اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
اخوانیه ی جدید بگو بخند زیبایی روزگار باباست پربار تر از بهار باباست او پشت و پناه ماست باباست او
ناگاه که زد شبکه ی هفت
هوش از سر او عجیب در رفت
از تن بدرید از شعف پوست
می گفت که: پخش قندپهلوست
فرمود که واقعا چه زیباست
برنامه ی حضرت شکیباست
استاد سخن ،چو دسته ی گل
هر واژه کلام او تغزل
استاد بزرگ طنز گویی ست
در طنز کسی شبیه او نیست
ای من به فدای آن سبیلش
طنازی ناب و بی بدیلش
تا گشت زمان صحبت فیض
فرمود به فیض با کمی غیظ
با شعر بلند همچو شیلنگ
سازی تو دوباره وقت را تنگ
بگذار که گل غزل بخواند
شعر تَر بی بدل بخواند
تا فیض بگفت شعر شیلن....مکث من
بابام بگفت باشه،فعلن
بنمود کلام فیض تحریف
اینگونه برفت سوی تصنیف
من یه پرندم آرزو دارم تو یارم باشی
آی تو یارم باشی
استاد شکیبا تو بگو بخند کنارم باشی
آی کنارم باشی
من که تو اینجا
خیلی سریشم
وقتی تو باشی
برنده میشم
می میرم اگه امید ندی بم
چراغای سفید ندی بم
اگه ببرم
اگه ببازم
اگه تو خونم
اگه تو غارم
تورا دوست دارم
تو را دوست دارم
تو را دوست دارم
🔹
تا مزه دهد مزاج خود را
ناگاه بزد رادیو آوا
آن لحظه صدای رادیو بود
پخشیدنِ این ترانه ی گود
شب به گلستان دیدم با حالت خاصی
داره میاد از بالا شهاب عباسی
غلاف می کرد اونجا هر آدم نسناسی
آدم نسناسی
هر کی می دید استیلو جاده رو وا می کرد
با دیدن عباسی خدا خدا می کرد
برای زود در رفتن کفششو پا می،کرد
کفششو پا می،کرد
یه گوشه گلستان دو سه تا مردک قالتاق
اخمو و بداخلاق
خواستند که بگیرن پول و گوشی شهابو
این گوهر نابو
تو گلستان ،مثل چوپان،می درخشیدآن قامت موزونت
کل آدمها ،داخل پارک ،مخلص تو چاکر و ممنونت
در آن نیمه ی شب ممنون بودم
بشنو از دل من پایام سرودم
شهاب عباسی
شهاب عباسی
شهاب عباسی
🔹🔹🔹
بابام نمود ناگه عطسه(صدای عطسه بلند)
کوبید رویِ شماره سه
می خواست رود شبکه یک
تا دید که هست ویدیوچک
گفتا که روای خوش بیان است
برنامه ی او چقدر فان است
همشهری ماست این دلاور
این مرد بزرگ خنده گستر
ای من به فدای طنز نابت
طنازی و شور و پیچ و تابت
آنقدر که شد ز دیدنش شاد
اینگونه براش نغمه سرداد
ای گل که تو از سمت بروجن اومدی
هم شاعری هم مجری گری را بلدی
دلتنگ توام بازم بیا به شهرمون
تهرون چیه که موندی تو اون عبدولا جون
عبدالله دلم تنگ اومده
شیشه ی دلم عبدالله زیر سنگاومده
تا گفت روا که :توی این بَر....قطع بشه
بابام بزد کانالِ دیگر
🔹
آنگاه که دست او ز ناچار
خوردید روی شماره ی چار
مجری شبکه ی چهارم
فرمود ز شوق خود :تبسم
خوش بود که در سیاهی شب
برنامه گرفته یک مخاطب
با حال تعجبی به بابا
گفتا که :شما کجا و اینجا...با ی صدای محترمانه
گفتا پدرم ببخش لطفاً
دستم بفشرد اشتباهاً
🔹
تا زد شبکه نسیم آن شب
پس دید که شاعری مودب
اینگونه بخواند از نعیمه
اشعار جلیله و فخیمه
🔹
یه کار طنز استوار
با طنازای بیشمار
با شاعرای با وقار
با داورای پای کار
با مجری پر افتخار
دوسال شده ادامه دار
اسمش چی شد(بن بست راز)
برنامه ی بگو بخند
🔹🔹🔹
آی نعمیه، تو لطف ایزدی
توی مهربونی زبونزدی
واسه رای قرمز مرددی
تویِ رای سفید سرآمدی
دست رو کیلید سفید زدی
هیشکی ندیده ز تو بدی
ماشاءالله(بن بست راز)
نعیمه ی نظام دوست
🔹🔹🔹
آی نعیمه هوا چجوریه
به به چه حال و چه شوریه
اینجا گوگوری مگوریه
خنده اصلا اینجا زوریه
چایِ تازه دم تو قوریه
اسم چی شد
برنامه ی بگو بخند
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
مناجات سحر(طنز)
سلام ای خداوندِ خورشید و ماه
سلام ای خداوندِ گردون سپهر
سلام ای خدایی که ما بندگان
ندیدیم از دستِ تو غیرِ مهر
خدایی که در داوری ها ،تکی
نخواهی در این داوری هات،کوبل
سپاس از تو که گشته امسال باز
ز احسان و لطفت ،بهارِ تو دوبل
خداوندِ دارای زور زیاد
ترحم بفرما به بی زوری ام
تویی قدرت مطلق عالم و
من این بنده ی خُرد پیزوری ام
خداوندِ داری مال کلان
بده مال بسیار بر این فقیر
خدایا کمک کن به من زودِ زود
که کارِ من دربه در هست گیر
تو ای مالکِ ثروت بیکران
از آنِ تو هر باغ و هر ملک و دشت
تو که کمنمی گردد از ثروتت
به بنده بده وامِ بی باز گشت
خدای توانا به ناممکنات
که چیزی نباشد برایت محال
کمک کن به من خواهشا با دلار
گره وا نسازد ز کارم ریال!
تویی که دهی ریش بر کوسه ها
تویی که دهی مو به سرهای تاس
خدایا به من ثروت آن سان بده
که هرگز نگردم پیِ اختلاس
خدایا شنیدم که دیشب زنم
به وقتِ دعا گفت؛یخچالِ ساید
اگر ساید دادی به او لطف کن
مرا هم رها کن ز شرِ پراید
خداوندِ خوبِ بهشت برین
خدایی که داری عسل تویِ جوب
تویی که به لطفت کنی خوب ،تا
به این بنده ای که نبوده ست،خوب
خدایی که رحمِ تو باشد زیاد
منِ بی وفا را جهنم نبر
تو آگاهی از عجز بسیارِ من
ندارم ز حکم تو یارب، مفر
خدایی که آگاهی از من ولی
نگویی بدی های من را به کس
نسازی مرا هیچ بی آبرو
تو داری هوایِ مرا هر نفس
خداوند مالک به مُلک جهان
بده خانه ای، بنده مستاجرم
کمک کن به من،موجرِ خیره سر
دهد بهر هر چیزِ بیخود قِرم
به من شغلِ بسیار خوبی بده
که بیکار هستم خدای عزیز
نباشد ولی زحمتِ آن زیاد
که من سخت دارم علاقه به میز
خدایی که وقتِ گرفتاری ام
گرفتی همیشه سراغِ مرا
ز مادر زن و همسرم ،راضی ام
تو تغییر ده باجناق مرا
بده بنده را بچه ی بیشتر
که هر بچه دارای یارانه است
اگر چه نباشد کلان،مبلغش
ولی باز هم برکتِ خانه است
خدایا من دربه در بی کَسَ اَم
خودت بنده ات را پناهی بده
خدایا تو آگاهی از خیرِ من
به این بنده ات هر چه خواهی بده
#ماه_رمضان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 بسابیم...
وقتش شده دیگر در و دیوار بسابیم
از آینه و پنجره، زنگار بسابیم
وقت است که با پارچهای بر سر یک چوب
از گوشهی هر خانهیِمان تار بسابیم
هر جا که کشیده اثری بچهی عمه
یا رسم نموده خط پرگار، بسابیم
هر چند کلنجار نماییم، نسابیم
باید که پس از بحث و کلنجار بسابیم
تا نیم تنه خم شده از پنجرهی هال
در اوج خطر، مشکل و دشوار بسابیم
بیهیچ هراس از مَتَلَکهای خلایق
با غیرتِ بسیار در انظار بسابیم
تا طعنه به سابیدنمان رهگذری زد
گوییم :عمو دور شو بگذار بسابیم
هر جا که کسی هیچ نسابیده به تاریخ
مجبور بمانیم و به اجبار بسابیم
کی برق بیفتد همه جا با دو سه سابش؟
باید دو هزار و صد و ده بار بسابیم
هر جا نشود لکهای از روی زمین پاک
حتی شده با خواهش و اِصرار بسابیم
در مُلک جهان هر که گرفتار به چیزیست
ما نیز دمِ عید گرفتار به سابیم
✍احمد رفیعی وردنجانی
#از_وطنز_بشنوید
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
همه باهم برایِ ایران جان
هم شور در دشت از بهار نو فتاده ست
هم از بهار نابِ قرآن،قلب،شاد است
در لفظ و معنا سهمِ دلهامان بهار است
از هر طرف لبریز ، رحمت بر عِباد است
مثل همیشه رهبرِ فرزانه ی ما
بر سالِ نو،نامی به تدبیرش،نهاده ست
دارد هزاران نکته ی ارزنده در خویش
نامی که با تدبیر بر این سالِ داده ست
سالِ جهش در امرِ تولید است این سال
با سالِ سابق باز در یک امتداد است
خوانده ست مردم را برایِ امرِ تولید
یعنی که وضعِ کارِ مسئولین کساد است
یعنی؛ به کارِ جمعِ مسئولینِ تولید
در عرصه ی تولیدِ ملی ،انتقاد است
یعنی که هر جا مردمِ ما پایِ کارند
فرجام آن همواره بر وفقِ مراد است
فرموده یارِ یکدگر باشیم در کار
فرموده توفیقِ وطن در اتحاد است
فرموده این،کارِ بسیجی وار مردم
راهِ نجات از مشکلاتِ اقتصاد است
باید همیشه حاضر و آماده باشیم
چون بر سرِ راهِ وطن دشمن زیاد است
باید همه دلسوزِ خاکِ خویش باشیم
ایران ،سرایِ مردمانِ با اراده ست
کم کن شکایت را که مسئولیم هریک
رزمنده جان برخیز هنگامِ جهاد است
#سال_جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
سلام آقاجان
سلام رهبر دلها، سلام آقا جان
سلام عشق تو در دل مدام آقا جان
به پاکبازی و تقوا و دینمداریِتان
ادامه یافت مسیرِ امام آقا جان
همیشه در همهی عرصهها به یاریِ حق
رسیده خیر تو بر این نظام آقا جان
همیشه از نفس گرمِ تو شکوفه زده
شکوهِ معجزههای کلام آقا جان
ز اقتدار تو در رهبریِ شایسته
کُنام شیر شدهاست این کُنام آقا جان
نجُستهاند همه دشمنانتان حتی
به کارتان اثر از جاه و نام آقا جان
شبیه حضرت مولا به قلبِ عاشقتان
نبوده حُبِ و هوایِ مقام آقا جان
درود رهبر مظلومِ مقتدر،که جهان
نموده است تو را احترام ،آقا جان
به برق تیغ بیانت همیشه در فتنه
شدهاست کار ستمگر تمام آقا جان
برای کشور ما بوده است همواره
کلام پاک تو حسن ختام آقا جان
اگر چه زخم به دل بوده با تبسم تو
گرفته است همه التیام آقا جان
به کور چشمی بدخواههای کشور عشق
همیشه سایهیتان مستدام آقا جان
به لطف حضرت حق تا قیام حضرتِ نور
شکوه سبز تو دارد دوام آقا جان
به یک اشارهی تیغش، امام میگیرد
ز هر چه دشمنتان انتقام آقا جان
#ما_ترکناک_یابن_الحیدر
#مقام_معظم_رهبری
#رهبر_فرزانه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
آه ای مسلمان...
بسته ست شب چشمِ دلِ بیدارها را؟
نخوت گرفته غیرتِ عیارها را؟
سر در گریبان کردهاند انگار شیران؟
کورند وحشیبازیِ کفتارها را
در غزه معمولی شده گویا جنایت
دیگر نمیبیند کسی آمارها را !
هر روز با قصد جنایت میزند شخم
گاوآهن بیکسکُشی آوارها را
بر نیزه میگیرند عُمّالِ جنایت
حتی سرِ بر شانهی دیوارها را
حتی غزل تاب بیان کردن ندارد
این قصهی طولانی تکرارها را
دردا که حتی واژهها هم شرم دارند
وقت سرودن، گفتنِ آزارها را
آه ای مسلمان، از چه در بندِ سکوتی؟
وقتی که میبینی چنین رفتارها را
آه ای مسلمان تا به کی کتمان این ظلم؟
انکار تا کی؟! نعرهیِ اقرارها را
دِینت ادا گردد به دین ،آه ای مسلمان
آن لحظه که یاری کنی بییارها را
#بیمارستان_شفا
#غزه_جنایت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
آه از سکوت!
تا به کی با شنیدن اخبار
سهم مان اشک و آه و غم باشد
کارمان صرفِ چند وعده سکوت
موقعِ دیدنِ ستم باشد
نکند آنچه زندگی گفتیم
اینهمه بهر آن بر آشفتیم
اینهمه سال را در آن خفتیم
خواب در کوچه ی عدم باشد
این چه رسم است این چه قانون است؟
از چه این روزگار وارونه ست
اصلا از هر حساب بیرون است
اینکه مظلوم ،متهم باشد
از چه با رنگ و ننگ درگیریم
چه شد از فرط غم نمی میریم
از چه باید تمامِ مشکلِ ما
حرفِ یک لقمه بیش و کم باشد
آه شاعر چگونه خاموشی؟
چیست تفسیر این فراموشی؟
می شود تیرِ بر گلوی ستم
حاصلِ چرخشِ قلم باشد
از چه برجا نشسته ای برخیز!
چیست مفهوم اینهمه پرهیز؟
شاید اصلا برایِ پیروزی
سهمِ ما قدرِ یک قدم باشد
آه پس کو اراده ات هان کو!
غیرتت کو،غرورت ای جان کو؟!
می شود گاه یک دهان فریاد
سهمت از حفظ این حرم باشد
عده ای که به بزم خود شادند
بهر غزه کفن فرستادند
لایقِ نام آدمیت نیست!!!
هر کسی که از این رقَم باشد
آه یک ثانیه تفکر کن
غزه را شهرِ خود تصور کن
فرض کن اینکه اینچنین ظلمی
قسمتِ خانه ی تو هم باشد
فرض کن مادر غریبی را
که شده بی پناه و بی ماوا
از تمامِ قشنگیِ دنیا
سهمِ او داغِ دم به دم باشد
می زند آتشی به جان آهی
روضه جانسوز می شود گاهی
خاصه وقت که مادری مظلوم
همرهش بارِشیشه هم باشد....
#بیمارستان_شفا
#غزه_جنایت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
دیدار جناب اقای احمدرفیعی وردنجانی با رهبرمعظم انقلاب اسلامی درشب میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام
#میلاد_امام_حسن
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷 در حال برگزاری است؛
دیدار شاعران با رهبر انقلاب
🔹️در شب میلاد کریم اهل بیت، حضرت امام حسن مجتبی(علیهالسلام) جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب به دیدار رهبر انقلاب رفتند.
🔹️این دیدار که پیش از اذان مغرب آغاز شد، ابتدا تعدادی از شاعران با حضرت آیتالله خامنهای گفتوگو کردند. سپس نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب اقامه شد و حاضران روزه خود را به همراه ایشان افطار کردند.
🔹️در ادامه این دیدار، که در حال برگزاری است، شعرای جوان و پیشکسوت در وصف امام حسن مجتبی (ع) و موضوعات دیگر به شعرخوانی پرداختند.
🔹️مشروح خبر و تصاویر تکمیلی متعاقباً منتشر میشود.
💻 Farsi.Khamenei.ir
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی
تو آمدی که مَدار کرم درست شود
برای حُسن بی اندازه یَم درست شود
برای ذکر حُسین و حَسَن، خدای کریم
اشاره کرد دم و بازدم درست شود
برای از تو سرودن به شعر نه، که خدا
اجازه داده که اصلا قلم درست شود
تو می روی به سراغ گدا، که اوضاعش
بدون آمدنِ یک قدم درست شود
شمیم نام دلاویزتان فقط کافیست
که نوش داروی درمانِ غم درست شود
به گوشه ی نظرت سهل می شود کاری
که بوده است بنا با دِرَم درست شود
برای آنچه تو می بخشی از کرامت خویش
چگونه می شود اصلا رقم درست شود؟
اگر که کار به دست کسی درست شود
چقدر خوب که از این رقم، درست شود
بر آفتاب بلند تو گرد ننشیند
به جای مدح اگر کوه ذَم درست شود
به صاحب شتر سرخ مو اشارت کن
که از اشاره ی چشمت جَنَم درست شود
قسم نخورده به نامت کسی،تو می خواهی
که کار خلق بدون قسم درست شود
جهان جهان قشنگی، یقین نخواهد شد
مگر برای تو روزی حرم درست شود
#میلاد_کریم_آل_الله
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
دیدار جناب اقای احمدرفیعی وردنجانی با رهبرمعظم انقلاب اسلامی درشب میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام
قسمتی از اشعاری که در خصوص شهرشهید پرورم به صورت کتبی تقدیم حضرت آقا شد
ای عشقِ تمامِ مردمِ وردنجان
نامِ تو به کامِ مردم وردنجان
بر عهده ی بنده است در این دیدار
ابلاغِ سلامِ مردمِ وردنجان
دلداده ی نام نامیِ ایرانیم
مردانه همیشه پای این پیمانیم
در سینه ی مان عشق ولایت جاریست
ما مردم حق شناسِ وردنجانیم
خاکی که سرایِ عشق و ایمانِ من است
گلزارِ نود شهید گلگون کفن است
در جانِ تمامِ مردمِ وردنجان
انگیزه ی جانفدای ایران شدن است
ما بر سر عهد خویش با جان هستیم
تا جان به تن است پایِ پیمان هستیم
بر حنجر سرخِ لاله هامان سوگند
هستیم همیشه با شهیدان هستیم
در سینه ی ما جز غم و بی تابی نیست
جز حسرت و اضطراب و بی خوابی نیست
نه خطه یِ انقلابیِ وردنجان
شایسته ی این "هجومِ اربابی" نیست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
🔸 من هم یک سلیطهام
اوضاع رخت و پوششم بسیار خیته
این آخرین مُدِ لباسِ درب پیته
دارم به پایم نیمه شلواری که آن هم
هم پاره، پاره، پاره و هم فیتِ فیته
دارم به تن تاپی که تا بالای ناف است
از نازکی گویی که پوست بیسکوییته
در شهر میگردم به هر وضعی بخواهم
خالیست وقتی در وطن، جایِ کمیته
با جفتکِ قانونگریزی های بنده
له میشود قانون کشور مثلِ لیته
هرچه نباید آشکارا گردد از من
پیدا پس از کوچکترین بادِ محیطه
از عزت انسانیت بیگانه هستم...
بشناس من را، بنده هستم یک سلیطه
✍ #احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
💫💫
@asharahmadrafiei
🔸انتظارات رهبر انقلاب از شاعران؛ از نهضت ترجمه تا توجه به قدرت رسانه شعر
#احمد_رفیعی_وردنجانی بعد از حضورش در دیدار مداحان و شاعران کشور با مقام معظم رهبری در خصوص انتظارات ایشان از شاعران، گفت: ایشان شعر را رسانهای توانمند برای پیشبرد اهداف اسلام و نظام میدانند و قائلند حال که این رسانه در اختیار ماست باید به بهترین وجه ممکن از آن استفاده کرد و کمکاری جایز نیست؛ ایشان امسال تأکید والایی بر امر ترجمه داشتند تا شعر فارسی بتواند تأثیر فرا مرزی داشته باشد.
گفتوگوی ایکنا 👇
https://iqna.ir/00HeTP
#بهارقرآن
@shahrekordiqna
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید | پویش قرآنی زندگی با آیهها
🔶شما دعوتید به تماشای شعری زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعرای انقلابی استان چهارمحال و بختیاری با عنوان #زندگی_با_آیه_ها
💡برای پیوستن به پویش زندگی با آیهها عدد "۵" را به سامانه پیامک ٣٠٠٠١٩٢۶ ارسال فرمائید.
#بهارقرآن
#زندگی_با_آیه_ها
#نهضت_ادامه_دارد
༺🦋@nehzat_eslami_chb
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
#ببینید | پویش قرآنی زندگی با آیهها 🔶شما دعوتید به تماشای شعری زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعر
👌اثر زیبای شاعر اهلبیت اقای رفیعی وردنجانی❤️
✨زندگی با آیهها...✨
هر طرف رو میکنی آیات زیبایِ خداست
جلوهای از رحمت بیمنتهایِ او به ماست
ماهِ رحمت فرصتِ نابیست تا پر وا کند
هر که مشتاق پریدن سویِ یارِ آشناست
در بهارِ پاک قرآن، توشه از قرآن بگیر
توشهی قرآنیات سرمایهیِ دارِ بقاست
آنکه میجوید صراطالمستقیمِ عشق را
گوشِ جانش هرکجا باشد به سمتِ این نداست
آنکه میداند کلامِ حق به قرآنِ مبین
بهرِ هرچه مشکلِ دنیایِ ما مشکل گشاست
ای که از عشق علی (ع) دم میزنی در هر نفس
ذکر قرآن مونسِ جانِ علیِ مرتضاست
دل به قرآن بند و با آیات آن مانوس باش
درکِ قرآن جلوهیِ توفیقِ بیچون و چراست
خوب بنگر سطر سطرش را که در هر سطرِ آن
جلوههایِ برکتِ مسطورِ حیِ رهنماست
در دلِ هر قطرهی آن هست یک دریایِ نور
بر مسِ جانهایِ ما هر قطرهاش چون کیمیاست
از تمام دردها آسوده کرده خویش را
آنکه بر دارالشفایِ پاکِ قرآن مبتلاست
بابِ حاجات است آیاتِ کلامِ کردگار
هر که با جانش بیاید در حرم حاجت رواست
راهمان با آیههای نور، روشن میشود
لحظههای زندگی با نور سرشار از صفاست
آنکه غافل مانده از آیاتِ قرآن را بگو:
حق آیاتِ خدا یک روز گردد بازخواست
هر که میگردد پیِ سبک درستِ زندگی
بهترین سبکش یقیناً؛زندگی با آیههاست
بند بندِ هر دلِ حق جو گواهی میدهد
گفتهی پاکِ خدای عالیِ اعلاست، راست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei | @rasaeyas135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح و کار زیبای جناب استاد امید مهدی نژاد در زنده ساختن و زنده نگاه داشتن لهجه ها
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
🔹اجرای کامل احمد رفیعی وردنجانی در "نیمه نهایی #بگو_بخند" #احمد_رفیعی_وردنجانی @asharahmadrafiei
به نام خدا
شرینی این زمانه مامان
هر خوبی بی بهانه مامان
مامانِ پر از محبت گل
هرگز نشود به دوستی ،شُل
محبوب دلم ،عزیز ،مامان
هرگز نشوی مریض مامان
هر بار که می کند مرا تاچ
با مهر زیاد می کند ماچ
جانهای همه فدایِ مامان
خاکیم به زیر پای مامان
شوخی ست کلامِ من برایت
بادا همه هستی ام فدایت
🔹
مامان عزیزِ دشمنِ سوسک
بیچاره شود ز دیدن سوسک
دنیا همه می کنند تصدیق
با دیدن سوسک می کشد جیغ...صدای جیغ
گر سوسک زند به پای او خش
از،شدت ترس می کُند غش
🔹
مامانِ عزیز با محبت
در فیلم کند نظر به دقت
با دیدنِ رنجِ شخصیتها
بس گریه نموده است تنها
از دست تناردیه شکار است
بر غصه کُزّت اشک بار است
آخی کزت غریب بدبخت...باصدای گریه وناله
گیر افتاده توی کارای سخت
چون تام و جری کند تماشا
در غصه و غم شود سراپا
گه بهر جری شود پر ازغم
گاه از غمِ تام دیده پر نم
🔹
مامان عزیز قرقرو نیست
یک ذره ی پی بگو مگو نیست
یک بار نداده بر پدر گیر
حتی برسد اگر که شب،دیر
یک بار نگفته تویِ ایام
از دستِ تو من رسید به اینجام...صدای جیغ زنانه
در طول حیات خود سراپا
یک بار نکرده است دعوا
یک بار نگفته او به شیون
پای تو شلخته سوختم من...صدای جیغ زن
یک بار نگفته است :ای مرد
:دارم به دل از جفایِ تو درد...باصدای جیغ
یک بار نگفته من اُلاغم
:واس چی نمی رم پی طلاقم...باصدای جیغ
🔹
مامان گرامی معزز
بی شبهه نکوترین سرآشپز
در هرچه غذا پیاز ریزد
گوید به حدِ نیاز ریزد
گوید که غذاست با پیازش
بسیار شده نموده در هم
دنباله ی مرغ و سیر و شلغم
باهرچه که مانده است باقی
از مدت هفته اتفاقی تفاقی
با چند هویج ،گوجه ،فلفل
آماده کند غذای خوشگل
کرده همه را درون همزن
با حال شبیه جنگ کردن
از بعد صدای......... اَاَاَاَم همزن
بنیان غذا شده فراهم
بسیار غذای توپ گشته
با آب و پیاز سوپ گشته
🔹
مامان بزرگوارِ خیاط
سازد هنرش همیشه اثبات
شلوار چو پاره گردد این قدر
یک وصله بر آن زده ست این قدر
البته این ایراد قافیه نیست چون مفهوم دوتا این قدرها باهم متفاوته،یکی اینقدره ،یکی اینقدر
🔹
مامان گل لطیف اعصاب
گردد ز فشار کار بی تاب
وقتی عصبی شده به شدت
اینگونه نموده است صحبت
صدای جیغ زدنی که معلوم نیست چی می گیه
(...................)
(...................)
مامان عزیز با درایت
وقتی شده خسته از نظافت
آنگاه بلند گردد این بانگ
دیش دینگ دارانگ دیرینگ ،دینگ دانگ
این است صدای ظرف هامان
هستند اسیر دست مامان
این است شبیه بانگ آژیر
یعنی ندهد کسی به من گیر
🔹
مامان گلم که با تعصب
با سعی و تلاش می پزد رُب
قربان تلاشهای مامان
این است صدای پختن آن
یعنی خداوکیلی الان انتظار دارید صدای پخته شدن رب را دربیارم
باشه
قلپ.قلپ
🔹
مامان عزیزِ اهلِ دقت
دارد به زمانِ خواب غیرت
حتی به مکان خواب غیرت
گر خارجِ وقت خواب باشی
باید که به هر طریق پاشی
هرگوشه ی خانه که بخوابی
آنجاست کثافتی حسابی
فالفور رسد به دست جارو
بیدار شوی از این صدا ژوووووووو...صدای جارو برقی
🔹
مامان گلم که جا اتوهاش
هستند نشان کار زیباش
بعدم میگه که نکن تو قد قد
:این جای اتو دیگه شده مُد ..با صدای زنونه
🔹
مامان گلم که از رفیقان
هر جمعه گرفته چند مهمان
یک دورهمی تجملی نه
مهمانی ساده ،گُل گُلی نه
از سبزی و لوبیا و آلو
حتی کلم و کرفس و کاهو
گیرند و کنند پاک باهم
یک هفته زیاد و هفته ای کم
غیبت بشود در آن ،نه هرگز...دستمو گاز بگیرم
یک جمله ز دیگران نه هرگز....
گفتن ز عروس خاله حوری
آن دخترک گوگور مگوری
یا دخترِ نکبتِ شلخته
انگار که داره کم دو تخته
یا عمه یِ قرقروی بد گو
آن پیرزن ور وره جادو
گفتن ز چنین کسان نه هرگز
غیبت بکنند؟.....هان؟...نه هرگز
یک جمعه یکی ز جمع پرسید؟
تا حالا بگو بخندو دیدید
مامان بگرفت بحث را دست
فی الفور دهان جمع را بست
گفتا پسر من اصلا آنجاست
همراهِ همیشگیِ آنهاست
فرزند گلم که هست شاعر
خوانده ست همیشه شعرِ فاخر
خواندست قصیده ملمع
یک بار نکرده است بع بع
بوده ست به جمع شان موقر
یک بار نکرده است عرعر
بوده ست امید و عزت ما
یک بار نکرده است ماما
بوده ست همیشه با تعهد
یک بار نکرده است قُدقُد
بوده ست عجیب باتمرکز
هرگز نشده ست بچه ام بُز
بوده ست در اوج سرفرازی
یک بار نکرده لوس بازی
از جمع زنان یکی برآشفت
با خنده به مادرم چنین گفت
راست میگی شما! آره همون مرد!...صدای زن
اون که دوساعت اواع اواع کرد...
مامان ز کلام او بر افروخت
یک چیز بگفت آن طرف سوخت
زان چیز نمانده در سخن ،نقش
زیرا که نبود قابل پخش
از جمع زنان کسی دگر بود
آمد به میان این سخن زود
گفتا که بگو بخند عالی ست
برنامه شبیه آن اصن نیست
برنامه ی طنز با تعهد
یک ذره نگفته حرف بیخود
👇👇👇👇👇👇
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
به نام خدا شرینی این زمانه مامان هر خوبی بی بهانه مامان مامانِ پر از محبت گل هرگز نشود به دوستی ،ش
معیار و ملاک طنز ناب است
این گفته عیان چو آفتاب است
هرکس که ببیندش بخندد
در روی غم جهان ببندد
بس روده که گشته است کنده
مردند بسی ز فرطِ خنده
آنگونه که درگرفت کل کل
ماندند به کار خود معطل
با دیدن صحنه یادم افتاد
دعوای جواد با خداداد
از جمع زنان ،زنی خردمند
آمد به کلام و گفت :احسند
گفتا که به عمد گفتم احسند
چون قافیه است با خردمند
گفتا که در آن چهار داور
هستند ز خوبهایِ کشور
خمسه ست بزرگ داورانش
همواره حلال باد نانش
الگوست برای مردمما
میزان محبتش به لیلا
در معنی واقعی هنرمند
برباغ لبش همیشه لبخند
بوده ست به وقت کار هشیار
تا نیمه ی،شب به کار بیدار
از هفت هنر وجودِ او پر
در بحر هنر شده ست چون دُر
از کار نگشته هیچ خسته
گر خسته شده کمی نشسته
یک بهمنی است و استوار است
الگوی تمام ما به کار است
مسئول هنرشناس دریاب
این گوهر پاک و خالص و ناب
چون او به مرام و کار ،هشدار
هرگز نشود دوباره تکرار
فرموده سخن چنین به لبخند
یک بیت پر از،شکر پر ز قند
هرکس که نگوید و نخندد
آخربشود پیاز و گندد
فرمود زنی دگر از آنها
:واسه چی نمی گید از شکیبا
تا رویِ جمیع تان شود کم
اینگونه واسش غزل بخوانم
اسطوره ای از ادب شکیبا
بر نخلِ خرَد رطب شکیبا(خوشمزه)
شعر است و یا عسل که داری(با ناز)
اینگونه به روی لب شکیبا(زبونمو تاب بدم دور لبم)
تخمین زده ام سبیل شان هست
اندازه ی یک وجب شکیبا
ماه رخ او زده ست بیرون
از زلفِ سیاهِ شب شکیبا
نام آور شعر دینی و بعد
در طنز پر از طَرب شکیبا
برده ست ثواب کارِ واجب
از خنده ی مستحب شکیبا
آبانی رازدار و فعال
با رافت و بی غضب شکیبا
در سبزی او تُرب فراوان
باشد مدد تورَب شکیبا
🔹
ناگاه زنی گداخت بسیار
فرمود که خواهران پرکار
پس،کو سخن از شهاب اینجا
غافل شده اید از او چرا،ها؟
برنامه می سازه خوشگل و تک
یک دونه ی اون اردک تک تک
تا کم بشود ز جمع تان رو
من نیز غزل بگویم از او
پرنور چو اختری شهاب است
از هرچه بدی بری شهاب است
بازیگر و فیلمنامه پرداز
در هر دو چه محشری شهاب است
در کشفِ توانِ مستعدها
استاد توانگری شهاب است
همه زاده ی ماه آذر و هم
از مردمِ آذری شهاب است
هرگز نبرید نام آرنولد(با خشونت)
تولیدیِ کشوری شهاب است
کو چاره به جز سکوت وقتی
در مسند داوری شهاب است
آنکس که به رغم قدرت خویش
هرگز نشود جری شهاب است
کس دم نزند ز نان سنگک
چون عاشق بربری شهاب است
ناگاه بگفت مادری پیر
یک جمله بگم در اوج تاثیر
مادر می دونی شهاب خوبه....صدای پیرزن
قلبم همیجور واسه ش می کوبه
فرمود زنی که موقع لِر
امروز همه شدیم شاعر
اما چی شده تو این هیاهو
حرفی نشد از نعیمه بانو؟
جونم بشه خواهرم نعیمه..با صدای اوا مامان
دنیای هنر رو کرده بیمه
در سابقه اش چراغ قرمز
یک بار نبوده است هرگز
حالا که شده ست حرف بانو
من نیز غزل بخوانم از او
سرشارِ هنر نعیمه بانو
باغی پرِ بر نعیمه بانو
بازیگر طنز و کارگردان
در هر دو قدر نعیمه بانو
در رای سفید خود ندارد
اما و اگر نعیمه بانو
هر قرمزِ داورانِ دیگر
داده ست هدر نعیمه بانو
در موقعِ حذف هر هنرمند
گشته ست سپر نعیمه بانو
بچم را به مرامِ مادرانه
گفته ست پسر نعیمه بانو
آبانی عشق ورزِ خود دار
پرشور و شرر نعیمه بانو
فرمود یکی دگر واسه چی
چیزی نمی گید برای مجری
من غزلی نوشته ام جور
از خوبی این مجری مزبور
مجریِ بلا روای مایی
ای اهل صفا روای مایی
هر چند که آمدی به تهران
اما به خدا روای مایی
حتی بروی اگر از اینجا
روزی به فضا روای مایی(فضا را نشون بدم)
بامزگی ات به دردهامان
گردیده دوا روای مایی
اسفندیِ مهربانِ حساس
با مهر و وفا روای مایی
ای معدن قندِ ویدیو چک
ای کوهِ طلا روای مایی
من یاد کنم همیشه از تو
هنگام دعا روای مایی
آنگونه گرفت کار شدت
وصفش نشود ز فرط حدت
می گفت یکی که خیر نبینید
هی دورهمی میایید می شنید
هی حرف می زنید از این و از اون
مونده رو زمین کدو ،بادمجون
دنباله ی این بحوث بیخود
برنامه ی گیس و گیس کشی شد
از بحث زیاد ،جمع آزرد
برنامه ی جمعه ها به هم خورد
🔹
مامان عزیز جای آن کار
حالا شده توی شعر قهار
سبزی ندهد به تابه ای لِر
زیرا که دگر شده ست شاعر
در شعر اگرکه سربلند است
از برکت این بگو بخند است
ای قلب تو مثل شیشه مامان
در قلب منی همیشه مامان
چون هرچه که هست و دارم از اوست
بسیار زیاد دارمش دوست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
میخورم...
ماه کمتر خوردن است اما فراوان میخورم
میشوم بر خوانِ لطف دوست مهمان میخورم
چون خدا دستور داده توی قرآنش«کُلوا»
طبق دستورالهی تویِ قرآن میخورم
یک سرِ سوزن مسلمانی ندارم درعمل
پایِ سفره قدر سیصد تا مسلمان میخورم
وعدهای از خوردن معمولیِ من کم شده
در دو وعده جای آن وعده دوچندان میخورم
روزهداری جلوهای انسانی است اما دریغ
وقت افطار و سحر من بیش از انسان میخورم
تا مبادا که بماند چیزی از سفره به جا
هرچه توی سفره باشد را شتابان میخورم
بنده پیمانکارِ کارِ کُنتُراتِ سفرهام
محتوای سفرهها را طبقِ پیمان میخورم
گاه اگر قدری غذای توی سفره کم شود
درکنار هرچه باشد چندتا نان میخورم
عدهای گفتند :کمتر ،من به پاسخ گفتهام
در بیاید از تنم حتی اگر جان میخورم
در مسیر درکِ بهتر از یتیمان عزیز
هرکجا فرصت شد از حق یتیمان میخورم
تا که از بار گناهانم کمی کمتر شود
رویِ هم اندازهی یک بار نیسان میخورم
از چه بعضی زورشان میآید این خوان خداست
دعوتم کرده خودش دارم از این خوان میخورم
دوست دارم خیلی این حال بُکا را در صیام
تا شوم از درددل نالان و گریان میخورم
با عبادات زیادی که به جا آوردهام
واقعاً خیلی به درد بحثِ غُفران میخورم
🔸#احمد_رفیعی_وردنجانی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
💫💫💫💫
@asharahmadrafiei