eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
210 دنبال‌کننده
188 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
بخند خندۀ تلخ تو جان ایران است که در جهان دو چشم تو غصه پنهان است زمان گریه که شد بیشتر مواظب باش در آستان دو چشمت فرشته مهمان است از این به بعد در آغوش ماه می‌خوابی اگرچه در بغلت خواب شب پریشان است چه خوب می‌شود از سردی نگاهت دید بهار خانۀ تو تکه‌ای زمستان است خشاب پر شده از مرگ را ببر، از یاد گمان نکن که جهان تو رو به پایان است از این به بعد تو فرزند آسمان هستی ستاره‌ای و دلت قطعه‌ای درخشان است رها کن این همه غم را نفس بکش پسرم هنوز خنده برای لبت فراوان است این شعر رو امروز تماس گرفتند و در اولین سوگواره ملی شهدای شاه چراغ علیه‌السلام مقام سوم رو از کشور آورد گفتم با هم بخونیم، البته من اصلا کنگره شرکت نمیکنم فقط سومین بار بود که قبلی ها با اصرار دوستان برگزار کننده شعر فرستادم کلا علاقه ای به کنگره ندارم کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
برگرد و اجابت به دعا یاد بده برگرد و به این شهر خدا یاد بده دور از تو شدن گریه نشان داده به ما لبخند زدن را تو به ما یاد بده کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
پشت پرچین نگاهش زندگی روییده بود شهر در هر تار مژگانش تبسم دیده بود کاسه‌ی خورشید را بر سفره‌ای آبی گذاشت در میان سفره نور و مهربانی چیده بود آسمان را در مسیر رودهای تشنه ریخت آنکه جریان پیش از او در رودها خشکیده بود مرگ دیگر سرنوشت یاس و شب‌بوها نبود زندگی آورد و بر اندامشان پوشیده بود گیسوانش را تلاوت کرد با لحنی فصیح آن نسیمی که به مویش صبح‌ها پیچیده بود او پتوی مخمل شب را کشید از روی شهر پیش از او خورشید حتی، سال‌ها خوابیده بود باز با «صلوا علیه» از راه می‌آمد نسیم صبح لبخندش خدا شب را هم آمرزیده بود کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
پلک‌های تو زخمی اشک‌ست لحظه‌های تو زخمی کینه‌ست غصه دارد جهان تو اما نام لبخند ما فلسطین‌ست بی گمان اشک شوق می‌ریزند ابرها بر فراز تو یک روز لحظه‌ای که درخت می‌فهمد طعم زیتون چقدر شیرین‌ست می‌تکانیم آسمانت را تا هوایت دوباره تازه شود تا دوباره ستاره برگردد آسمان با ستاره رنگین‌ست روی دیوار مسجدالاقصی می‌نشینند باز قمری‌ها بی هراس از صدای تیر و تفنگ مسجد آن روز غرق آذین‌ست باز می‌گردد آسمان سمتت تا بگیرد دوباره دستت را باز هم ذره‌ای تحمل کن بی گمان اسب آسمان زین‌ست سوی شب‌های مسجدالاقصی مردی از مسجد الحرام آری عزم معراج می‌کند، آن روز روز لبخند بهترین دین‌ست ✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه) @ashare_ali_goli
پتوی پلک هایت را بکش از روی چشمانت بکش خورشید را با تار مژگان سوی چشمانت چه زیبا، کلبه‌ای بر ساحل دریای سبزآبی همان خالی که جا خوش کرده در پهلوی چشمانت صدای روشنی از عمق چشمان تو می‌آید سرک هی می‌کشد خورشید از پس‌توی چشمانت برای دیدن رنگین کمان تا اشک می‌ریزی فقط آیینه را بگذار رو در روی چشمانت به روی دشتی از رز با قلم‌موی نسیم صبح بهشتی تازه خواهم ساخت از الگوی چشمانت برای قوی عاشق گوشه‌ی چشمان زیبایت بنا کن چشمه‌ای از اشک، با جادوی چشمانت
در کرب و بلا بی طرفان، بی شرفانند تاریخ همان‌ست حسینی و یزیدی میلاد عرفان پور
هدایت شده از قاف
از صخره‌ها موج روان را پس بگیرید باران زده! رنگین‌کمان را پس بگیرید از ماه، راز جزر و مدها را بپرسید این کشتی بی‌بادبان را پس بگیرید در آسمان، جولان کرکس را ندیدید؟ بالی برآرید آسمان را پس بگیرید این باغ زیتون شد شرابستان شیطان از این گُرازان، باغ‌تان را پس بگیرید با نردبان و با چراغ آمد به غارت از دزد دانا* نردبان را پس بگیرید! از گور خواب خویش برخیزید ای قوم! از مرگ بگریزید! جان را پس بگیرید هان! بر جبین‌ها چیست غیر از نقش حسرت؟ آن آرزوهای جوان را پس بگیرید شن‌های ساعت مرگتان را می‌شمارند این شیشه تُرد زمان را پس بگیرید تاریخ را با تیغ بنویسید ای قوم از خصمتان تیغ و بنان را پس بگیرید اهریمنان این قصه را وارونه کردند نبض بلوغ داستان را پس بگیرید بر گونه‌ها هی نقطه‌چین رد گلوله است با هر گلوله این نشان را پس بگیرید در حلقه اسلام جای قدس خالی است آه این نگین بی‌نشان را پس بگیرید با رمز «سُبحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِه» این شاهراه کهکشان را پس بگیرید آه این بهشت گمشده این ارض موعود این خانه، این کهف‌الامان را پس بگیرید این قدس آغوش خدای مهربان است از چنگ شیطان این جهان را پس بگیرید... *پ.ن: چو دزدی با چراغ آید... @smahdihoseinir https://eitaa.com/gardoune
