امان از شام
دل فغان میکند، فغان از شام
آتشم میزند بیان از شام
زخم دارند واژهها به جگر
لکنت افتاده در زبان از شام
دردمندان آشنا در جان
زخم دارند بیکران از شام
از مصیبت شکست پشت زمین
خون شده قلب آسمان از شام
شعلهها سرکشید تا به فلک
سوخت سرتاسر جهان از شام
داشت کمکم به چشم میآمد
از پس جادهها نشان از شام
فاطمه داشت زیر لب میگفت:
نگذرد کاش کاروان از شام
کربلا رفت رو به پایان، نه
تازه شد باز داستان از شام
خیزران خورد روی مروارید
دود برخاست ناگهان از شام
آنچه دیدند اهل بیت کجا؟
وآنچه گفتند دیگران از شام
روضه این است: حضرت زینب(س)
پیر برگشته این جوان از شام
مینویسم فقط به جای غزل
بارها، بارها، امان از شام
#امان_از_شام
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei