eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
228 دنبال‌کننده
189 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم کتاب شعر «شب‌های روشن» به عنوان 👈اولین کتاب شعر👉 بنده «علی گلی حسین آبادی» منتشر شد. دقیقا سحر روز اول ماه رمضان پارسال، به لطف الهی و بدون تصمیم قبلی یکباره به ذهنم آمد که ⁦☀️⁩ادعیه روزانه ماه مبارک رمضان ⁦☀️⁩ را به صورت غزل در بیاورم. از سیزدهم ماه رمضان پارسال که کار سرودن اشعار تمام شد تا ماه رجب امسال، با نقدها و زحمات برادرم یوسف رحیمی و نقدهای کارشناسانه و دقیق استاد عزیزم سید مهدی حسینی رکن آبادی، حدود ۷ بار اشعار نقد شدند و با دقت بازسازی و چکش کاری کردم. مجموعۀ شب‌های روشن با ۳۲ غزل مناجاتی توسط انتشارات هیأت امروز در جامعه ایمانی مشعر و با دلسوزی برادرم یوسف رحیمی عزیز به چاپ رسید. امیدوارم خداوند متعال از حقیر قبول کند و به عنوان یک قدم مثبت فرهنگی توانسته باشم در عرصۀ فرهنگی کشورم موفق باشم.
شاید تو را در صورت گل دیده باشم در گونه‌های یاس و سنبل دیده باشم شاید تو را یک روز زیبای بهاری در نغمه‌ی زیبای بلبل دیده باشم شاید تو را وقت سحر وقت سرودن در حس شیرین تغزل دیده باشم شاید تو را در لابه‌لای اشک‌هایم در آخرین بند توسل دیده باشم اصلا چرا گلها برایم دل‌نشینند؟ شاید تو را در صورت گل دیده باشم علی گلی حسین آبادی
آسمان را پهن میکردی به هنگام نماز تا که باشد کهکشان با خاک پایت همتراز دست‌هایت سفره‌ای بود از سخاوت بیشتر می‌پذیرفتی جهان را روز و شب با روی باز کوهی و توهین جمعی سنگ‌ریزه هیچ نیست ای مُعزُ المؤمنین ای تا قیامت سرفراز قطره قطره می‌چکید از چشمت اقیانوس‌ها آنقدر که داشتی در سجده‌ات سوز و گداز با وضو پشت سرت می‌ایستادند ابرها هر زمان دنیا تو را می‌دید در راز و نیاز گوشه‌ای از سفره‌ات همواره می‌آمد بهشت ای که بودی مثل آغوش خدا مهمان نواز وای بر آن حس تاریکی که یک شب بی‌هوا گنبد خورشید را برداشت از خاک حجاز
«اَلعِزّةُ لِلّه» ذکر خاتمش بود دریا نمی از اشک‌های نم‌نمش بود لبخند باش و اخم‌ها را یار خود کن این آیه‌ای از آیه‌های محکمش بود لبخند، زیبایی، کرامت... نام‌هایش اما حسن زیباست، اسم اعظمش بود غم‌های عالم دور تا دورش نشستند مردی که حتی محرمش نامحرمش بود تنهائی او را نمی‌فهمید، غیر از سجادۀ اشکی که تنها همدمش بود
از حال خود شرمنده ام، استغفرالله نگذار در من گر بگیرد شعلۀ آه من کیستم؟ آن چشم تاریکی که یک عمر محروم کرده خویش را از دیدن ماه این لیلة القدر است آری روز روشن دریایی از نور خدا دارد به همراه فریاد کن فریاد، خلصنا من النار تکرار کن تکرار، ای دل، تا سحرگاه بالا بکش درمانده را تا روشنایی الغوث میخواند، کسی از قعر این چاه
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی تنها تویی مسیر جهان تا خدا، علی وقت نماز نور تو را دید و با وضو دنیا به نور چشم تو کرد اقتدا، علی انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم زانو زده‌ست نزد تو چون بینوا، علی آن شب که شمع، عدل تو را دید بی‌هوا خاموش ماند، از سر حجب و حیا، علی انگار نبض من صد و ده بار ،می‌برد در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی» نوری برای عرضه به دل‌ها در آن نبود اسلام اگر نداشت نگاه تو را علی با کیسه‌های نور که بر دوش داشتی سر می‌زدی به خانۀ آیینه‌ها علی آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت من نیز رستگار شدم با تو یا علی فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی