eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
5.8هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
36.4هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1977789025.mp3
10.48M
۵۶ 💢سه عمل، بیشترین فشارُ به نَفْسِ تو وارد می کنند. ☑️پس؛ بیشترین فشارُ به قبر تو وارد میکنند. ۱- غیبت ۲- سخن چینی ۳- عدم توجه به طهارت یه کم حواستُ بیشتر جمع کن 🆔 @ashaganvalayat 🍃 🌸🍃
❇️ توصیه برادرانه به آقای ضرغامی؛ جناب ضرغامی؛ گفتید شادی را از مردم نگیرید. جمهوری اسلامی کی جلوی جشن و شادی مردم را گرفت؟ اگر اتفاقی هم افتاد توسط افراط گرایان دهه ۶۰ و اصلاح طلبان چهره عوض کرده امروز صورت گرفت. البته جمهوری اسلامی با اختلاط زن و مرد، بی بندوباری، اباحه گری و سکولاریسم فرهنگی ... مخالف است، ضد ارزش هایی که در دوره مسئولیت سیاه شما در تلویزیون اتفاق افتاد و به بهانه جشن و شادی، ناجوانمردانه بر فرهنگ دینی و بومی مردم ایران تاختند و از این جهت، ما از شما شاکی و طلبکاریم. آقای ضرغامی؛ راه یارگیری و جذب مردم برای مثلا انتخابات ریاست جمهوری، روش اخلاقی و انسانی دارد، نه برای رسیدن به هدف، از هر وسیله نامقدس ( دروغ و افترا و ...) استفاده کنید! مواظب باش: اگر مجاهدین خلق منافق شدند، برای رسیدن به هدف از هر وسیله نامقدس استفاده می کردند. اگر اصلاح طلبان، خط ولایت را گم کردند چون دروغ در کارشان بود. مثل دروغ بزرگ تقلب در انتخابات سال ۸۸. آقای ضرغامی؛ مواظب باش آگاهانه یا ناآگاهانه فرمونت به سمت انحراف اصلاح طلبان است و داری در سبد آنها می افتی که خیر دنیا و آخرت در آنها نیست چون پای بند به ولایت نیستند. و بدان؛ راه غیر ولایت، دام شیطان است و حیف است بعد از چندین سال اظهار در خط ولایت بودن، در دام شیطان قرار بگیری. محمدعلی برزگر 🆔 @ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️سازمان سنجش: هیچ کنکوریِ متقلبی الان دانشجو نیست 🔹در کنکور ۱۴۰۱ از ۸۵۰ نفر تجهیزات الکترونیکی گرفته شد و آن‌ها از شرکت در کنکور محروم شدند. ۱۰۴۵ نفر هم نتیجۀ کنکورشان شبهه‌دار بود؛ یعنی برخی نتیجۀ کنکورشان با سوابق تحصیلی‌شان هم‌خوانی نداشت و برخی هم پاسخنامه‌شان به‌طور غیرمتعارفی مشابه یکدیگر بود. 🔹از افرادی که کنکورشان شبهه‌دار بود در ۲۰ مهر، ۴ آذر و ۱۶ دی ۱۴۰۱ در چند درس آزمونِ دوباره گرفته شد و فقط ۱۳۵ نفر نمرۀ قبولی گرفتند و از ادامۀ تحصیلِ بقیه جلوگیری شد. 🔹این افراد رفتند به کمیسیون اصل نود شکایت کردند و گفتند قانون تخلفات مربوط به داوطلبان است نه دانشجویان. مجلس نیز با مصوبه‌ای حرف این افراد را تایید کرد و این داوطلبان با شکایت به دیوان عدالت خواهان برگشت به دانشگاه شدند اما با توجه به اینکه قبل از تصویب قانون این افراد از تحصیل منع شدند به آن‌ها اجازۀ تحصیل در دانشگاه نمی‌دهیم. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴‌ تیمی سازمان یافته با هدف عادی سازی ولنگاری و بی‌حجابی در رشت 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
راز هوچی‌گری مقامات و رسانه‌های غربی درباره پرونده هواپیمای اوکراینی 🔹دادگاه بین‌المللی دادگستری اعلام کرده؛ کانادا، اوکراین، سوئد و بریتانیا در این دادگاه در رابطه با سقوط هواپیمای اوکراینی علیه ایران شکایت کرده‌اند تا به خانواده‌های مسافران این هواپیما خسارت بپردازد. 🔹پس از این اعلام، موج گسترده‌ای از فضاسازی رسانه‌ای و تبلیغاتی از سوی مقامات رسمی غرب و رسانه‌هایشان علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد. 🔹در همین ارتباط در اقدامی خلاف عرف دیپلماتیک، «سایمون شرکلیف» سفیر انگلیس در تهران در توئیتی گستاخانه و غیر منطقی نوشت: «ایران در ارائه پاسخ‌گویی یا پرداخت غرامت برای سرنگونی پرواز PS۷۵۲ کوتاهی کرده است.» 🔹بی‌بی‌سی فارسی نیز با هدف احساسی کردن فضا مدعی ‌شد: «اعضای خانواده قربانیان هواپیمای اوکراینی پس از اعلام تصمیم بریتانیا، کانادا، سوئد و اوکراین برای طرح پرونده سرنگونی هواپیمای مسافربری ۷۵۲ اوکراین در دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه اشک ریختند، یکدیگر را در آغوش کشیدند و به هم تبریک گفتند...» 🔹این جوسازی رسانه‌ها و مقامات غربی در حالی صورت گرفت که آنها در پرداختن به موضوع، چند اصل مهم و اساسی را عامدانه از قلم انداخته‌اند: 🔹نخست؛ پس از واقعه تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی، رسیدگی قضایی همه‌جانبه به این پرونده بر اساس اصول صلاحیت سرزمینی، صلاحیت ذاتی و صلاحیت محلی و شخصی توسط سازمان قضایی نیروهای مسلح ایران آغاز و در 27 فروردین‌ماه 1402 احکام نهایی متهمان این پرونده صادر شد. 🔹نه آن زمان و نه در مقطع کنونی، رسانه‌های مذکور به این حقیقت اشاره نداشته و ندارند که ریشه اصلی این حادثه، جنایت تروریستی و ضدبشری آمریکا در ترور سرداران مقاومت بود، چه، پس از این جنایت، ترامپ رسما از طرح حمله به 52 نقطه ایران سخن گفته بود. 🔹دوم؛ رسانه‌های فارسی‌زبان معاند، در حالی بدون رعایت اخلاق حرفه‌ای به متهم کردن ایران در پرونده مذکور می‌پردازند که نیروهای مسلح ایران در کوتاه‌ترین زمان ممکن که در جهان بی‌سابقه است، تنها پس از سه روز تحقیقات و مشخص شدن زوایای این حادثه، مسئولیت کامل آن را پذیرفته و ضمن عذرخواهی رده‌های بالای فرماندهی از مردم، بر پیگیری قضایی و پرداخت حقوق قربانیان این حادثه تاکید کردند. 🔹سوم؛ این رسانه‌ها که با هدف ایجاد فضای آشوب و ناامیدی از آینده، هر روز به بهانه‌ای برای مردم ایران اشک تمساح می‌ریزند، در میان دروغ‌پردازی‌های خود تاکنون هیچ اشاره‌ای به سرنوشت پرونده‌های مشابه در دیگر کشورها نکرده‌اند. 🔹با این تفاسیر؛ اتفاقا شاید هراس از تبدیل الگوی ایران در بررسی مجدانه و صادقانه این پرونده به رویه‌ای جهانی و بازخواست کشورهای مذکور به خاطر آنچه در چند دهه گذشته رقم زده‌اند، یکی از دلایل هوچی‌گری‌ها و دروغ‌پردازی‌های رسانه‌های غربی باشد. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨 🛑شبکه ها و منابع خبری عربی از حرکت غیرعادی نیروهای ارتش اسرائیل در جبل الشیخ در نزدیکی مرز جنوب لبنان خبر می دهند؛ منطقه مورد نظر نزدیک به 2 چادر حزب الله در خاک اسراییل(طویله) است. 🔸️منابع عبری: تحرکات غیرعادی در آن سوی مرز در نزدیکی چادرهای حزب الله ثبت شده است؛ از مبارزان حزب الله خواسته شده برای رویارویی با اسرائیل در آینده ای نزدیک آماده باشند 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 فوری 🔴دبیرکل حزب الله لبنان، جناب سید حسن نصرالله، به مناسبت هفدهمین سالگرد آغاز جنگ ژوئیه، روز چهارشنبه ساعت 20:45 دقیقه سخنرانی خواهد کرد. ✍گوش و جان صهیونیست ها به دهان سید مقاومت بسته خواهد شد تا ببینند نصرالله درباره تنش های اخیر با دولت نتانیاهو چه واکنشی از خود نشان خواهد داد... 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درمان عفونت ریه👇 ▫️در حدود ۵۰ گرم سیاهدانه را بکوبید و با ۱۵۰ گرم عسل ترکیب کنید ▫️ از این مخلوط روزی ۳ تا ۴ قاشق هر ۶ تا ۸ ساعت میل کنید تا عفونت و تب رفع شود. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قدیری ابیانه:🔍 قسمت 1️⃣ *تا فرهنگ عمومی اصلاح نشود، اوضاع مطلوب نمی‌شود!* ‌﷽ متأسفانه در ایران، عادت کردیم که عواقب اعمالمان را نبینیم و هر مشکلی را به گردن دولت مستقر یا دولت های قبلی یا مدیران بیندازیم! خیلی از افراد هم برای جلب نظر مردم، به این موضوع دامن می‌زنند. ✅ امروز یکی از مشکلات کشور، کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم است. ✅ البته گاهی سیاستگذاری خاص دولت‌ها مسئول وقوع این پدیده است و البته در بسیاری موارد هم، الگوهای نادرست رفتاری مردم و سبک زندگی غلط مردم عامل این موضوع می‌باشد. ✅ هرچقدر ما ارز بیشتری مصرف کنیم، ارزش پول ملی‌مان کم و کمتر می‌شود. ✅‌تمام اجناس خارجی‌ای که مردم بر اجناس داخلی ترجیح می‌دهند، ارزبر است و باعث کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی می‌شود. این نمونه‌ای از خودتحریمی است. ✅ امروز ما تحت تحریم کشورهای غربی هستیم. ✅ کالاهای ایرانی حق ورود به بازار این کشورها را ندارند و با مشکلات در صادرات مواجه‌اند؛ ✅ اما بازار ما به دلیل علاقه مردم به خرید جنس خارجی، دست همین غربی‌هایی است که ما را تحریم کرده‌اند! ✅ خرید جنس خارجی یعنی تقویت اقتصاد، پول ملی و اشتغال خارجی و در عین حال تضعیف اقتصاد، پول ملی و اشتغال داخلی! ✅ درست است که مصرف کننده ایرانی به هنگام خرید برای این کالاها ریال پرداخت می‌کند ولی واردات این جنس خواه به صورت قانونی خواه به صورت قاچاق مستلزم خروج ارز از کشور است ✅ و همین موضوع یکی از عوامل تأثیرگذار در کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم است! ✅ این موضوعات باید با لطافت برای مردم تشریح شود. ✅ نمی‌شود ما قطره شور باشیم و از دریا انتظار شیرینی داشته باشیم! دریای شیرین به قطرات شیرین آب نیاز دارد. ✅ ما سرمایه‌های زیادی را به خاطر سبک زندگی غلط‌مان از دست می‌دهیم. ✅ متأسفانه ما کشوری مُسرف هستیم. اسراف هم به معنای از دست دادن سرمایه‌ها است. ✅ ضرب‌المثلی خارجی هست که می‌گوید: *کسی که اسراف می‌کند از خودش دزدی می‌کند!