eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
235 دنبال‌کننده
194 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
جاری است دعای فرجت بر لب رود یا بر لب فواره به هنگام سجود دیدم که به شوق تو لب خشک کویر مشغول طلب کردن باران شده بود
برگرد و اجابت به دعا یاد بده برگرد و به این شهر خدا یاد بده دور از تو شدن گریه نشان داده به ما لبخند زدن را تو به ما یاد بده https://eitaa.com/ashare_ali_goli
ای بغض رسوب کرده در حنجره‌ها پیراهن سبز بر تن منظره‌ها ما مات و مکدریم هر چند ای نور تصمیم عبور داری از پنجره ها
ای چشمه جاری شهامت، زینب آواز بلند استقامت، زینب یک کوه بزرگ سر برآورد از خاک هر جا که رسید ذکر نامت زینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با رفتن تو یخ زده گرمای خانه ام تنها دلیل هق هق و اشک شبانه ام دارد برای بی کسی ام گریه می کند بغضی که سر گذاشته بر روی شانه‌ام شأن نزول غصه و غم سینۀ من است من بغض مانده در دل تنگ زمانه‌ام یک عمر تکیه گاه جهان بود دست من این روزها بدون تو بی پشتوانه‌ام تابوت خنده‌های من و شانه‌های شب ای داغ مانده بر جگر آشیانه‌ام بعد از تو نبض خانۀ حیدر نمی‌زند ای کاش، باز می‌زدی ای نبض خانه‌ام
کسی که خواست تو را عاشقانه، من بودم چقدر منتظر بوی پیرهن بودم غریب بودم و با سایۀ خودم حتی همیشه زخمی پیکار تن به تن بودم دلم شبیه نمازم شکسته بود ای عشق که بی تو دورترین نقطه از وطن بودم دلی پر از گله اما لبی فرو بسته شبیه زخم عمیقی که بر بدن بودم برای اینکه کمی صورتش شبیه تو بود کنار پنجره با ماه هم سخن بودم به شوق اینکه همیشه تو را نفس بکشم مدام زیر درختان نارون بودم
خودش را کوچک و ناچیز می‌دید شبیه ذره‌ای در نزد خورشید به یمن تابش زهرای اطهر جهان پیراهنی از نور پوشید
علیه‌السلام 🔹آغوش خدا🔹 چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat
ای ایستاده بر بلندا تا همیشه پیش تو سر خم می‌کند دنیا همیشه هر قطره اشک توست دریایی خروشان جاری است از چشمان تو دریا همیشه از کربلا تا شام تابیدی به عالم تا جا بگیرد نور در دل‌ها همیشه ما را مسلمان کرده آئین نگاهت آری بلا را دیده‌ای زیبا همیشه با «کُلُنا عَباسُکِ» فریاد کردیم بانو بماند پرچمت بالا همیشه
جایی برایش معنی زندان نمی‌داد جز سجده چیزی به غمش پایان نمی‌داد باب الحوائج بود، و ابر تشنه حتی بی اذن او یک قطره هم باران نمی‌داد آری کسی غیر از نگاه روشن او نوری به قلب تیرۀ انسان نمی‌داد از گل فقط یک ساقه باقی ماند، اما اصلأ به طوفان لحظه‌ای میدان نمی‌داد شلاق با خود زیر لب می‌گفت، ای کاش دنیا مرا یک آن، به زندان‌بان نمی‌داد او زنده‌تر شد کاش دنیا نیز آن شب با دوری از موسی بن جعفر جان نمی‌داد