eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
215 دنبال‌کننده
188 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم که حوضِ صحن، پر از آسمان شده‌ست دستت برای این همه دل سایبان شده‌ست شاید دلش برای حرم شور می‌زند این آب‌ها که سهمیۀ شهرمان شده‌ست با لحن ماه و لهجۀ خورشید و ابر و باد دنیا برای عرض ارادت زبان شده است دیروز سنگ صحن و سرای تو بوده است امروز نام کوچک او کهکشان شده‌ست یک ریز گریه کرد در آغوش آسمان ابری که با فراق حرم امتحان شده‌است بیدار کرد چشم مرا لحظۀ نماز بانو نسیم صحن تو گویا اذان شده‌ست در سرنوشت زائر عاشق نوشته‌اند رضوان به رسم هدیه برایش نشان شده‌ست ✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه) @ashare_ali_goli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توفیق شعرخوانی برای امیرالمومنین علی علیه‌السلام در نشست شاعرانه مدح امیر در محضر آیت الله میلانی، پدر شعر آیینی استاد مجاهدی، استاد حجت الاسلام میرزامحمدی مداح سرشناس کشوری. شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
۸ آبان، سالگرد قیصر امین پور این عکس رو با مداد حدود سه سال پیش کشیدم دقیقا سالگرد مرحوم قیصر بود.
گریه کن رنگین کمانی تازه تر ترسیم کن جای موشک را میان آسمان ترمیم کن آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است چشم هایت را میان ابرها تقسیم کن ای که چشمت ساعتی آبی‌ست در باران اشک روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن دست در دست عروسک‌ها زمان را فتح کن خنده‌ات را پس بگیر آینده را تسلیم کن لحظه‌ها چشم انتظار اتفاقی تازه‌اند روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش پرچم فلسطین بر کف دست من و دانش آموزانم و شعاری که تنها کاریه که از دستمون بر میاد، کاش میشد جانمون رو برای مظلومیت بچه‌های غزه بدیم 😭
محبت استاد حسینی در انتشار شعر بنده برای فلسطین
حتی نسیم با ادب اینجا وزیده است خورشید نور تازه از این خانه چیده است جایی که ابرهای جهان نیز با وضو هر بار روی پنجرۀ آن چکیده است جایی که قلب کوچک دنیا تمام عمر تنها به عشق خانۀ زهرا تپیده است از عطر و بوی سفره زهراست بی گمان نانی اگر به سفره انسان رسیده است ای کینه با لگد در این خانه را نزن این خانه خنده بر لبمان آفریده است از ترس شعله‌ها در خانه شتابناک خود را به سوی مادر هستی کشیده است دارد برای فاطمه خون گریه می‌کند میخی که آه سینۀ او را شنیده است آهسته‌تر قدم بزن ای کوه بر زمین در ناکجای خاک گلی آرمیده است
گاهی هم با نقاشی زندگی میکنم البته یه هزارم شعر نمیشه برام
این هم کار الآنه تقدیم نگاهتون ☺️
هر چه می‌اندیشم واژه‌ای برای توصیف این داغ نمی‌یابم ایران تسلیت کرمان تسلیت شهدای عزیز راه‌تان پر رهرو
آتشی فواره شد یک دشت را در بر گرفت سرفه کردند ابرها، باران خاکستر گرفت آسمان پشت سر گل‌های عاشق ابر ریخت کاروان رفت و زمین را بغض، سرتاسر گرفت مرگ جا ماند از قطار پرشتاب زندگی زندگی رفت و جهانی تازه را از سر گرفت کینه‌های انتحاری در حریم پاک شهر خنده را ناگاه از دشتی گل پر پر گرفت چفیه ای خون سرفه کرد افتاد، از دوش نسیم گیسوان شهر را طوفان ویرانگر گرفت یک شبستان لاله هنگام دعا پر پر شدند آسمان شهر را عطر خوش عنبر گرفت سر به زانوی شهادت لاله‌ای خندید و گفت زندگی را می‌شود از شیعه‌ی حیدر گرفت؟ زندگی را باید از جام شهادت باز هم جرعه جرعه از نگاه ساقی کوثر گرفت
هدایت شده از شعر هیأت
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat
صدایی از ضربان سحر نمی‌آید که آفتاب در این خانه در نمی‌آید کنار حوض نشسته‌ست آسمان غمگین چه شد که صبح از این رهگذر نمی‌آید؟ زمانه پیر شد و خنده از دهان افتاد صدای قاصدکی خوش خبر نمی‌آید عصا به دست نسیمی کنار شب بوها به گریه گفت چرا غصه سر نمی‌آید قنوت پنجره در لا به لای مه گم شد که استجابت او از سفر نمی‌آید هزارها خبر از چشم مادری رد شد ولی چرا خبری از پسر نمی‌آید ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
جایی برایش معنی زندان نمی‌داد جز سجده چیزی به غمش پایان نمی‌داد باب الحوائج بود، و ابر تشنه حتی بی اذن او یک قطره هم باران نمی‌داد آری کسی غیر از نگاه روشن او نوری به قلب تیرۀ انسان نمی‌داد از گل فقط یک ساقه باقی ماند، اما اصلأ به طوفان لحظه‌ای میدان نمی‌داد شلاق با خود زیر لب می‌گفت، ای کاش دنیا مرا یک آن، به زندان‌بان نمی‌داد او زنده‌تر شد کاش دنیا نیز آن شب با دوری از موسی بن جعفر جان نمی‌داد
پشت پرچین نگاهش زندگی روییده بود شهر در هر تار مژگانش تبسم دیده بود کاسه‌ی خورشید را بر سفره‌ای آبی گذاشت در میان سفره نور و مهربانی چیده بود آسمان را در مسیر رودهای تشنه ریخت آنکه جریان پیش از او در رودها خشکیده بود مرگ دیگر سرنوشت یاس و شب‌بوها نبود زندگی آورد و بر اندامشان پوشیده بود گیسوانش را تلاوت کرد با لحنی فصیح آن نسیمی که به مویش صبح‌ها پیچیده بود او پتوی مخمل شب را کشید از روی شهر پیش از او خورشید حتی، سال‌ها خوابیده بود باز با «صلوا علیه» از راه می‌آمد نسیم صبح لبخندش خدا شب را هم آمرزیده بود سال ۱۴۰۱ کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
چهل و پنج ساله شدنت مبارک انقلاب جمهوری اسلامی ایران جانم فدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح را پوشیدی و چشمان تو خورشید شد خنده رویید از زمین، دنیا پر از امید شد آسمان را شستی از نو پهن کردی روی شهر پلک وا کردی سحر برگشت و شب تبعید شد ابرها هم میوه دادند و افق لبخند زد رود نامت را صدا زد غرق مروارید شد موج‌ها را یک به یک نخ کردی و تسبیح شد ذکر گفتی سینه‌ی دریا پر از توحید شد با نگاهت ساختی جمهوری لبخند را چشم‌هایت تا ابد آیات بی تردید شد زندگی گرم تبسم برف بهمن را شکافت گل به گل لبخند زد وقتی زمستان عید شد ۲۲ بهمن ماه سال ۱۴۰۲ https://eitaa.com/ashare_ali_goli
دغدغه مندی استاد حاج محمود کریمی نسبت به برنامه‌ی حسینه‌ی معلی