* ✅ مصرف گاز در کشور ما معادل مصرف نصف قاره اروپا است! مسأله این است که بخش اعظمی از مصرف گاز در کشورهای اروپایی در بخش صنعتی است ولی بخش بزرگی از مصرف در داخل ایران در بخش خانگی رخ می‌دهد! ✅ میزان مصرف.گاز در ایران معادل ۷ میلیون بشکه نفت است. ✅ وقتی هوا در اروپا سرد می‌شود، اروپایی‌ها در منزل لباس گرم می‌پوشند ✅ ولی ما در خانه مصرف گازمان بالا می‌رود! ✅ این مصرف اضافی می‌تواند به 10 برابر قیمت به بازار خارجی ارائه شود و درآمد ارزی از آن حاصل گردد. ✅ *آیا کارمندانی که کارشان را درست انجام نمی‌دهند و برای انجام وظیفه‌شان و انجام کار مردم که جزو حقوق اساسی آنها است، رشوه می‌گیرند، از ما مردم نیستند*؟! ✅ دولت ۸ و نیم میلیون نفر حقوق بگیر دارد (شاغل و بازنشسته) ✅ *تا فرهنگ عمومی اصلاح نشود، کار مملکت لنگ است!* ✅ *دولت ۸ و نیم میلیون حقوق بگیر دارد! آیا همه این افراد پاکدست هستند؟* ✅ *سالی نزدیک دو هزار نفر کشته در سوانح جاده‌ای داریم. بخش بزرگی از این سوانح به دلیل بی‌احتیاطی‌هایی است که رانندگان می‌کنند!* چه کسی پاسخگوست؟ ✅ *آیا درست است که همه تقصیر را به گردن دولت و حاکمیت بیندازیم؟* ✅ *در حادثه راه آهن چه کسی بیل مکانیکی را در مسیر قطار قرار داد؟ آیا به دلیل اشتباه یک نفر، این همه آدم جان خودشان را از دست ندادند؟* ✅ اینچنین حوادثی به ما نشان می دهد که عملکرد اشتباه تک تک ما عواقب سنگینی دارد و این عواقب می‌تواند دامن همه را بگیرد. ✅ *آیا ما اهل خُلف وعده نیستیم؟ این خُلف وعده‌ها به اقتصاد ما آسیب نمی‌زند؟ ✅ وقتی گروهی از کارگران و مهندسان دور هم جمع می‌شوند تا ساختمانی را بسازند، و همه معطل آمدن سیمان می‌شوند، و آورنده سیمان خلف وعده می‌کند، ✅ این خلف وعده حق صاحب‌کار را پایمال نمی‌کند؟ ✅ *آیا کسبه ما همه سالم‌اند؟ آیا دست این کسبه برسد، گرانفروشی نمی‌کنند و کلاه سر مردم نمی‌گذارند؟ ✅ آیا مزاحمین تلفنی اورژانس و آتش‌نشانی از مردم نیستند؟! ✅ *آیا تفاوت کیفیت میوه ته جعبه با روی جعبه هم کار دولت است؟* ✅ *انداختن میوه خراب داخل کیسه مشتری توسط میوه فروش هم دلیلش دولت و حاکمیت است؟* ✅ آیا آنها که آشغال از پنجره ماشین را به بیرون پرتاب می‌کنند یا توی جوب آب می‌ریزند جزو مردم ما نیستند؟ ✅ *آیا ما رعایت حقوق همدیگر را می‌کنیم؟ ✅ *آیا موتورسوارهایی که حقوق رانندگان و عابرین پیاده را زیر پا می‌گذارند و به ماشین مردم می‌زنند و فرار می‌کنند، جزو این مردم نیستند؟* ✅ *آیا کسانی که از صحنه تصادف فرار می‌کنند، جزو این مردم نیستند؟* 👈ادامه و متن کامل👇 🆔 @ashaganvalayat .
قدیری ابیانه:🔍 قسمت2️⃣ *تا فرهنگ عمومی اصلاح نشود، اوضاع مطلوب نمی‌شود!* ✅ *آیا فرار از پرداخت مالیات جرم نیست؟ کسی که در جامعه از پرداخت مالیات فرار می‌کند، یک آدم زرنگ محسوب می‌شود!* ✅ *آیا آنهایی که از کارشان می‌زنند و کارشان را درست انجام نمی‌دهند، اینها غیر از ما مردم هستند؟* ✅من معتقدم که اگر ما بهترین مدیران را هم داشته باشیم، تا این موضوعات را در داخل جامعه حل نکنیم، باز کارمان لنگ خواهد بود. ✅ نهج‌البلاغه پر است از گلایه از مردمی که به وظایفشان عمل نکرده‌اند. ✅ متوسط ساعات کار مفید در ایران یکی پائین‌ترین‌ها در جهان است در حالی که ما بیشترین تعطیلات رسمی را در کل جهان در تقویم داریم! ✅ *ما یکی مُسرفترین مردم جهان در مصرف آب، گاز، دارو، سوخت و نوشابه و هر چیز مضری در جهان هستیم!* ✅ البته استثناء وجود دارد ولی در جریان عمومی جامعه کل این مسائل حاکم است.* ✅وقتی این انتقادات را مطرح می کنیم، با فحاشی مواجه می‌شویم! ✅ *آیا این رسانه‌هایی که به عمد حرف کارشناسان را تحریف یا تقطیع می‌کنند، جزو مردم نیستند؟* ✅ کسانی که حرف ضدانقلاب را نشر می‌دهند، اگر خودشان ضدانقلاب نباشند ساده‌لوح‌اند و اگر حرف‌های جعلی را بپذیرند، یقیناً درجه‌ای از حماقت در وجودشان هست. ✅ *عملکرد تک تک ما مردم در شکل‌گیری اقتصاد کلان کشور نقش دارد؛* ✅ *اگر عملکردمان مثبت باشد، سیر اقتصاد کشور مثبت خواهد بود و اگر منفی باشد، سیر اقتصاد کشور، منفی خواهد بود.* ✅ مدیران هم توسط مردم انتخاب می‌شوند. در تمامی سطوح انتخاب یا مستقیم یا غیرمستقیم توسط مردم انجام می‌شوند. ✅ *طبیعتاً اگر اشکالی وجود دارد، این مردم هستند که باید جوابگوی انتخاب‌شان باشند!* ✅ *آیا ما در انتخابات قوم‌گرا نیستیم؟* ✅ *قوم‌دوستی از ایمان است ولی قوم‌گرایی نشانه جاهلیت است.