محمد مینویسد:
🔻مبادا فکر کنی #امام_زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف به دعای تو محتاج است،
🔻هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است،
🔻این که میگویم برای او #دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است،
🔻و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده میشود،
🔻زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بستهای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست،
🔻به احترام او باب اجابت به رویت گشوده میشود و آنگاه خود و همهی کسانی که در حقشان دعا میکنی بر خوان احسان او مینشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی میشوید، چون خود را به او مرتبط کردهاید!
📚 فلاح السائل، سید بن طاووس
♨️جــامــع تــریــن ڪــانــال بــا مــوضــوع آخــرالــزمــان ومــهدویــت بــا ذڪــر مــنــابــع روایــات وڪــلــیــپ ها
👇👇👇👇👇👇
ظــهور مــنــجــی عــج وحــوادث آخــرالــزمــان و عــلــائم ظــهور
صلی الله علیک یا صاحب الزمان عج الله فرجه الشریف ❤️ میلاد منجی عالم بشریت صاحب الزمان عج الله بر عاشقان مبارک ❤️🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_چهار
بدون توجه به صدا کردن های پویا,به سمت پایین به راه افتادم .
صدای قدمهایش را می شنیدم که به من نزدیک میشد ولی بدون توجه به او راهم را ادامه دادم.
پویا نزدیکم رسید و بامن هم قدم شد.
کمی نگذشته بود که گفت:
_میگم واقعا نمیشه وایسی باهم دو دیقه حرف بزنیم؟
_سکوت
_یادته اون موقع ها وقتی حرصت میدادم چقدر لذت میبردم و تو همش میگفتس پویا سادیسم داری؟من سادیسمی رو قبول نداری؟
_سکوت
_خانم رادمنش افتخار هم صحبتی نمیدید؟
_سکوت
_ببین بانو میشه منو به غلامی قبول کنی .قول میدم غلام خوبی باشم برات.ببین ظرفا رو من میشورم..اصلا خودم نوکرتم واست غذا هم درست میکنم.نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره.قبوله؟
_سکوت
قدیما میگفتن سکوت علامت رضاست.خب پس مبارکه
در حالی که خودم را کنترل میکردم تا به حرفهای پویا نخندم به سمتش برگشتم و گفتم:
_جواب من منفیه.لطفا دیگه ادامه ندید
از کنارش گذشتم و از او دور شدم .
پویا با صدای بلند گفت:
_این بار کوتاه نمیام ثمین خانم.نمیزارم بدبختم کنی.به جون خودت قسم که به دنیا نمیدم ,بجز تو با هیچ کس ازدواج نمیکنم و قلم پای اونی که بیاد خواستگاری رو خورد میکنم.دیگه نمیزارم زندگی جفتمون رو خراب کنی .ثمین به خدای احد و واحد اگه بگی فقط یک درصد دلت بامن نیست و دوسم نداری میزارم از ایران میرم.جوابمو بده بگو جان پویا دوسم نداری؟بگو مرگ پویا دوسم نداری؟
وقتی پای جون عشق اول و آخرت میاد وسط دیگه نمیدونی چیکارکنی.بدون اینکه برگردم عقب همونجا منتظر شدم تا بیاد.
پویا روبه رویم ایستاد و گفت:
_خودت میدونی چقدر دوست داشتم.تمام اون مدتی که تو رفتی من به این روستا پناه آوردم تا فراموشت کنم.
تا فکرم نره سمت ناموس یکی دیگه.
نمیدونی چقدر عذاب وجوان میگرفتم هروقت به لحظه هایی که با تو بودم فکرمیکردم.هربار استغفار میکردم ولی مگهاین دل دیوونه گناه حالیش میشد.
به جون خودت بین من و اون خانم هیچی نبوده و نخواهد بود.
من فقط چون مستاجرشون بودم هرموقع کمک لازم داشتن به کمکشون میرفتم.
به خداوندی خدا اصلا نه درست دیدمش و نه ازش خوشم میادچه برسه بخوام باهاش نامزد کنم اونم بدون اطلاع خانواده.
از وقتی دیدمت انگار دوباره زنده شدم ,دوباره میتونم نفس بکشم.دوباره میتونم بخندم.مرگ پویا این بار رهام نکن.بزار کنارت بمونم .بزار خوشبخت بشم.التماست میکنم این بار کوتاه نیا و تنهام نزار.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_پنج
دیگر از توانم خارج بود .روی زمین نشستم و اشک ریختم به حال بدبختی خودم .
پویا کنارم زانو زد و گفت:
_تو رو خدا گریه نکن.هنوزم مثل همون موقع ها با دیدن اشکات قلبم میگیره.جون پویا گریه نکن
_من نمیخوام باعث بدبختیت باشم .تو باید به یه دختر که خانواده خوبی داره ازدواج کنی نه با یک زن مطلقه که همه خانواده اش رو از دست داده.من نمیتونم خودخواه باشم.لطفا درکم کنید و دیگه قسمم ندید
_ثمین من بهشت رو هم بدون تو نمیخوام, چه برسه به زندگی این دنیا.جرات داری بگو نه .ببین یه بلایی سرخودم میارم یا نه؟
به چشمانش نگاه کردم .هنوز هم همان پویای سابق بود با همان شیطنت های خاص تو نگاهش.مطمئن بودم
مطمئن بودم اهل گناه و خودکشی نیست فقط میخواهد که باورش کنم.
من لحظه اول باورش کردم ولی میترسیدم از اینکه باعث بدبختی او شوم.
لبخندی زدم و گفتم:
_اقا پویا بهتره بریم پریا تنهاست
_جواب من چی شد؟
_من رفتم شما هم بیاید
_باشه پس لطفا سوار ماشین بشید بریم
_چشم
_روشن به جمال آقا
_ان شاءالله
در راه برگشت من به بیرون خیره شده بودم ,پویا هم در حالی که لبخند میزد گاهی به من نگاه میکرد و باز حواسش را به رانندگی میداد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_ششم
وقتی به خیابان اصلی رسیدیم رو به پویا کردم و گفتم:
_آقا پویا میشه چند لحظه اینجا نگه دارید
_چشم یک لحظه صبرکنید.چیزی لازم دارید بگید من بخرم؟
_نه میخوام خودم برم واسه کسی هدیه بخرم
_باشه پس اینجا منتظرتون می مونم
_باشه.ممنونم
از ماشین پیاده شدم ,چادرم را مرتب کردم و کیفم را در دستم جا به جا کردم .
میخواستم از خیابان رد شوم که یک ماشین با سرعت به ستمتم آمد.صدای فریاد پویا به گوشم رسید که صدایم میزد ولی من وسط خیابان خشکم زده بود.
ناگهان با شدت به سمت پیاده رو کشیده شدم.
قلبم از ترس با شتاب به قفسه سینه ام میکوبید.
پویا دو طرف چادرم که در دستانش اسیر شده بود را رها کرد و با نگرانی گفت:
_خوبی بانو؟
هنوز هنگ بودم فقط سرم را تکان دادم.صدای نفس عمیق کشیدن و به دنبالش صدای خدارو شکر گفتن پویا را شنیدم.
پویا که خیالش از من راحت شده بود با عصبانیت از کنارم بلند شد و به سمت ماشینی که میخواست به من بزند, رفت.
نگاهم به پویا بود که با عصبانیت در ماشین را باز کرد و با عصبانیت راننده را
از ماشین بیرون کشید.
با بهت به راننده نگاه میکردم.
باورم نمیشد کسی که قصد جانم را کرده بود روژان باشد.
حواسم رفت پی داد و بیداد پویا که با عصبانیت گوشه شال روژان را گرفته بود و میگفت:
_چطور جرات کردی جون عشق منو تهدید کنی هان با توأم؟من میکشم اونی که باعث بشه ثمینم خم به ابروش بیاره.
تو چطور به خودت جرات دادی که بترسونیش چه برسه که بخوای با ماشینت بهش بزنی؟ ظهر وقتی شنیدم خودتو نامزد من معرفی کردی میخواستم همونجا بزنم تو دهنت ولی اونقدر لز پیدا کردن عشقم تو بهت بودم که بی خیال تو شدم ولی الان دیگه بی خیالت نمیشم
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_هفتم
به سختی بلند شدم .هنوز پاهایم از ترس میلرزید.
به زحمت خودم را به پویا رساندم و گفتم:
_آقا پویا
_جانم.چرا بلند شدی رنگ به روت نمونده .برو تو ماشین تا من حسابم رو با این خانم صاف کنم.
_خواهش میکنم آقا پویا.این فقط یک تصادف بود "مطمئنم عمدی نبوده.خواهش میکنم ازتون؟
پویا گوشه شال روژان را رها کرد و با من همراه شد تا به سمت ماشین برویم ولی روژان بی خیال نمیشد.با عصبانیت چادرم را از سرم کشید. روبه رویم ایستاد و گفت:
_شماها زندگی ما رو خراب کردید.وقتی تو آغوش بابات ناز و نوازش میشدی ,من بودم و یه پدر که حتی نگاهم نمیکرد .من بودم و پدری که بخاطر مادرت ما رو رها کرده بود و اخرش هم خودشو کشت.تقصیر شماهاست اگه من تو بچگی مادری داشتم که نمیتونست راه بره .شما باعث شدید خانواده من از هم بپاشه.تو هم مثل اون مادر لعنتیت عشقمو گرفتی ازم گ.........
هنوز حرفش تمام نشده بود که از عصبانیت زیر گوشش خوابوندم و گفتم:
_اینو زدم تا بدونی باید حرمت مادرمو نگه داری بهت توهین نکردم نمیزارم به مادرم توهین کنی اینو هیچ وقت فراموش نکن.
پویا گوشه چادرم را گرفت و من را دنبال خودش می کشید.
در ماشین را باز کرد و من را داخل ماشین نشاند و گفت:
_جان پویا از ماشین پیاده نشو تا من برم تکلیفم رو با این خانم روشن کنم باید بخاطر قصد جونت تحویل پلیس بدمش تا دیگه جرات نکنه جونت رو بخطر بندازه.سریع میام
_خواهش میکنم نرید.بی خیالش بشید .بیاین بریم تا الان پریا حتما نگران شده
_اخه
_خواهش میکنم. تو رو ....
_لازم نیست قسم بخورید چشم
در سمت من را بست ,سوارماشین شد و به راه افتاد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_هشتم
پویا در خانه اش را باز کرد و من را به داخل راهنمایی کرد پریا با دیدن من به سمتم آمد و گفت:
_ثمین جان خوبی؟چرا رنگت پریده؟
پویا عصبانی به پریا توپید و گفت:
_مگه نمیبینی حالش بده .بدو برو واسش یک لیوان آب قند بیار
پریا که تعجب کرده بود گفت:
_چشم داداش چرا عصبانی میشی حالا.
پریا به سمت آشپزخانه رفت و با یک لیوان آب قند برگشت.
من با راهنمایی پویا به اتاق خوابش رفتم و روی تخت نشستم.
پریا لیوان آب قند را به لبم نزدیک کرد و گفت:
_بیا اینو بخور .این چه قیافه ایه واسه خودت درست کردی؟این دراکولا چشه؟
از دراکولا خطاب شدن پویا خنده ام گرفت ولی همه سعیم را میکردم تا بلند نخندم ولی تلاشم بی فایده بود چون با دیدن قیافه متعجب پویا آهسته خندیدم که پویا و پریا هم به خنده افتادند.
پریا گونه ام را بوسید و مانند مردان بی حیا گفت:
_ای جوووون.عروس ننم میشی عشقم
پویا که هنوز با لبخند به من نگاه میکرد گفت:
_غصه نخور ان شاءالله تا شب عروس ننه اتون هم میشه
با تمام شدن حرفش برای من ابرو بالا انداخت.هم خنده ام گرفته بود و هم متعجب بودم که پسر سر به زیر گذشته کجا رفته.پویا کی انقدر اهل شیطنت کردن شده بود .
با خجالت نگاهم را از پویا گرفتم و به پریایی چشم دوختم که با دهانی باز نگاهش بین من و پویا در جریان بود.
پویا به پریا گفت:
_ببند پشه نره عزیزم
و بعد در حالی که لبخند میزد از اتاق خارج شد.
پریا که تازه به خودش آمده بود گفت:
_به جون خودم بعد اون سفر شمال من هیچ وقت نه خنده پویا رو دیدم و نه شیطنتاش رو .راستش بگو چی بهش گفتی انقدر شارژ شده بلا
_پریا جان اجازه میدی کمی بخوابم حالم خوب نیست بعدا حرف میزنیم
_باشه عزیزم میرم ولی بیدار شدی باید پاسخگو باشی مسئول عزیز
خندیدم و گفتم:
_چشم خانم محترم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_سی_نهم
پریا که از اتاق خارج شد .حس فضولی ام گل کرده بود ,دلم میخواست وجب به وجب اتاق پویا را زیر و رو کنم ولی حس بلند شدن نداشتم.
با چشم دورتا دور اتاقش را از نظر گذراندم.
روی دیوار چند تابلو نقاشی از یک دختر بود که انگار در مه محو میشد .تابلو حس خوبی را به تماشاگر القا نمیکرد.
بی خیال فضولی شدم و چشمانم را بستم.
تازه میتوانستم بوی عطر روتختی را احساس کنم.
ببوی همان عطری را میداد که خودم برای پویا خریده بودم .
نمیدانم کی خوابم برد,وقتی از خواب بیدار شدم صدای پچ پچ به گوش میرسید .
از روی تخت پاشدم.چادرم را سرم کردم و از اتاق خارج شدم.
در کمال تعجب عمو و خاله به انجا آمده بودند.هنوز کسی متوجه حضور من نشده بود .
بلند سلام کردم,خاله به سمتم آمد و مرا در اغوش کشید و گفت:
_سلام به روی ماهت عزیزم.خوبی فدات شم؟دخترم واسه فوت خانواده ات متاسفم .بهت تسلیت میگم عزیزم.ان شاءالله غم آخرت باشه عزیزم
_سلام خاله جان .ممنونم شما خوبید؟
عمو در حالی که مثل همیشه لبخند بر لب داشت گفت:
_خوبی دخترم
_ممنونم عموجون خوبم
_شنیدم دختر صفدری میخواسته با ماشین بهت بزنه.به پویا هم گفتم نباید کوتاه میومدید.باید میرفتید وشکایت میکردید ولی انگار تو راضی نبودی
_نمیدونم شاید حق داشت .من شاید سر تهمت مادرش آینده ام تباه شد ولی اون همه بچگیش زجر کشیده .بهش حق میدم که منو باعث از بین رفتن زندگیش بدونه.
پویا نگاهی به من کرد و گفت:
_مسیر آینده ات شاید پر پیچ و خم شده باشه ولی تباه نشده اینو هیچ وقت فراموش نکن.من آینده ات رو تغییر میدم
خاله مرا به آغوش کشید و گفت:
_شما برو با بزرگترت بیا.من دختر به تو نمیدم.پسره پررو
پویا مثل پسر بچه های مظلوم گفت:
_مامان جونم دلت میاد؟
خاله خندید و گفت:
_راستشو بگم نه دلم نمیاد.ثمین جان عروس من میشی.هرچند تو دخترمونی
سرم را پایین انداختم و گفتم:
_خاله جون ان شاءالله خدا یه عروس خوب قسمتتون میکنه.من لیاقت عروس خانواده شما بودن رو ندارم
_دیگه نشنوم.تو از اول هم عروس خودم بودی.کی بهتر از تو؟کی با لیاقت تر از تو.ثمین جان دلمو نشکن .جواب مثبت بده بزار این پسر دیوونه من هم سر و سامون بگیره و برگرده سرخونه و زندگیش
_اخه
-اخه نداره.پریا اون شیرینی رو بیار عروسم دهنش رو شیرین کنه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
پارت_صد_چهل
از این همه مهربانی خاله متعجب بودم.
از وقتی پویا به من پیشنهاد ازدواج داده بود هرچند دلم میخواست همان لحظه به او با عشق جواب مثبت بدهم ولی میترسیدم از مواجه خاله و عمو با این اتفاق.
میترسیدم فکرکنند من خودم را به پویا غالب کرده ام.
مطمئنن هر خانواده دیگری اگر می بود با این که تک پسرشان با یک زن مطلقه که خانواده اش رو هم از دست داده,ازدواج کند بخاطر حرف مردم هم که شده مخالفت میکردند ولی خاله و عمو تمام معادلات ذهنی مرا بهم ریختند.
پریا ظرف شیرینی را روبه رویم گرفت و گفت:
_بفرمایید عروس خانم
_ممنون نمیخورم
-بخور عزیز من از صبح هیچی نخوردی.دوباره از حال بری کی میخواد جواب اون اقای نگران رو بده ؟ها؟
نگاهی به پویا انداختم که به مبل تکیه داده بود و به من نگاه میکرد.
خاله رو به پریا کرد و گفت:
_یعنی چی از صبح هیچی نخورده.پویا به جای اینکه بر و بر به عروسم زل بزنی بیا راهنماییش کن تو اتاقت تا کمی استراحت کنه.کمی هم باهم حرف بزنید ولی وای به حالت اگه خسته اش کنی.من و پریا هم میریم شام رو آماده کمیم
_چشم مامان خانم.ثمین جان پاشو تا مامانم نکشتم
خجالت زده سرم را پایین انداختم و بلند شدم و همراه با پویا به سمت اتاقش رفتیم .وقتی وارد اتاق شدیم پویا گفت:
_قدیما عروس خانم آقا دوماد رو دعوت میکرد به اتاقش الان برعکس شده
بعد هم در حالی که میخندید به من نگاه میکرد. به زور لبخند خجالت زده ای ,زدم و گفتم:
_ببخشید دیگه
_چه خانوم سربه زیری دارم من.ثمین بانو شرایطت چیه؟از من چه انتظاراتی داری؟
_-خب شرایط خاصی ندارم. شما چی؟
_منم هیچی خب پس مبارکه .وااای
_چیزی شده؟
_به قول مامان خاک بر سر صدام.یادم رفت بهت بگم بشین رو تخت و استراحت کن.مثلا ضعف داری و مامان به من سپرده مواظبت باشم .بیا برو رو تخت دراز بکش منم رو مبل میشینم.
_نه خوبه راحتم
_ولی من ناراحتم بدو سریع .هرچی آقاتون میگه بگو چشم
_چشم
_بالاخره جواب مثبت رو گرفتم .هورااااا مبارکم باشه.من برم ببینم مامان به چیزی احتیاج نداره.تو هم استراحت کن.
_من با اجازه اتون میخوام اول نمازم رو بخونم.اگه میشه یه مهر به من بدید؟
_اجازه منم دست شماست بانو.جانمازم تو کشو اول میز هست.با اجازه
پویا که رفت به سرویس بهداشتی داخل اتاق رفتم و وضو گرفتم و بعد به نماز ایستادم.از خدا بخاطر دوباره بخشیدن پویا تشکر کردم و آینده رو بخدا سپردم چون مطمئنم خدا بهترین ها را برای بنده هایش میخواهد.
صبح زود همگی آماده برگشت به تهران بودیم که پویا رو به عمو کرد و گفت:
_بابا همین نزدیکی ها یه مسجد هستش.اول بریم بین من و خانومم خطبه عقد بخونن بعد شما دخترتون رو ببرین.منم خانومم رو میبرم
عمو که خنده اش گرفته بود اخمی کرد و گفت:
_چشمم روشن پسره چش سفید.چه خانومم خانوممی میکنه.بزار بهت جواب مثبت بده بعد
_جواب مثبتم میده پدر من.شما بیا بریم مسجد پویا نیستم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
محکمترین_بهانه
نویسنده_زفاطمی(تبسم)
قسمت_آخر
خاله گوش پویا را پیچاند و گفت:
_چه بلبل زبون هم شده .خجالت بکش از کی تا حالا رو حرف بابات حرف میزنی؟
_مامان ول کن گوشمو
جون پویا.ثمین خانم همسر دراز گوش نمیخواد بخدا.بعدشم.میترسم این بارهم از دستش بدم .جون پویا اذیت نکنید دیگه
پریا کنار گوشم گفت:
_خداشانس بده ببین چطوری واسه رسیدن بهت بال بال میزنه
لبخندی زدم و سرم را پایین انداختم .عمو نگاهی به من کرد و گفت:
_ثمین بابا نظر تو چیه؟
_هرچی بابا احمدم بگه.
و این چنین شد که همگی راهی مسجد شدیم .
عمو احمد پیش نماز مسجد را خبر کرد.
من و پویا کنار هم نشستیم و حاج اقا خطبه بین ما را قرائت کرد .این چنین شد که من و پویا بعد یک سال و خورده ای به عقد هم درآمدیم و اینبار کسی جز خداوند نمیتوانست باعث جدایی ما شود.
لحظه ای که خطبه خوانده میشد وجود خانواده ام را در حالی که لبخند بر لب دارند را احساسم میکردم.
مطمئنم انها هم از اینکه من و پویا باهم ازدواج کردیم شادمان هستند.
از مسجد که خارج شدیم پویا گفت:
_بابا اگه اجازه بدید من و ثمین فردا عصر راه بیفتیم
_باشه بابا جان .مواظب دخترم باش
_چشم از جونمم بیشتر مراقبشم شما خیالتون راحت.
خاله به سمتم آمد و همان انگشترنشانی که بار اول به انگشتم کرده بود را دوباره درون انگشتم کرد.بعد از خداحافظی با همه,انها راهی تهران شدند.
پویا دستم را گرفت و بوسید سپس گفت:
_ثمینم بریم ابشار
_بریم .منم دوست دارم دوباره ببینم.
با پویا به سمت آبشار به راه افتادیم.
وقتی به همان کوچه باریک رسیدیم پویا ماشین را پارک کرد.
در حالی که دست هم را گرفته بودیم به سمت آبشار به راه افتادیم.
پویا از آرزوهایش گفت,از اینکه دلش یک خانواده پرجمعیت میخواهد .از همه لحظات سختی که بی من گذرانده بود,سخن گفت.
من نیز همه خاطرات تلخ گذشته را برایش تفگعریف کردم.
از برادر جدیدم و لطف بی کرلنش گفتم و او نیز ابراز کرد بی صبرانه مشتاق دیدار برادر و نجات دهنده من است.
از اینکه از او انتظاردارم همیشه به من و مقدساتم اعتماد کند و هیچ گاه تنهایم نگذارد,سخن گفتم.
بالاخره به آبشار رسیدیم .
پویا روبه رویم ایستاد بوسه ای بر پیشانی ام نهاد و سپس در حالی که دستم را روی قلبش نگه داشته بود گفت:
_ثمینم .بانوی زیبای من .این قلب تا وقتی توکنارم باشی میتپه.من زندگی رو بدون تو نمیخوام.در این مدت دوری انقدر درد کشیدم که دیگه توان حتی یک ثانیه دوری ازت رو ندارم.ثمینم بیشتر از گذشته ها دوستت دارم
در حالی که از این همه عشق پویا لذت میبردم,همان دستش که روی دستم بود را بالا بردم و بر ان بوسه زدم و گفتم:
_من بدون تو پر از خالیم.زندگی بدون تو برام از جهنم سختتره.تا دنیا دنیاست دوستت دارم پویای من.
پویا در حالی که دستش را دور شانه ام حلقه کرده بود گفت:
_به قول شاعر.اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم /تو هستی و من محکمترین بهانه ی خلقت شدم.
_به قول شاعر ,تمان مهربانی ها را میگیرم و از ان فرشته ای میسازم همچون تو.پویای من
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖به نام خالق عشق💖
با سلام خدمت خوانندگان رمان محکمترین بهانه
از خداوند بسیار ممنونم که کمک کرد تا بتوانم با شما عزیزان به وسیله قلمم در ارتباط باشم.
از همه دوستانی که با انتقاداتشان مرا در این مسیر همراهی کردند بسیار سپاسگذارم.
نقدهایی به رمان وارد بود که من وظیفه خودم میدانم که جوابگو باشم.
من در این داستان میخواستم
به مخاطب چندگفته را القا کنم :
1 قرارنیست همیشه مذهبی های ما زندگی بدی داشته باشند.میتوان در رفاه کامل به سر برد ولی معتقد و متدین بود چیزی که متاسفانه در فیلم ها و کتاب های ما برعکس آن هست و اغلب یک خانم نیازمند و بی بضاعت چادری است.
2 .نشان دهم که اغلب مذهبی های ما بسیار عاشق پیشه هستند و برای زن احترام خاصی قائلند و عشقشان بسیار پاک و بی آلایش است.چیزی که شما در پویا بخاطر حرف های محبت آمیزش و احترامش به ثمین مشاهده میکردید.
3.یک انسان متدین کاملا از روی احساسات تصمیم نمیگیرد .گاهی لازم است برای رسیدن تلاش کرد ,مبارزه کرد.
کاری که ثمین قصه من انجام نداد و در اخر قصه به این نتیجه رسید که باید مبارزه میکرد .
➖➖➖➖➖➖
من هدفم از این داستان نشان دادن زندگی یک دختر مذهبی با اعتقادات مخصوص به خود بود.کسی که اگر کشور ش عوض شد ولی اعتقاداتش تغیری نکرد.
امیدوارم که از داستان لذت برده باشید.ممنونم که این مدت با ما همراه بودید.
قطعا این داستان معایب خاص خودش را داشت که از دید من نویسنده مخفی مانده بود.
امیدوارم شما عزیزان با راهنمایی ها و انتقادات سازنده اتون به من کمک کنید تا در داستان های بعدی این معایب را رفع کنم.
امیدوارم در زندگی با تمام سختی ها هرگز خدا را فراموش نکنید.
عاشقانه زندگی کنید
و یادتان نرود که خداوند هیچ گاه دست از حمایت شما بر نخواهد داشت.
باتشکر❤️
این پایان ماجرا نیست....
🌸🌸🌸🌸🌸
❤️ رهبری در مراسم درختکاری عباشونو ندادن کسی نگه داره تا برای بقیه زحمت نباشه! بعضی مسئولا هم هستن که برای یه کلنگ زنی ساده موکت مینداختن زیر پاشون که مبادا کفششون خاکی بشه... یا دوسه نفر لازم هست کیفشونو حمل کنه!
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقایسه قد ر ت نظامی جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 فایل صوتی از جلسه محرمانه «مهدی_حاجتی» عضو سابق شورای شهر شیراز درباره «خرابکاری شرافتمندانه»‼️
⁉️پشتصحنه حملات شیمیایی به دبستانهای دخترانه ایران، چه جریانی است؟
✔️ایشان میگوید: هر نقطه قوتی که نظام جمهوری اسلامی برای کشورمان فراهم کرده، همهی ما باید آن را نابود کنیم تا چارهای جز براندازی برای مردم باقی نماند...
🎯 و نام اقدامات را «خرابکاری_شرافتمندانه» میگذارد ‼️
✍حالا به نظر شما با این شخص و جریانی که وظیفه خود را نابود کردن تمام خدمات نظام اسلامی به مملکتما میداند، چه باید کرد؟
#مسمومیت_دانش_آموزان
#جنگ_ترکیبی
#جنگ_هیبریدی
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین بقایای بجا مانده از باخموت اوکراین
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ابوقاسم
تصاویر منتشر شده توسط مرکز تحقیقات اسرائیل از محل آزمایش موشک کروز پاوه نشان می دهد
لوکیشن این پایگاه توسط یک عامل نفوذی یا سرباز مخفی سرویس اطلاعاتی موساد برای این مرکز تحقیقاتی ارسال شده است
تصویر کاملا گویای این مطلب است که شخص در یک فاصله بسیار کم با پایگاه این عکس را گرفته است
ابوقاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اسرائیل و ادعای کشف تونل موشکی ایران
یک اکانت توئیتری منتسب به مرکز تحقیقات امنیتی اسرائیل ویدئویی از یک تونل موشکی در شمال غرب اصفهان منتشر و مدعی پرتاب و آزمایش موشک کروز Pave از این منطقه شده است.
در 10 ثانیه پایانی ویدیو مشخص است که شخصی از منطقهی مورد اشاره عکس گرفته است.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤣😁🤣
چاپلوسی فقط همین و بس
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استند آپ کمدی بازیگر معروف مشهدی در حضور رهبر انقلاب😂
آقا ماشاالله رزمنده عزیز مشهدی🌸
بسته ی خبری نیم روز
قزاقستان 3 شرکت معدنی استخراج اورانیوم خود را به شرکت اورانیوم وان، که از شرکت های تابعه شرکت روس اتم روسیه است، فروخت.
بنابراین روسیه جایگاه خود را به عنوان بزرگترین تامین کننده اورانیوم در جهان تثبیت کرد.
قرار بود ترکیه مالک این شرکت ها شود و دو سال پیش پولش رو هم داده بود.
خب دیگه زمین گرده و چرخ میخوره دیگه...
.
🆔@ashaganvalayat
.
حمله هوایی شب گذشته رژیم صهیونیستی به حلب و لاذقیه، مشخصا با هدف تغییر محاسبات با توجه به اعتصاب گسترده در نیروی هوایی رژیم صهیونیستی صورت میگیرد. آنها قصد ارسال این پیام را دارند که بحرانهای داخلی این رژیم که منجر به اعتصاب گسترده در نیروهای ذخیره نیروی هوایی شده، تاثیری در فعالیتهای خصمانه آنها ندارد.
البته باید از تلآویو پرسید آیا خلبانان این رژیم صرفا توانایی حملات ایذایی به زیرساختهای سوریه را دارند یا برای یک جنگ بزرگ نیز آمادهاند؟
🆔@ashaganvalayat
.
کره جنوبی در سايه جنگ اوکراین تبدیل به یک صادر کننده بزرگ تسلیحات شده که تنها در سال گذشته 140 درصد رشد صادرات داشته است.. لهستان با 12 میلیارد دلار تنها در سال 2022 یکی از مشتریان کره بوده است/شاهد۱۳۶
🆔@ashaganvalayat
.
شهرهای جنوبی مقصد منتخب سفرهای نوروزی شد
سید مصطفی فاطمی، مدیرکل توسعه گردشگری داخلی:
🔹با توجه به استقبال مردم از شهرهای جنوبی، قطعاً در نوروز امسال شاهد حجم بالای مسافر در هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، زاهدان و چابهار خواهیم بود/
🆔@ashaganvalayat
بنا به گفته معاون امنیتی وزیر کشور:
🔹بر اساس اقدامات اطلاعاتی و تحقیقاتی دستگاههای اطلاعاتی برخی افراد در رابطه با مسمومیت های دانش آموزان در ۵ استان دستگیر شدهاند و دستگاههای مربوطه مشغول تحقیق و بررسی کامل هستند.
🔹به محض اینکه اطلاعاتشان کاملتر و نتایج روشنی بهدست آمد، اطلاعرسانی میشود.
🆔@ashaganvalayat
.
کاهش ۱۴۰۰ تومانی قیمت دلار نسبت به صبح امروز
نائب رئیس هیئت مدیره صرافی ملی ایران:
🔹 یورو ۱۵ درصد کاهش پیدا کرد.
🔹طی هفته اخیر خرید ارز کم شده است و روند قیمت نزولی خواهد بود. توصیه میکنم در بازار سرمایهگذاری نکنید.
🆔@ashaganvalayat
🔺قرعهکشی جام حذفی / حریفان سرخابیها مشخص شدند
🔹استقلال ملاثانی - هوادار
🔹پرسپولیس - گلگهر/فولاد
🔹پارس جنوبی جم - استقلال
🔹نساجی - پیکان
🔹ورزشگاه شهدای مس کرمان میزبان فینال جام حذفی شد.
🔹دیدارهای این مرحله هفتم تا نهم اردیبهشت 1402 برگزار خواهد شد.
🆔@ashaganvalayat
🔺بلیت اتوبوس برای نوروز افزایش قیمت ندارد
مدیر کل حمل و نقل مسافر سازمان راهداری:
🔹پیش فروش بلیتهای نوروز آغاز شده و تا ۲۹ اسفند ادامه دارد. قیمت بلیت اتوبوس برای نوروز افزایش نمییابد.
🔹پیش فروش بلیتها به صورت ۵ روز به ۵ روز است و با پر شدن ظرفیت بلیتها در ۵ روز اول از ساعت ۲۴ روز پنجم ظرفیت ۵ روز بعدی آغاز میشود.
🆔@ashaganvalayat
🔺تعیین عدد سبد معیشت در جلسه امروز کمیته مزد
«تاجیک» نماینده کارگران در شورای عالی کار:
🔹پیشبینی ما این است که امروز عدد و رقم سبد معیشت تعیین میشود. فرمول محاسبه مشخص، نرخ تورم مشخص، داده و آمارهای نهادهای مربوطه مشخص است.
🔹جلسه شورای عالی کار روز دوشنبه ۲۲ اسفند ماه با حضور شرکای اجتماعی برای چانه زنی و ورود جدی به مزد ۱۴۰۲ است.
🔹هزینه خانوار کارگری بهصورت میانگین با جمعیت میانگین هر خانوار ۳.۳ نفر در نظر گرفته میشود.
🔹کارفرما هر عددی را که بهعنوان حداقل دستمزد بدهد، در قیمت تمامشده محصول خود حساب میکند و سهم دستمزد را در قیمت کالا و جنس فروختهشده محاسبه میکند.
🆔@ashaganvalayat
🔺امیرعبداللهیان: همچنان به تلاش برای جمعبندی مذاکرات برجامی ادامه میدهیم
وزیر امور خارجه:
🔹ایران در مسیر دیپلماسی و مذاکره ثابت قدم است.
🔹با حفظ منافع ملی کشور همچنان به تلاشهای خودمان برای جمع بندی مذاکرات که ماهها درگیر آن بودیم ادامه خواهیم داد.
🔹ما هیچ گاه میز مذاکره را ترک نکردهایم.
🆔@ashaganvalayat
🔺 «سلام فرمانده۲» به تهران میآید
🔹 جشن بزرگ به عشق مهدی(عج) همراه با اولین اجرای سرود «سلام فرمانده۲» در تهران
📍 مصلی امام خمینی(ره) تهران. چهارشنبه۱۷ اسفند، ساعت۹صبح
🆔@ashaganvalayat
🔴 حکم قاطع قاضی انقلابی برای یک زن بیحجاب در قم
❌حکم یک قاضی انقلابی در دفاع از آمر به معروف و ناهی از منکر و مجازات متهمین به دلیل جریحه دار نمودن عفت و اخلاق عمومی
متهمین، علاوه بر پرداخت دیه، به پرداخت جزای نقدی به مبلغ بیست و چهار میلیون تومان محکوم و همچنین فرد مذکور به محرومیت از رانندگی به مدت دو سال محکوم شد .
نکته جالب توجه در این حکم، استناد بجای قاضی به آیات قرآن و مواد مختلف قانونی در حکم صادره است .
مقدمه ای باشد برای برخورد با دانه درشت ه
ای از مفسدین فرهنگی...
🆔@ashaganvalayat
.
📣 سوختگیری خودروها صرفا با کارت سوخت شخصی
🔺نمایندگان مجلس مصوب کردند که سوخت خودروهای بنزین سوز و گازسوز در سال آینده صرفا از طریق کارت سوخت شخصی تامین شود.
🆔@ashaganvalayat
.
📣 وزیر آموزش و پرورش: دانشآموزان تحت ثأثیر جو روانی بودند
🔺نگرانی برای باز بودن مدارس نیست
نوری:
🔺بیش از ۹۵ درصد دانشآموزان بنا به درخواست خودشان به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند که بر اثر جو روانی ایجاد شده بوده و تحت تأثیر قرار گرفته بودند و یا بیماری زمینهای داشتند.
🔺هیچیک از دانشآموزان زیاد در بیمارستان نماندند و پس از مراقبتهای اولیه ترخیص شدند.
🔺حضور در فضاهای رسانههای غیررسمی موجب شتاب این جو روانی و نگرانی بیشتر اولیا و دانش آموزان شده است لذا از همگان درخواست داریم به اخبار رسمی و رسانههای معتبر توجه کنند.
🔺این توطئه دشمن است که میخواهد مدارس ما تعطیل و دانش آموزان از تحصیل باز بمانند. تمامی جوانب بررسی شده و نگرانی برای باز بودن مدارس نیست.
🆔@ashaganvalayat
.
📣 آغاز فروش فوقالعاده ایرانخودرو از چهارشنبه
🔺ایرانخودرو بهمناسبت فرارسیدن عید نیمه شعبان برنامه فروش فوقالعاده محصولات خود را به اجرا میگذارد.
🔺امکان ثبتنام از روز چهارشـــنبه ۱۷ اسفند الی جمعه ۱۹ اسفند در ســـایت فروش اینترنتی ایران خودرو فراهم خواهد بود.
🔺موجودی حساب وکالتی برای محصولات سواری ۱۳۰ میلیون تومان و برای خانواده هایما ۴۰۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده است.
🆔@ashaganvalayat
.
📣 یارانه نقدی حذف نمیشود
سخنگوی اقتصادی دولت:
🔺کالابرگ الکترونیکی البته به صورت اختیاری از پایان اسفند برای همه مردم ممکن خواهد بود البته یارانه نقدی حذف نمیشود؛ در این طرح اعتبار کلیه خانوارهای یارانهبگیر شارژ شده و آنان میتوانند یک ماه زودتر از دریافت یارانه نقدی، از این اعتبار جهت خرید ۱۰ قلم کالای اساسی استفاده کنند.
🔺در نفت و گاز ۱۶ پروژه پالایشگاهی، پتروپالایشگاهی وپتروشیمی با ۳۰ میلیارد دلار منابع غیربودجه ای تامین مالی و سرمایه گذاری شد.
🆔@ashaganvalayat
.
🔺مرخصی دادن به سارقان ممنوع است
رئیس سازمان زندانهای کشور:
🔹کسانی که امنیت مردم را به خطر میاندازند؛ حتی تحت پوشش پابندهای الکترونیک هم نباید قرار بگیرند.
🔹 این پابندها صرفاً برای جرائم سبک است که به کنار خانواده بیایند و از آسیبهای ناشی از زندان دور باشند.
🆔@ashaganvalayat
عربستان و آمریکا رزمایش مشترک برگزار میکنند
🔹وبگاه «المانیتور» خبر داده آمریکا در اواخر ماه جاری میلادی، اولین رزمایش مشترک خود تحت عنوان «شنهای سرخ» را با عربستان سعودی برگزار میکند.
🆔@ashaganvalayat
.