eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
646 ویدیو
31 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
مسعود! کابینه‌ای دارد سراسر گود، مسعود هرگز نگردد هیچ جا محدود، مسعود از دیگران راحت کُند هرجا هزینه‌!!! تا حل کُند هر مشکلی را زود، مسعود باشد طبیبِ حاذقِ جمهورِ ایران هر دردمان را می‌دهد بهبود! مسعود با سرعتش در حل مشکل‌هایِ کشور از کله‌یِ ما در نماید دود مسعود دیگر رُکودی در وطن باقی نماند رد می‌شود راحت ز رویِ کود، مسعود برجام را احیا کند روزی دوباره این باغ را پر سازد از اَمرود، مسعود بنده سخنرانی نمی‌باشم بلد، هیچ این جمله را روزی خودش فرمود،مسعود اما سخنرانی کند بسیار پر شور گاهی که باشد خوب رویِ مود مسعود باشد برای طنز پردازان کشور رفتار و کردارش سراسر سود،مسعود دارم به شدت من به رفتارش علاقه از اولَش هم حالِ من این بود مسعود بشنو ز من از دوستان بد بپرهیز حرفِ ظریفم! گوش کن مسعود مسعود دارم دعا بر روی لب؛ یارب نگردد در امتحانات خودش مردود ،مسعود ! @asharahmadrafiei
تقدیم به ساحت مرحوم مهندس عبدالرضا نصیریان شهردار سابق وردنجان مرد خدمت صادقانه و تلاش مجاهدانه ساده بود و مخلص و آزاده و خدمتگزار حق‌شناس و حق‌پرست و حق‌مسیر و حق‌مدار روز و شب در بند و حصرِ دفترِ کارش نبود بود هر جا کارِ مردم بود با جان پایِ کار دردها را، غصه‌ها را، حرف‌ها را می‌شنید بود پای صحبت مردم صبور و بردبار شهر وردنجان ما از همتش رونق گرفت بود بهر کار در دارالشهیدان جان‌نثار باقیاتِ الصالحاتِ لطف او پاینده است هست ذکرِ خیرِ او تا جاودان در این دیار در مسیر خدمتش هر کار و هر گفتار او بود در راهِ رضایِ حضرتِ پرودگار رفته اما یاد خوبی‌هاش در دل‌هایِ ماست مهربانی ماند از او در قلب یاران یادگار هر نفس مشکل‌گشای مشکلاتِ خلق بود بود هر دم در پیِ خدمت به مردم ،بیقرار داشت در برخورد با مردم همیشه حُسن خلق بود حتی وقت نقد و بحث‌ها بر این مدار گیرد از دست خداوند جهان پاداشِ خویش آنکه نشناسد به راه خدمتش لیل و نهار هر که در عالم به همت یارِ خلق‌الله شد در جهانِ آخرت با او خداوند است یار @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین قصد داریم باهمت و همراهی شما در روز اربعین در مسیر پیاده روی مردم شریف وردنجان از امامزاده علی اکبر(ع) نافچ به سمت وردنجان،موکب پذیرایی هیات دانش آموزی،انصارالمهدی شهر وردنجان را برپا نماییم و از،عزاداران حسینی به نحوی شایسته پذیرایی نماییم. از همه ی شما ارادتمندان اهل بیت (س)تقاصا داریم مثل همیشه همراه ما در این امر خیر باشید. شماره کارت : به نام احمد رفیعی وردنجانی ۶۰۳۷۹۹۷۵۶۳۵۰۳۶۶۴
اشک... می گویم از شرح فراق خویش با اشک گویا تر است این روزها از واژه ها اشک پیغام ما دلدادگان را می رسانی؟ سویِ قتیلِ اشکها امروز یا اشک خون خدا روی زمین کربلا ریخت می ریزد از اندوه او حتی خدا اشک در حیرتم دنیا چرا باقیست وقتی می ریزد از غم،حضرت خیرالنسا اشک لبیک گویش یک جهان هستند با چشم دارد به لب هر ثانیه یا لیتنا اشک در اربعینش باز از هر سویِ عالم جاری شده سوی زمین کربلا اشک از جاده های اربعین ماندیم اما با لطف و احسانش عنایت شد به ما اشک @asharahmadrafiei
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!.
چایِ عراقی دیگر نمی‌گویم:عجب دردِ فراقی نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی نزدیک‌تر از من به من هستی، حبیبم می‌گیری از حال دلم هر دم سراغی در قلبِ این لبیک‌های یا حسینی همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی قلبم برای عشق شیرینت حرم شد هر بطن و دهلیزش شده، صحن و رواقی عشق تو بوده از ازل در سینه‌ی ما این شورِ بی‌پایان نبوده اتفاقی باهرچه می‌کوشند تا یادت نباشد اما همیشه یادِ تو باقی‌ست ،باقی با ذکرِ نامت باز در مشایه‌ام‌ من سیرابِ "مایِ بارد"م کرده‌است ساقی با لطفِ موکب‌دار پیری باز، کامم شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین قصد داریم باهمت و همراهی شما در روز اربعین در مسیر پیاده روی مردم شریف وردنجان از امامزاده علی اکبر(ع) نافچ به سمت وردنجان،موکب پذیرایی هیات دانش آموزی،انصارالمهدی شهر وردنجان را برپا نماییم و از،عزاداران حسینی به نحوی شایسته پذیرایی نماییم. از همه ی شما ارادتمندان اهل بیت (س)تقاصا داریم مثل همیشه همراه ما در این امر خیر باشید. شماره کارت : به نام احمد رفیعی وردنجانی ۶۰۳۷۹۹۷۵۶۳۵۰۳۶۶۴
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان بن با همکاری قرارگاه شهید آوینی و انجمن شعر و ادب توکل شهر وردنجان برگزار می کند: سومین سوگواره ی شعر عاشورایی {شمیم شهادت} (ویژه ی شهرستان بن) با موضوعات:عاشورایی موضوع ویژه:شهدای خدمت(شهید جمهور) و شهدای مقاومت(شهید اسماعیل هنیه) 🔻ارسال آثار به شماره ی ۰۹۱۳۳۸۵۷۴۶۳ در پیام‌رسان ایتا [احمد رفیعی وردنجانی،دبیر انجمن توکل وردنجان] 🔻مهلت ارسال آثار:۱۴۰۳/۶/۲۰ *از پنج اثر برگزیده و دو اثر شایسته تقدیر با جوایز ارزنده و لوح تقدیر در مراسم ویژه ای در شهر وردنجان تجلیل خواهد شد. "انتشار به مناسبت هفته دولت"
تصویر ارسالی دوست عزیزم علیرضا تیموری تاچند؟ هر لحظه تصویری جدید از دوستانم از کربلایت، می‌زند آتش به جانم می‌سوزد از این غم وجودم شعله‌شعله آتش بیافشاند برون آتشفشانم کی شعر گویایِ غمی باشد که دارم؟ کی طاقت گفتن از آن دارد زبانم؟ تاکی بگویم از غمِ و درد فراقت؟ تا چند شعر از غصه و حسرت بخوانم؟ من بی‌توام یک پیکر خشکیده در هم آه ای که باشد یاد تو روح و روانم من بی‌تو جسمی مرده در آغوش مرگم با عشقِ تو جزء شمارِ زندگانم عمرم سراسر با تو رد شد، کاش روزی در کربلا پایان بگیرد داستانم @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
دوستان به جای ما اینجا معنی پیدا می کند😭😭😭
یک اربعین غم یک آسمان دارد دلِ تنگ زمین ،غم با بند بند دهر گردیده عجین ،غم دارند یک یک قدسیان اندوه در جان دارد به جانش حضرتِ روح الامین،غم در ماتم جانکاهِ ثارالله دارند آیاتِ نورانیِ قرآن مبین،غم از چه نمی گیریم از این داغ آتش از چه نمی میریم از این ماتم از این غم تا عالم هستی به پا باشد،یقین هست با قلبهای عاشقانش همنشین ،غم دارد دلِ زینب (س)پس از داغِ فراقش هر ثانیه ،اندازه ی یک اربعین غم @asharahmadrafiei
درک در منزل.. ای تو ای آشنای بی‌همدِل ای که داری هزار تا مُشکل ای که اقوام و آشنایانت کرده‌اندت به خانه تنها وِل یا به قول خودت در این ایام مانده‌ای کنج خانه‌ات سینگل گله داری ز درد تنهایی گاه رویِ زبان و گه در دِل می‌روی وَر مدام با گوشی می‌خوری تویِ رخت‌خوابت قِل می‌شماری همیشه موقعِ خواب تا سه میلیون و ده هزار و چِهِل گوسفندان آرزوها را آرزوهایِ یک به یک باطل می‌خوری در گرسنگی اغلب نیمرو فوق فوق آن نودل گاه هستی پیِ بدن‌سازی می‌زنی چند صدگرم دمبل گاه روی دوچرخه‌ی ثابت هستی و گاه رویِ پارالل می‌روی هی به موی و رویت ور با ژل و تینت و سایه و ریمل تویِ این روزگار می‌گردی پیِ یک راهِ چاره‌ی عاجل دوست داری کسی کُند درکت بهر بذلِ محبتی سائل سخت هستی پیِ رفیقی که بشنود صحبت تو را کامل بعد گویی به او برای سپاس جمله‌ای مثلِ هادیِ عامل های ای آشنای تنهایم های کوکب، مجید ، رافائل گوشی‌ات را درآر و زنگ بزن کارِ ما هست درک در منزل انگلیسی زبان اگر هستی بنده دارم دو مدرک تافِل متخصص به خانه‌ات آید کلِ کارِ تو را کند هَندِل گر که خواهی به درک فوری ما زود بهبودی‌ات شود حاصل هُل بده توی این شماره‌ی کارت چند میلیون تُومان، ناقابل ۶۰۳۷_۱۰۰۰_۱۰۰۰_۱۰۰۰ @asharahmadrafiei
مجلس انقلابی! ما مجلسی داریم نامش! انقلابی‌ست دیوار و سقف و پشتِ بامش انقلابی‌ست تنها نه این‌که پشتِ بام و سقف و دیوار باید بگویم که: تمامش انقلابی‌ست این‌ها که چیزی نیست حتی می‌شود گفت: لحن بیانات و کلامش انقلابی‌ست پیداست از تغلیظ عینِ در عَلیکم حتی جوابِ هر سلامش انقلابی‌ست با اندکی دقت توان فهمید، خیلی آدابِ معمول و مُدامش انقلابی‌ست بر آرمان‌های نظام و دین و کشور شکلِ ادایِ احترامش انقلابی‌ست با این‌که شد با فتنه‌گرها یار اما گفته است در افکارِ خامش انقلابی‌ست در حرف و آغاز انقلابی‌ها زیادند خوش آن‌که هنگامِ ختامش انقلابی‌ست @asharahmadrafiei
پدر... دلم دوباره به آوایِ غم هماهنگ است پدر دوباره دلم بهر دیدنت تنگ است هنوز خاطره‌یِ کودکی‌ست در دلِ من درون جبهه‌یِ قلبم هنوز هم جنگ است نه سرخ گونه‌گی‌ام دلخوشی‌ست ،باباجان قسم به حق که ز سیلی به صورتم رنگ است زمانه اشک مرا پاک کرد و محکم گفت: تو مَرد هستی و گریه برایِ تو ننگ است زمانه گفت :همیشه به یادشان هستیم بهایِ خونِ شهیدان‌مان گران‌سنگ است زمانه گفت و همه مدعی شدند اما قسم که فاصله تا تو هزار فرسنگ ‌است اگر چه کل سخن‌های‌شان به‌یاد شماست برای رد شدن از حرف، پایِ‌شان لنگ است مدام صحبتِ فرهنگ بر زبان دارند گذر ز خون شهیدان کدام فرهنگ است؟ بیا دوباره به شهر و به خانه‌مان برگرد برای گرمی آغوش تو دلم تنگ است @asharahmadrafiei
ظریفه! اگه چه تو ظواهر، یه‌کم شبیه مرده وقتی که ناراحت شه، زود می‌ره پشت پرده ظریفِ اسمش اما، بهش می‌گیم ظریفه بس که که ناز داره، بس که که قهر کرده قهر می‌کنه اگه شام نباشه طبق میلش یا صبحونه نباشه کنارِ شیره، ارده قدر اونا بدونید، آخه یه قهرمانه اون که همش تو کارِ گلابیای زرده وا می‌کنه نیش‌شو برایِ دشمنامون با عزتِ مملکت همیشه تو نبرده با حالِ التماسی بوده تو دیپلماسی مخالفه با عزت، دوس داره باشه برده بتن می‌ریزه خودش بازم تویِ رِ آکتور بساطِ هسته‌ای‌مون می‌شه له و لَوَرده برای این‌که کلا ،هسته‌ای باشه تعطیل دور تا دور اونو می‌کشه سیم و نرده اگه بازم یه روزی دیدید که قهر کرده خیلی نشید ناراحت، می‌ره و بر می‌گرده @asharahmadrafiei
😭در فقدان گربه ی خانه ی شماره ی ده😭 وامصیبت که روزمان سیه است بعد از این روزگارمان تبه است وای از این روز ،روزِ بدبختی ست فوریه ،مارس،مِه،کدام مَه است ؟ غصه گر اوج دارد این اوج است گر که آن را ته است نیز تَه است جمع گردید تا که گریه کنیم ره به جز گریه در کدام ره است؟ کوفت،احمق ببند نیشت را بعد از این خنده بهر ما گنه است زهرمار است توی آن، هرجا بعد از این توی دست مان قدح است هرچه از زندگی و لذت هاست بعد از این داغ سخت،پیف ،عه است که بریتانیا عزادارِ گربه یِ خانه یِ شماره ده است @asharahmadrafiei
قصه‌ی خدمت می‌شناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را آن‌که دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟ می‌کند خرج خودش حتی امامِ خویش را می‌کند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را تا کند شیرین به هر تزویر، کام خویش را می‌کُند قرآن حق یک روز رسوا، عاقبت آن‌که را گسترده با آیات، دامِ خویش را هرکه باشد مرد خدمت شیوه‌اش این‌گونه نیست کی پسندد بر دوام حق، دوام خویش را؟ صرف خواهد کرد چون شمعی بدون‌ چشم‌داشت در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را غصه خواهد خورد از بهرِ نهارِ کارگر می‌برد از یاد از اندوه ، شام خویش را جز برای یاریِ افتادگان و بی‌کسان بر نخواهد داشت در ایام ،گام خویش را با عمل بر سیره‌ی مولایِ مظلومان علی(ع) می‌فرستد بر همه عالم پیامِ خویش را در دل ده کوره‌های دور پیدا می‌کند در دوای درد مردم ،التیام خویش را در میان موج تهمت‌های سخت و ناروا وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را باهنر، آن‌که شهادت را نصیب خویش ساخت دید لبخندِ امام تشنه‌کامِ خویش را چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلب‌هاست هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان می‌برد حق، دوستانِ بامرام خویش را خُرَّم آن مردان که نزد دوست، دولت یافتند می‌فرستم سوی‌شان از جان سلامِ خویش را @asharahmadrafiei