* بنابراین، در کنار تمجید از خصایل خوب مردم‌مان که در دنیا در موارد زیادی بی‌نظیر است، باید اشکالات و نواقص را هم گفت و نقد کرد! ✅ *امام علی (ع) می‌فرمایند: "بهترین تفریح کار است" در حالی که ما ایرانیان باورمان این است که "بهترین کار تفریح است!"* ✅ آیا در این سریال‌هایی که پخش می‌شود و سازنده‌های آنها هم از همین مردم‌اند، کلی مطالب ضدفرهنگی وجود ندارد؟* ✅ از "کار کردن" با تعابیری مثل "جان کندن، سگ‌دو زدن، خرحمالی" و از این قبیل تعابیر سخیف به کار می‌برند. ✅*"حمال و عمله" در ایران فحش تلقی می‌شود در حالی که این دو پیشه، جزو ضروری‌ترین عوامل در بازار ساخت‌وسازها و مسکن است! ✅ *کسی که حقایق را بگوید با هجوم، تحریف و تقطیع و توهین مواجه می‌شود! درد ما این است!* ✅چه کسانی این کار را می‌کنند؟ ✅ *منافقین صد برابر بدتر از داعش، هموطن ما نبودند؟* ✅ این‌ها ۱۷ هزار تن از هموطنان ما را شهید کردند و اگر امروز هم از دستشان برآید این کار را ادامه می دهند! ✅ *ما باید محاسن را بگوئیم و تحسین و تقویت کنیم ✅ ولی در کنار آن نقد نقایص هم حیاتی و ضروری است. نمی‌شود از کارشناس انتظار داشت که فقط خوبی ها را بگوید.* ✅ *من معتقدم که در وضعیت موجود، ۷۰ درصد مردم موثرند؛ ۱۵ درصد مدیران که آنها را هم مستقیم یا غیرمستقیم مردم انتخاب می‌کنند و ۱۵ درصد هم تحریم ها و مشکلات بین‌المللی تأثیرگذار است!* ✅ *دقت کنید اگر مردم خطایی بکنند این ضرب در ۸۵ میلیون نفر می‌شود! ولی تعداد مدیران شاید ۲۰۰۰ نفر باشد! ✅ *آیا مدیران گفته‌اند که روی جعبه یک نوع میوه باشد زیر جعبه یک نوع دیگر؟* ✅ آیا گرانفروشی کسبه هم کار مدیران است؟* ✅ *آیا دزدی و کم‌کاری پیمانکاران در ساخت و ساز و رقم زدن فاجعه انسانی هم کار مدیران است؟* ✅ *چرا فرار مالیاتی زرنگی تلقی می‌شود؟* ✅ *چه کار کنیم که مردم کار را بهترین تفریح بدانند؟* ✅ *چه کار کنیم که کارمندان از صدر تا ذیل برای انجام وظیفه‌شان که حق مردم است، کم کاری نکرده و طلب رشوه نکنند و باعث سرگردانی مردم نشوند؟ * ✅ *آیا معلمی که به دلیل عدم افزایش حقوقش تهدید می‌کند که بر سر دانش‌آموز این مسأله را تلافی می‌کند لایق نام معلمی است؟* ✅ آیا افرادی که در ایام مصیبت‌های طبیعی خود را مصیبت زده معرفی می‌کنند تا چادرها و کم‌ها دا دریافت و احتکار کنند جزو مردم نیستند؟! ✅ *این مطالب باید به‌صورت هنرمندانه برای جامعه تشریح شود.* ✅ *اصلاح فرهنگ عمومی جز از طریق جهاد تبیین و روشن ساختن این نواقص تحقق نمی‌یابد.* ✅ در این باره کتابی هم نوشته‌ام: *"سبک اقتصادی و فرهنگی زندگی"* که در سایتم به صورت رایگان قابل دانلود است. 👈 متن کامل👇 🆔 @ashaganvalayat .
🚨 🛑شبکه ها و منابع خبری عربی از حرکت غیرعادی نیروهای ارتش اسرائیل در جبل الشیخ در نزدیکی مرز جنوب لبنان خبر می دهند؛ منطقه مورد نظر نزدیک به 2 چادر حزب الله در خاک اسراییل(طویله) است. 🔸️منابع عبری: تحرکات غیرعادی در آن سوی مرز در نزدیکی چادرهای حزب الله ثبت شده است؛ از مبارزان حزب الله خواسته شده برای رویارویی با اسرائیل در آینده ای نزدیک آماده باشند 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت51 زسعدی حاج علی رو به احمد گفت: بابا جان این دفعه خواستی سفارش بدی زنونه هم بگو برات بذارن. بازار زنونه خوبه درآمدت حسابی میره بالا. احمد لقمه اش را فرو داد و گفت: خدا رو شکر درآمدم خوبه نیاز نیست زنونه بیارم _باباجان من که نمیگم درآمدت بده میگم خوبه خوب تر بشه دیگه الان زن داری دو روز دیگه میرین سر خونه زندگی تون بچه میاد خرجت میره بالا _خدا روزی هر کسی رو خودش می رسونه آقاجان _بله ولی گفتن از تو حرکت از خدا برکت _من دارم تلاشم رو می کنم خدا هم برکتش رو داده و بعد این هم میده ان شاء الله _باباجان جنس زنونه بازار بهتری داره. مرد میاد یه کفش می خره دو سال سه سال می پوشه پاره بشه میده تعمیر باز سه چهار سال دیگه می پوشه ولی جنس زنونه بازارش گرمتره بیشتر ازت خرید می کنن سربعتر می تونی خودتو بکشی بالا. احمد دست از خوردن کشید و الهی شکر گفت و رو به حاج علی گفت: آقا جان شما که می دونید مشتری جنس زنونه، زنه من دلم نمیخواد برای کسب درآمد با ناموس مردم هم کلام بشم و سر و کله بزنم. نمیگم همه ولی بعضی از همینا برای این که دو زار کم کنی و یکم تخفیف بگیرن کلی ادا و کرشمه میان و برای من قابل تحمل نیست. بعضی هاشونم که اصلا حجاب ندارن دلم نمیخواد پای این افراد به مغازه ام باز بشه. برای من همین که چشمم گوشم از گناه حفظ بشه در معرضش قرار نگیرم بهتر از اینه جیبم پر بشه ولی نگاهم به غیر از ناموس خودم به کس دیگه ای بیفته _باشه بابا جان حرف گوش نکن. خودت ضرر می کنی احمد خم شد و دست پدرش را بوسید و گفت: حرف شما رو سر من جا داره آقاجان کی از پول بیشتر بدش میاد؟ ولی برای من مهم تر از پول در آوردن بی شبهه بودنشه. من از خودم مطمئن نیستم بتونم با نامحرم سر و کله بزنم ولی بتونم نگاهم و دلم رو حفظ کنم و لحظه ای به گناه نلغزه. من جوونم با هزار و یک احتمال خطا و گناه اگه یه روزی از خودم مطمئن شدم چشم حتما میارم. احمد رو به من کرد و پرسید: بریم؟ آخرین لقمه ام را در دهانم گذاشتم و گفتم: بریم. حاج علی گفت: عجله نکن بابا بذار دخترم صبحانه اش رو بخوره لقمه ام را فرو دادم و گفتم: دست شما درد نکنه سیر شدم دیگه احمد از جا برخاست و گفت: زود بریم که من به حاجی معصومی قول دادم آفتاب نزده رقیه خونه باشه. از جا برخاستم، از پدر و مادر احمد تشکر کردم و از اتاق بیرون آمدیم. به اتاق احمد رفتیم. احمد کتش را پوشید و جلوی آینه ایستاد و یقه اش را مرتب کرد. چادر سفید را تا زدم و چادر مشکی ام را پوشیدم. احمد ساک لباسش را برداشت. پنجره اتاقش را بست و پرده اش را انداخت. به سمتم چرخید و پرسید: آماده ای؟ بریم؟ سر تکان دادم و گفتم: آره بریم. ساکش را زمین گذاشت و مرا در آغوش گرفت و گفت: نرفته دلم برات تنگ شده چه جوری دوریت رو تحمل کنم؟ صورتم را میان دست هایش گرفت و با عشق خیره ام شد. به صورت مهربانش نگاه کردم. به چشمان پر از احساسش چشم دوختم و پرسیدم: کی بر می گردی؟ _نمی دونم ... شاید دو سه هفته ای نباشم. _چقدر زیاد _تو هم دلت برام تنگ میشه؟ دل من از همین لحظه هم تنگ شده بود اما در جوابش هیچ نگفتم. زبانم نچرخید بگویم فکر کردن به این دو سه هفته که قرار نیست ببینمت هم سخت است چه برسد به تحمل کردنش. احمد صورتم را بوسید و دوباره مرا در آغوش خود فشرد. خم شد و ساکش را برداشت و گفت: بیا بریم دیر میشه. چراغ اتاق را خاموش کرد و از اتاق بیرون رفتیم. در اتاق را قفل کرد و کلیدش را در جیبش گذاشت. پدر و مادرش، زینب و حمید و زیور خانم برای بدرقه جلوی در عمارت شان ایستاده بودند. در دست مادرش سینی آب و قرآن بود و در دست زیور خانم فلاسک چای و ظرف غذا. احمد پدر و مادر و خواهر و برادرش را بغل گرفت و بوسید. از زیر قرآن رد شد و بعد از خداحافظی از خانه بیرون آمدیم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت52 زسعدی زیور خانم همراه ما به کوچه آمد و وسایل را در ماشین گذاشت. کمی به احمد سفارش کرد و منتظر ماند تا بعد از رفتن ما آب بپاشد. احمد از او خداحافظی کرد و ماشین را به حرکت در آورد. هوا هنوز کمی تاریک و گرگ و میش بود. پرسیدم: تبریز که میری کجا ساکن میشی این چند وقت؟ با مهربانی نگاهم کرد و گفت: یه مسافرخونه هست تو این دو سه ساله با صاحبش رفیق شدم اونجا میرم _ترکی هم بلدی؟ خندید و گفت: نه ... سخته یاد نمی گیرم. فقط در حد چند کلمه که کارم راه بیفته بلدم. ولی ماشاء الله اسماعیل شاگرد حاجی معصومی خیلی خوب بلده
_اسماعیل پسر خانباجیه. شاگرد مغازه نیست به قول آقاجان همه کاره مغازه اس به سمتش چرخیدم و گفتم: نمیشه بری سفارشاتو بدی بعد برگردی هر وقت آماده شد بری تحویل بگیری؟ احمد با شیطنت پرسید: دلت برام تنگ میشه؟ با خجالت سر به زیر انداختم. کاش می توانستم بگویم بله دلم برایت تنگ می شود. احمد گفت: نه اگه برگردم ممکنه زود آماده نکنن باید باشم هی پیگیری کنم تا زود آماده بشه. غیر از اون چند تا کار دیگه هم دارم. باید به چند نفر و چند جا سر بزنم. ماشین را سر کوچه متوقف کرد. به سمت من چرخید و گفت: خوب رسیدیم. وقت خداحافظیه. برام سخته دوریت رو تحمل کنم ولی چاره ای نیست. دستم را در دست گرفت و گفت: دلم میخواد بدونی هر لحظه و هر ثانیه به یادتم. دستم را دور دستش پیچیدم و فشردم. _دلم برات تنگ میشه. بغض به گلویم چنگ انداخت. سرم را پایین انداختم. احمد دست زیر چانه ام گذاشت و سرم را بالا آورد. _ببینمت عروسکم. نگاهم را بالا آوردم و با او چشم در چشم شدم. _قربون دلت برم زود میگذره این روزا دعا کن کارام جفت و جور بشه زود بر می گردم. اگه مجبور نبودم نمی رفتم ولی الان چاره ای غیر رفتن ندارم. سکوت کرده بودم. _برام بخند با دل خوش راهی شم برم _خنده ام نمیاد _لپت رو بکشم چی؟ خنده ات میاد؟ از حرفش خنده ام گرفت. _قربون خنده هات برم. الهی همیشه بخندی. غم و غصه بهت نمیاد. صدای در حیاط آمد به داخل کوچه نگاه کردم. آقاجان از در حیاط بیرون آمد. ترس و خجالت از آقاجان باعث شد دستم را سریع از دست او بیرون بکشم و بی هیچ حرفی از ماشین پیاده شوم. سر به زیر به آقاجان سلام کردم. احمد هم پیاده شد و با آقاجان که به سمت مان آمد دست داد و سلام و احوالپرسی کرد. من هم از خجالت سریع خداحافظی کردم و وارد کوچه شدم. دم در ایستادم. نگاه احمد به من بود. برایش دست تکان دادم و وارد حیاط شدم. همان جا پشت در نشستم. از این خداحافظی دلم گرفت. کاش آقاجان کمی دیرتر بیرون آمده بود. بوی اسپند خانباجی در حیاط پیچید. کمی بعد خانباجی مرا دید. با تعجب صدایم زد و پرسید: رقیه؟! کی اومدی؟ چرا اونجا نشستی؟ از جا برخاستم و سلام کردم. خانباجی پرسید: آقا جانت رفت؟ _نمی دونم من اومدم تو کوچه بود. به همین بهانه سریع در حیاط را باز کردم تا شاید دوباره احمد را ببینم ولی نبود. گفتم: نیست ... رفته 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت53 زسعدی خانباجی که فکر می کرد آقاجان منظورم است گفت: بنده خدا گفت کار داره امروز باید زود بره بیا تو ببا تو در رو ببند برو بشین صبحانه بخور در را بستم و گفتم: دست شما درد نکنه صبحانه خوردم به طرف اتاق رفتم تا لباس عوض کنم. در اتاق را باز کردم و پرده را کنار زدم. هنوز اتاق کمی بوی عطر احمد را می داد. چادرم هم بوی عطر او را گرفته بود. چادرم را در آوردم و جلوی بینی ام گرفتم و عمیق بو کشیدم. انگار از همین حالا دلم برایش تنگ شده بود. منتظر بودم صدای در بیاید و من در را باز کنم و ببینم او پشت در است ولی او رفته بود. لباسم را عوض کردم. لباسی که احمد هدیه داده بود را تازدم و در زیر بقیه لباس ها در بقچه ام گذاشتم. جلوی آیینه ایستادم و به صورت زنانه خودم و به قول احمد عروسک شده خودم چشم دوختم. صدای پاشیدن آب از حیاط مرا به پشت پنجره کشاند. خانباجی با سطل آب حوض را روی آجر فرش حیاط می پاشید تا جارو کند. بیرون رفتم و سطل و جارو را از او گرفتم تا خودم جارو کنم. حیاط را جارو کردم و بعد به مهمانخانه رفتم. به مادر و حمیده سلام کردم و کنار مادر نشستم. خانباجی برایم چای ریخت. مادر پرسید: خونه حاجی صفری خوش گذشت؟ حمیده گفت: ولی مادر این آقاجان دیگه خیلی داره سنت شکنی می کنه ها یعنی چی دیشب قبول کرد رقیه بمونه. این قدر محمد امین و محمد علی عصبانی بودن رگ گردن شون اندازه یه بادمجون باد کرده بود. حمیده این را گفت و خندید. مادر هم گفت: من هم دیگه تو کار حاجی موندم. قبلش هم یه ندایی پیغامی نداد یهویی گفت همه مون موندیم. حالا می خواست رقیه بمونه یواشکی می تونست بگه بابا تو نیا بمون جلوی همه بلند گفت و از احمد آقا قول گرفت خیلی زشت و بد بود به نظرم. دیشب به خود حاجی هم گفتم ولی گفت کاریه که شده. خانباجی گفت: ولی خانم عجب خونه ای داشتن فقط حوض وسط حیاط شون اندازه کل حیاط ماست مادر گفت: آره واقعا اصلا فکرشو نمی کردم. حاجی هم چیزی در این باره نگفته بود. من موندم اینا با این خونه زندگی چطور اومدن از ما دختر گرفتن چرا سراغ هم سطح خودشون نرفتن. حمیده گفت: مادر جان این چیزا که مهم نیست مهم اخلاق و اصالته که ماشاء الله خانواده شما زبانزد همه ان
از خداشونم باشه حاجی معصومی دردونه شو بهشون داده. از حرف حمیده لبخند رضایت روی لب مادر نشست. مادر گفت: خدا بهتر می دونه ولی از دیشب با خودم میگم نکنه احمد آقا با خودش فکر کرده ما نتونیم در حد خانواده اش و زندگی شون جهیزیه تهیه کنیم برای همین اصرار داره خودش بخره. شاید می ترسه کم بذاربم گفتم: نه مادر جان اتفاقا احمد آقا دیشب می گفت ... نگاه همه که به سمتم چرخید از این که ادامه حرفم را بگویم خجالت کشیدم. شاید من نباید وسط صحبت شان می آمدم. شاید زشت بود که از او حرف نقل کنم یا طرفداری اش را کنم. حمیده خنده اش گرفته بود و مادر ابرو در هم کشید. خانباجی به رویم لبخند زد و گفت: بگو مادر احمد آقا چی می گفت؟ با خجالت سر به زیر انداختم و گفتم: ببخشید... مادر گفت: بگو ببینم چی می گفت؟ با ترس و لرز و تته پته گفتم: احمد آقا دیشب می گفت اصلا از این خونه زندگی شون خوشش نمیاد و نمی پسنده این جوری زندگی کنه. می گفت از نظرش این خونه زندگی همه اش اسراف و اشتباهه گفت دوست داره خونه زندگیش ساده باشه. _اون گفت تو هم باور کردی؟ _نه ... راستش اتاق خودش هم که رفتیم ... خیلی ساده بود. یعنی اگه بهم نمی گفت فکر می کردم اتاق نوکرشونه خیلی ساده بود. حمیده گفت: نکنه گولت زده بردت اتاق نوکرشون. سرم را بالا آوردم و گفتم: نه مادرش گفت شب بریم توی یکی از اتاقای کنار مهمون خونه شون ولی احمد آقا گفت تو اتاق خودش بریم بهتره. دیشب هم که حرفش شد و من برای جهیزیه باهاش حرف زدم قبول کرد شما بخرید مادر گفت: عه ... خدا رو شکر حالا من یک جهیزیه برات درست کنم که کم از خونه مادر شوهرت نیاره. با اعتراض گفتم: نه مادر جان اگه قرار باشه تجملاتی باشه من نمی خوام. خواهش می کنم معمولی مثل بقیه آبجیا بخرید. دلم میخواد ساده باشه. مادر احمد آقا برا خودش زندگی می کنه من هم برای خودم. منم مثل شما زندگی تجملاتی رو دوست ندارم. دلم نمیخواد با زندگیم فخر بفروشم یا دل کسی رو بسوزونم. مادر چهره در هم کشید و گفت: چه بلبل زبون شدی از کی تا حالا دختر در مورد جهیزیه اش نظر میده؟ خانباجی در دفاع از من گفت: خانم جان رقیه که حرف بدی نمی زنه _من به خوب و بد حرفش کار ندارم خانباجی رو به من کرد و گفت: از قدیم گفتن تو مو می بینی و من پیچش مو باید در حد خانواده شوهرت باشی دو روز دیگه رفتی خونه هاشون دلت نسوزه اونام اومدن خونه ات سر کوفتت نزنن باید در حد اونا باشی کم نیاری. حمیده گفت: مادر جان شما که اهل چشم و هم چشمی نبودین. به ما چه اونا دارن یا ندارن شما یه تیکه اضافه تر و بهتر به رقیه بدی 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت54 زسعدی مادر گفت: صدای کی در میاد؟ ریحانه و ربابه و راضیه هم درک می کنن نباید تو این اوضاع برای رقیه کم گذاشت دوست نداشتم این اتفاق بیفتد. بی ادبی بود اما نمی توانستم چیزی نگویم. با اضطراب و صدای لرزان گفتم: مادر جان دست شما درد نکنه ولی اگه قرار باشه برای خرید جهیزیه خودتون و آقاجان رو به زحمت بندازین من اصلا از شما جهیزیه نمیخوام. _دو روزه شوهر کردی خوب زبونت باز شده ها خانباجی در دفاع از من گفت: خانم جان ... این طوری نگید به بچه ام مگه بچه ام حرف بدی می زنه یه عمر شما ساده زندگی کردین افتخارتون همین بوده که حرف مردم براتون مهم نیست. با سادگی سر کردین گفتین خرج الکی نتراشین با خرید چیزا اضافه اسراف و تجملات تو زندگی تون جا باز نکنه حالا چرا فکر می کنین با خرید این وسایل برای رقیه سنگ تموم گذاشته میشه ماشاء الله رقیه همه چی تمومه یه پدر و مادر عالی داشته عالی تربیتش کردن براش سنگ تموم گذاشتن فخر آدما به ادب شونه نه به مال و جمال شون خودتون که بهتر می دونین شما سر اون دخترای دیگه گفتین ساده و دم دستی می خریم زندگی شونو با هم جفت و جور کنن حالا روا نیست برای رقیه طور دیگه بخرین بالاخره دل اونای دیگه که خواهرشم هستن ممکنه یکم بسوزه چه برسه یه غریبه بیاد ببینه محمد حسن و محمد حسین که تازه از خواب بیدار شده بودند وارد مهمانخانه شدند و همین خاتمه ای برای صحبت مان بود. تا شب سعی کردم خودم را با انجام کارهای منزل و خواندن کتاب سرگرم کنم. اما هر کار می کردم احساس دلتنگی مرا رها نمی کرد. نه فقط همان روز یا همان شب، بلکه در روز های بعد هم همین احساس را داشتم. چهارشنبه که از راه رسید این دوری و این نبودنش چنان غمی درونم ایجاد کرده بود که احساس خفگی می کردم. دلم می خواست گریه کنم. خدایا این مرد کیست که این چنین مرا مجذوب و شیفته خود کرد و حالا نبودنش این قدر مرا آشفته و غمگین کرده است؟
دیگر دلم هیچ چیز نمی خواست. دلم فقط او را می خواست. دلم بهانه کرده بود بهانه نگاهش را، لبخندش را نگاهم همه جا را جست و جو می کرد تا شاید خاطره ای از او بیابم و با آن خودم را آرام کنم اما چیزی نبود. تنها عطرش روی چادرم برایم یادگاری مانده بود که از بس چادرم را بو کرده بودم بوی عطرش تمام شده بود. تمام روز چهارشنبه را گوشه اتاق کز کرده بودم. حوصله نداشتم به حیاط بروم یا با کسی صحبت کنم. دلم می خواست تنها باشم و در تنهایی خاطرات دو روز شیرین که با احمد گذرانده بودم را مدام در ذهنم مجسم کنم. شب شده بود و من از اتاق بیرون نرفتم. مادر فکر می کرد مریض شده ام و با جوشانده به سراغم آمد و من هم فقط برای این که دوباره تنها شوم زود خوردم و تشکر کردم. در رختخوابم دراز کشیده بودم و آرام اشک می ریختم. در حال و هوای خودم بودم که صدای آقاجان را شنیدم: رقیه بابا ... چراغ را روشن کرد و من با صورت خیس اشک ناگهان از جا پریدم. سریع نشستم سلام کردم و با پشت آستینم اشک هایم را پاک کردم. با این که اتاقم نزدیک در حیاط بود اصلا متوجه نشده بودم آقاجان به خانه آمده است. آقاجان جواب سلامم را داد. کمی نگاهم کرد و بعد آمد کنارم نشست. آرام پرسید: مریض شدی بابا؟ جواب دادم: نه آقاجان ... فقط یکم حال ندارم 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت55 زسعدی آقاجان مرا در آغوش خود کشید و دستش را دور شانه ام انداخت و گفت: من احمد رو چند ساله میشناسم. از وقتی نوجوون بود و تابستونا میومد حجره حاج علی کار می کرد تا الان حتی می تونم بگم از پسرای خودم بهتر می شناسمش خیلی پسر خوبیه هر وقت می دیدمش دلم می خواست کاش پسر خودم بود. زمانی که حاج علی تو رو برای احمد خواستگاری کرد سریع رضایت دادم. از خدا که پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه خیلی دلم می خواست داماد خودم بشه. تو اون روزایی که اومدن خواستگاریت من خیلی خوشحال بودم ولی غم رو تو چشمای تو می دیدم. می دیدم غمگینی ولی همه اش با خودم می گفتم بذار این وصلت سر بگیره رقیه احمد رو ببینه بشناسه اون وقت این غم از بین میره می فهمه صلاحش رو خواستم. قبل عقدت نشد حرف بزنیم باهات و برات توضیح بدم. می ترسیدم غم و غصه ات باعث شه نه بیارم و بگم دختر نمیدم. غمت خیلی اذیتم می کنه بابا الانم یکی دو روزه باز غم داره تو چشمات بیداد می کنه. آقاجان با لبخند به صورتم خیره شد و گفت: اما انگار این غم با غم قبل عقدت فرق داره. اون غمت از ترس و دلهره بود ولی این انگار از سر دلتنگیه از حرف آقاجان خجالت کشیدم. خودم را از آغوشش جدا کردم و سرم را پایین انداختم تا صورت سرخ شده ام را پنهان کنم. آقا جان ادامه داد: باور کن بابا، قبل عقدت حتی سر سفره عقد بعد خطبه وقتی چادرت رو از سرت برداشتم عذاب وجدان داشتم که نکنه اشتباه کرده باشم و تو از دستم ناراحت باشی چرا به زور شوهرت دادم. باور کن اگه احمد خواستگاریت نمیومد من تو رو تا 16-17 سالگی بلکه بیشتر شوهرت نمی دادم. چون تو دردونه منی و این قدر خوبی که من هیچ مردی رو لایق تو نمی دونستم. ولی احمد یه چیز دیگه است. حسابش از بقیه جداست. خیلی پسر خوب و خود ساخته ایه. به نظرم تنها کسی اومد که در حد تو بود و می تونست خوشبختت کنه. این غمی که تو چشمت می بینم هر چند دیدنش خیلی برام سخته ولی منو خوشحال کرد. خوشحال از این که اشتباه نکردم و تو از ازدواجت راضی هستی و به احمد دل بستی. این دو روز که عقد کرده بودین همه سرزنشم کردن که چرا همه اش میذاری با هم باشن ولی گفتم بذار رقیه با احمد باشه بشناسش بدونه من اگه سر خود رفتم جلو و هیچ نظرش رو نپرسیدم بی علت نبوده خوشحالم به احمد دل بستی ولی بابا جان خودتو اذیت نکن نشین یه گوشه به غصه خوردن معلوم نیس کی احمد از تبریز برگرده. وقتی هم برگرده تا کارای جشن تونو نکنید نمی تونین با هم باشین و زیاد ببینیش. سعی کن زیاد بهش فکر نکنی آقاجان از جا برخاست و در حالی که به سمت در می رفت گفت: به محمد علی میگم فردا ببرت حرم یکم زیارت کنی سبک بشی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐜 این مورچه‌ رو ببین👆 حتما تا اخر ببینید 👌 روی سنگ وسط رودخانه گیر کرده...اما... 🙋‍♂ یه سوال! خدایی که این مورچه رو از وسط رودخانه نجات داد، نمیتونه من و شما رو از گرفتاریها نجات بده؟! نکنه فکر میکنیم خدا ما رو از این مورچه کمتر دوست داره؟! انگار مشکل از اعتمادمون به خداست 🍃... و هرکه از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن از مشکلات و تنگناها را قرار می‌دهد.🍃 سوره طلاق آیه ۲ به_ترجمه_آیات_دقت_کنید 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
. 🔶🔹قلب گرم و قلب سرد 🔹و طپش قلب ✅قلب (تپش اول) 🔴مزاج قلب گرم و خشک است. 👈اصول کلی حفظ سلامت قلب: ⚠️پرهیز از غم ها و امور ناخوشایند و دل آزار ⚠️دوری از هم صحبتی با افراد مورد اکراه ⚠️پرهیز از مداومت بر غذاهای غلیظ مثل گوشت گاو و بز 💠مشغولیت به شادی معتدل 💠استعمال بوهای خوش متناسب مزاج (مقوی قلب) 💠خوردن غذاهای مولد خون لطیف (گوشت بره، کبک، جوجه خروس، تخم مرغ عسلی) ✅قلب (تپش دوم) ⬅️علائم قلب گرم: 🔴فراخی سینه 🔴زیادی رشد مو بر روی قفسه سینه 🔴دارا بودن نبض قوی 🔴معمولا افرادی شجاع هستند 🔴شتاب زیاد در کارها 🔴 زود خشمی و پایین بودن آستانه تحمل 🔴پر نشاط و خستگی ناپذیر ✅قلب (تپش سوم) ⬅️توصیه هایی برای سوء مزاج گرم قلب: 🍏استفاده از خنکی ها و پرهیز از گرمی ها 🍏اجتناب از تندی ها، زنجبیل، زعفران ،سرخ کردنی ها 🍏دوری از گرما و تابش مستقیم آفتاب 🍏خواب کافی 🍏مصرف کاهو، آب خنک 🍏ماساژ روغن بنفشه و کدو ✅قلب (تپش چهارم) ⬅️علائم قلب سرد: 🔵معمولاً سینه های کوچکتری دارند 🔵کم مویی قفسه سینه 🔵دارا بودن نبض و تنفس ضیعف 🔵کسل بودن در کار 🔵احساس بد دلی نسبت به دیگران ✅قلب (تپش پنجم و پایانی) ⬅️توصیه هایی برای سوء مزاج سرد قلب: ⚠️پرهیز از سردیجات ،ماست، دوغ، کاهو ، میوه های ترش و ترشی جات ⚠️پرهیز از غم و ناخوشی ها ⚠️اجتناب از خوردن گوشت گاو 👈مصرف گرمی جات ، دل گوسفند، دل مرغ ،گوشت قرمز ،بادام، نان خوب و برشته، گوشتهای لطیف مثل گوشت کبک، گوشت جوجه ،تخم مرغ عسلی شده 👈استفاده از رایحه های معتدل 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیوی تامل برانگیز و عجیب که ۲۰ سال پیش در مورد همجنس بازی ضبط شده... ✍️ سید‏☫سجادﷺ 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