eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.2هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
36.9هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴استقامت بی نظیر در برابر امواج سهمگین تخریبگران ✍اگر دکتر را بعنوان یک پدیده میشناسند، ما ایشان را بعنوان یک در حوزه های و میشناسم. محمد ثابت کرد؛ فرای یک پدیده سیاسی صرف است. شاید بنظر عمر کنش گری سیاسی دکتر محمد کوتاه باشد و تنها یکسال از آن را دیده باشیم؛ اما تاکنون توانسته در مقابل خدایان سیاست و و مثل یک درخت تنومند و ریشه دار قد علم کند و باشد. ⚠از زمان مطرح شدن اسم دکتر محمد به عنوان گزینه احتمالی ۱۴۰۰ تا امروز شاهد ۸ موج سنگین سهمگین در ابعاد گوناگون علیه ایشان بودیم. تخریب‌هایی که محدود به یک ، ارگان، یا یک خاص نبود. تقریباً آماری تخریب‌ها به پهنه‌ی گسترده‌ای از غالبِ کنش‌گرانِ سیاسی و رسانه‌ایست، که از همه‌ی طیف‌های فکری جامعه تشکیل شده است. 1⃣ موج اول در تابستان ۱۳۹۹ غالباً در محافل خاص سازمانی و ... 2⃣ موج دوم اواخر مهر ماه شروع شد. زمانی‌که برای اولین بار تصویری از دکتر محمد در قامتِ یک با درجه سرداری منتشر شد... 3⃣ موج سوم با انتشار و شایعاتی شروع شد، که گفته شد دکتر محمد برای تهران یا نهایتاً یک آمده است... 4⃣ موج چهارم گسترده‌تر و سنگین‌تر شد. طراحی پشت‌صحنه با سازماندهی گسترده پولی و سازمانی و فیک، و کمک‌گیری از هوادارهای برخی از اصول‌گرا.. 5⃣ موج پنجم یک شوک بزرگ بود و در اکثر رسانه‌های و بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد. خبر یا برکناری دکتر محمد از ... 6⃣ موج ششم از لایه‌های پنهان و رسانه‌ای کشیده شد به لایه‌های آشکار.. 7⃣ موج هفتم با انتشار یک منتسب به جعفری شروع شد.. 8⃣ موج هشتم با اظهار نظر نمایندگی در یک نهاد خاص تشدید شد. که از سهمگین‌ترین اظهارات برعلیه دکتر محمد است.. 🔸پیش‌بینی می‌شود که ۲موج تخریبی دیگر؛ علیه دکتر محمد در پیش است و احتمالاً این تخریب‌ها مثل قبلی‌ها با پیروزی و سربلندی دکتر محمد همراه باشد. 📌محمد نشان داد با سابقه کم در سیاست، از کسانی که بیش از ۵۰ سال سبقه سیاسی دارند؛ هوشمند تر است. هوشمندی سیاسی و اخلاق مداری. ⚠برخی باید بدانند: ذائقه عوض شده است و صرفا سیاسی را نمی خواهند و به دنبال گزینه های غیر سیاسی هستند. امروز مردم خسته از هوچیگر هستند. کسی را می خواهند که به جای سیاست زدگی، در حوزه باشد، نه حرف. ✍بنظرم این سرو سربلند فضا و اتمسفر جدیدی را در سپهر سیاسی در حال نهادینه کردن است در سیاست و همراه با نجابت. نجیب و اصیل که به فکر به مردم است. در مقابل تخریب و تهمت های مدعیان سیاست. 🔺بدانید!! امروز مردم، سیاستمدار مدار، نجیب، باوقار و را می پسندند. کسی که نسبت به موج های تخریبی کرد. ما باید این مدل و سبک را به و جنبش تبدیل کنیم. ✍بنظرم ها و جامعه شناسان به سعید محمد به عنوان ای نگاه کنند. و مورد پژوهش قرار دهند، که با فکری و اجرایی، در ۳۶۰ درجه به او حمله می کنند و همچنان سرپاست و حذف نشده است. او یک پدیده است. پدیده انتخابات ۱۴۰۰
رویا شوکه گفت: _تو؟! تو؟! تو به چه حقی روی من دست بلند کردی؟!... صدرا؟! صدرا: _به همون حقی که اگه نزده بود من زده بودم! تو اصلا فهمیدی چی گفتی؟حرمت همه رو شکستی! رویا خواست چیزی بگوید که صدای مادر صدرا بلند شد: _بسه رویا! به من زنگ که خبر صدرا رو بگیری، اومدی اینجا که حرف بزنی، راهت دادم؛ اما توی خونه‌ی من داری به پسرم توهین میکنی؟ برگرد برو خونه‌تون، دیگه ادامه نده! الان هم تو عصبانی هستی هم صدرا! بعدا درباره‌ش صحبت میکنیم! کلمه‌ی بعداً رویا را شیر کرد: _چرا بعداً؟ الان باید تکلیف منو روشن کنید! این دختره باید از این خونه بره! هم خودش و هم اون دوست پاپتیش! صدرا از میان دندان‌های کلید شده‌اش غرید: _خفه شو رویا... خفه شو! کسی به در کوبید،... رها یخ کرد. صدرا دست روی سرش گذاشت. محبوبه خانم لب گزید. "شد آنچه نباید میشد!" در را خود رویا باز کرد، آمده بود حقش را بگیرد... پا پس نمی‌کشید... آیه که وارد شد، حاج علی یاالله گفت. صدرا: _بفرمایید حاجی! شرمنده سر و صدا کردیم، شب اولی آرامش شما به هم خورد! صدرا دست پاچه بود. حرف های رویا واقعا شرمسارش کرده بود، اما آیه آرام بود. مثل همیشه آرام بود: _فکر کنم شما اومدید با من صحبت کنید. +با تو؟ تو کی باشی که من بخوام باهات حرف بزنم؟ _شنیدم به رها گفتی با دوست پاپتیت باید از این خونه بری، اومدم ببینم مشکل کجاست! +حقته! هر چی گفتم حقته! شوهرت مُرده؟ خب به درک! به من چه! چرا پاتو توی زندگی من گذاشتی؟ چرا تو هم عین این دختره هوار زندگی من شدی؟ _این دختره اسم داره! بهت یاد ندادن با دیگران چطور باید صحبت کنی؟ این بار آخرت بود! شوهر من مُرد؟ آره! مُرده و به تو ربطی نداره! همینطور که به تو ربط نداره که من چرا توی این خونه زندگی میکنم! من با محبوبه خانم صحبت کردم، هم ایشون راضی بودن هم آقای صدرا! شما کی هستید؟ چرا باید از شما اجازه بگیرم؟ رویا جیغ زد: _من قراره توی اون خونه زندگی کنم! آیه ابرویی بالا انداخت: _اما به من گفتن که اون خونه مال آقا صدرا و همسرشه که میشه رها! رها هم با اومدن من به اون خونه مشکلی نداره، راستی... شما برای چی باید اونجا زندگی کنید؟ رها سر به زیر انداخت و لب گزید. صدرا نگاهش بین رها و آیه در گردش بود. هرگز به زندگی با رها در آن خانه فکر نکرده بود! ته دلش مالش رفت برای مظلومیت همسرش! مجبوبه خانم نگاهش خریدارانه شد. دخترک سبزه روی سیاه چشم، با آن قیافه‌ی جنوبی‌اش، دلنشینی خاصی داشت... دخترکی که سیاه‌بخت شده بود! رویا رنگ باخت... به صدرا نگاه کرد. صدرایی که نگاهش درگیر رها شده بود: +این زندگی مال من بود! آیه: _خودت میگی که بود؛ یعنی الان نیست! +شما با نقشه زندگی منو ازم گرفتید! آیه: _کدوم نقشه؟ رها رو به زور عقد کردن که اگه نقشه‌ای هم باشه از این‌طرفه نه اون‌طرف! +این دختره قرار بود... آیه میان حرفش دوید: _رها! +هرچی! اون قرار بود زن‌عموی صدرا بشه، نه خود صدرا؛ من فقط دو روز با دوستام رفتم دماوند، وقتی برگشتم، این دوست شما، همین که همه‌ش خودشو ساکت و مظلوم نشون میده شده بود زن نامزد من...‌شده بود هووی من! آیه: _اگه بحث هوو باشه که شما میشید هووی رها! آخه شما زن دوم میشید، با اخلاقی که از شما دیدم خدا به داد همسرتون برسه! صدرا فکر کرد : "رها گفته بود آیه جزو بهترین مشاوران مرکز صدر است؟ پس آیه بهتر میداند چه میگوید!" رویا پوزخندی زد: _شما هم میخواید به جمع این هووها بپیوندید؟ صدرا اخم کرد و محبوبه خانم سرش را از خجالت پایین انداخت. چه می‌گفت این دخترک سبک سر؟ شرمنده‌ی این پدر و دختر شده بودند، شرمنده‌ی مرد شهیدش! آیه سرخ شد و لب گزید، اشک چشمانش را پر کرد. رها سکوت را شکست تا قلب آیه‌اش نشکند. این بغض فروخورده مقابل این دخترک نشکند: _پاتو از گلیمت درازتر نکن! هرچی به من گفتی، سکوت کردم، با اینکه حق با تو نبوده و نیست، بازم گفتم من مداخله نکنم؛ اما وقتی به آیه میرسی اول دهنتو آب بکش!اگه تو به هر قیمتی دنبال شوهری و برات، مهم نیست اون مرد زن داره یا نه، تو رسم و آیین بعضی زندگی‌ها و هنوز هست! آیه با رضایت صاحب اونه که اینجاست، پس رفع زحمت کن! +صدرا! این دختره داره منو بیرون میکنه! صدرا رو از رویا برگرداند: _اونقدر امشب منو شرمنده کردی که دلم میخواد خودم از این خونه بیرونت کنم! +مامان جون... شما یه چیزی بگید! صدرا حق منه، من اومدم حقمو بگیرم! محبوبه خانم: _اومدی حقتو بگیری یا آبروی منو ببری؟ فکر میکردم خانم‌تر از این حرفا باشی! رویا با عصبانیت رو برگرداند سمت در: _من میرم، اما..... نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