eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
613 ویدیو
27 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
علی مدد خوشا که شیعه اوییم و خاکِ پای علی(ع) و بوده بر سرمان سایه لَوایِ علی(ع) هزار شکر سعادت نصیب مان شده است نفس کشیدن مان بوده در هوایِ علی(ع) چقدر خوب که در روزگار،نانِ حلال نصیب سفره ی مان بوده ازسخایِ علی(ع) چقدر خوب که از بچگی به شادی و غم نگاه مان به علی(ع)بودوبچه های علی(ع) چقدر خوب که از بچگی به ما گفتند: تمام عمر بمانید باوفای علی(ع) اسیر عشق علی(ع) بودن است؛ آزادی غریب نیست کسی که شد آشنای علی(ع) اگر روانه شدی در پیِ رضای خدا بدان رضایِ خدا نیست جز رضای علی(ع) بهشت هدیه به ما شد از آن زمانی که نشست در دلمان عشقِ با صفای علی(ع) دگر به عالم هستی چه حاجتی دارد؟ کسی که شامل حالش شود دعای علی(ع) خدا کند به دعایی که او کند ، روزی به راه عشق شود جانمان فدای علی(ع) دعایِ خیر علی(ع)می شود نصیبِ کسی که گریه می کند از عمق جان برای حسین(ع) @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یا مولانا یا امیرالمومنین یک شهر پر بود از شمیم مُشک‌بارش از عطرِ نانِ تازه‌ی در کوله‌بارش ماهی که در تاریکی شب‌ها همیشه در کوچه‌های شهر گشتن بود کارش ماهی که دل‌های تمامِ مشتری‌هاش بودند با شوقِ رسیدن بی‌قرارش می‌آمد و پر می‌شد از شوقِ تماشا چشم تمامِ مردم در انتظارش قاب نگاه دردمند بی‌کسان بود هر لحظه پیش دیدگانِ اشک‌بارش می‌آمد و صحرایِ دل‌هایِ کویری می‌شد پر از گل از نفس‌های بهارش یک عمر،هر آن بهره می‌بردند مردم از عطر جان‌بخش به حالِ انتشارش کُشتند او را جای مهر بی‌دریغش کشتند او را جایِ لطفِ بی‌شمارش کشتند او را تا نشان از او نباشد در قاب دل‌ها مانده اما یادگارش بابای‌مان رفت از جهان و ما یتیمیم هستیم تا دنیاست دنیا داغدارش دلدادگان راه پاکش لحظه‌لحظه هستند در هر سویِ عالم جان‌نثارش در انتقام قتلِ آن مولایِ مظلوم یک روز می‌آید کسی با ذوالفقارش @asharahmadrafiei
سفره‌ی غفران بنده‌ای سرگشته در گمراهی و عُصیان خویش بنده‌ای مشغول دنیای گناهستان خویش بنده‌ای که سال‌هایی چند در دنیای درد گشته دنبال دوای درد بی‌درمان خویش این نمک‌پرورده که حتی نمکدان را شکست لحظه‌های شکر را مانده‌است در کفران خویش این که از حد رد شده دیگر شمار توبه‌اش این که با جرمش شکسته بارها پیمان خویش دل به دنیا بسته و مانده‌است بی‌حاصل ولی باز هم می‌جویدش با چشم سرگردان خویش سوی آزادی مرا می‌خواندی و لج کرده‌ام وه چه بد خو کرده‌ام با نخوت زندان خویش من شدم دور از تو و چشم تو دنبال من است مثل چشم مادری دنبال فرزندان خویش تو فراموشم نکردی بوده‌ای پی جوی من من که بودم سال‌ها دلبسته‌ی نسیان خویش بارها در نا امیدی‌ها، امیدم داده‌ای گفته‌ای برخیز از غم‌خانه‌ی حرمان خویش بر منی که دور از یاد تو قلبم سنگ شد باز هم بارانده‌ای از مرحمت باران خویش باز فرصت داده‌ای تا بنده‌ی خوبی شوم میهمانم کرده‌ای بر سفره‌ی غفران خویش باز دست مهر بر سر می‌کشی این بنده را شرمگینم می‌کنی، ای خوب، با احسان خویش @asharahmadrafiei
یک تیر و صدها نشان... شد از گفتن شمار دردها رد غم و اندوه‌مان بسیار بی‌حد به یک تیرت بزن صدها نشانه دعا کن مهدی زهرا (س)بیاید @asharahmadrafiei