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم که حوضِ صحن، پر از آسمان شده‌ست دستت برای این همه دل سایبان شده‌ست شاید دلش برای حرم شور می‌زند این آب‌ها که سهمیۀ شهرمان شده‌ست با لحن ماه و لهجۀ خورشید و ابر و باد دنیا برای عرض ارادت زبان شده است دیروز سنگ صحن و سرای تو بوده است امروز نام کوچک او کهکشان شده‌ست یک ریز گریه کرد در آغوش آسمان ابری که با فراق حرم امتحان شده‌است بیدار کرد چشم مرا لحظۀ نماز بانو نسیم صحن تو گویا اذان شده‌ست در سرنوشت زائر عاشق نوشته‌اند رضوان به رسم هدیه برایش نشان شده‌ست ✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه) @ashare_ali_goli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توفیق شعرخوانی برای امیرالمومنین علی علیه‌السلام در نشست شاعرانه مدح امیر در محضر آیت الله میلانی، پدر شعر آیینی استاد مجاهدی، استاد حجت الاسلام میرزامحمدی مداح سرشناس کشوری. شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
۸ آبان، سالگرد قیصر امین پور این عکس رو با مداد حدود سه سال پیش کشیدم دقیقا سالگرد مرحوم قیصر بود.
گریه کن رنگین کمانی تازه تر ترسیم کن جای موشک را میان آسمان ترمیم کن آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است چشم هایت را میان ابرها تقسیم کن ای که چشمت ساعتی آبی‌ست در باران اشک روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن دست در دست عروسک‌ها زمان را فتح کن خنده‌ات را پس بگیر آینده را تسلیم کن لحظه‌ها چشم انتظار اتفاقی تازه‌اند روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش پرچم فلسطین بر کف دست من و دانش آموزانم و شعاری که تنها کاریه که از دستمون بر میاد، کاش میشد جانمون رو برای مظلومیت بچه‌های غزه بدیم 😭
محبت استاد حسینی در انتشار شعر بنده برای فلسطین
حتی نسیم با ادب اینجا وزیده است خورشید نور تازه از این خانه چیده است جایی که ابرهای جهان نیز با وضو هر بار روی پنجرۀ آن چکیده است جایی که قلب کوچک دنیا تمام عمر تنها به عشق خانۀ زهرا تپیده است از عطر و بوی سفره زهراست بی گمان نانی اگر به سفره انسان رسیده است ای کینه با لگد در این خانه را نزن این خانه خنده بر لبمان آفریده است از ترس شعله‌ها در خانه شتابناک خود را به سوی مادر هستی کشیده است دارد برای فاطمه خون گریه می‌کند میخی که آه سینۀ او را شنیده است آهسته‌تر قدم بزن ای کوه بر زمین در ناکجای خاک گلی آرمیده است
گاهی هم با نقاشی زندگی میکنم البته یه هزارم شعر نمیشه برام
این هم کار الآنه تقدیم نگاهتون ☺️
هر چه می‌اندیشم واژه‌ای برای توصیف این داغ نمی‌یابم ایران تسلیت کرمان تسلیت شهدای عزیز راه‌تان پر رهرو
آتشی فواره شد یک دشت را در بر گرفت سرفه کردند ابرها، باران خاکستر گرفت آسمان پشت سر گل‌های عاشق ابر ریخت کاروان رفت و زمین را بغض، سرتاسر گرفت مرگ جا ماند از قطار پرشتاب زندگی زندگی رفت و جهانی تازه را از سر گرفت کینه‌های انتحاری در حریم پاک شهر خنده را ناگاه از دشتی گل پر پر گرفت چفیه ای خون سرفه کرد افتاد، از دوش نسیم گیسوان شهر را طوفان ویرانگر گرفت یک شبستان لاله هنگام دعا پر پر شدند آسمان شهر را عطر خوش عنبر گرفت سر به زانوی شهادت لاله‌ای خندید و گفت زندگی را می‌شود از شیعه‌ی حیدر گرفت؟ زندگی را باید از جام شهادت باز هم جرعه جرعه از نگاه ساقی کوثر گرفت
هدایت شده از شعر هیأت
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat