eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
233 دنبال‌کننده
192 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
حس می‌کنم خیلی به تو نزدیکم از دور یادش به خیر آن سیر عرفانی و آن شور یادش به خیر آن روزها خورشید هم بود خدمت‌گذار زائرت در موکب نور حسی که در مشّایه‌ات در قلب من بود آیا کلیم الله آن را دیده در طور؟ دارد جهان سوی تو می‌آید ولی من... جا مانده‌ام... من کیستم؟ یک قلب رنجور مولای من بانگ تزورونی می آید حس می‌کنم عشق تو را هر چند، از دور
راه می‌آید جهان سوی مزار روشنت تا که بگذارد سرش را گوشه‌ای از مدفنت قصد او شاید شفای چشم‌های جابر است حال که دارد می‌آید از سفر، پیراهنت ما نمی‌بینیم و جابر دید یعنی بی‌گمان چشم سر لازم ندارد داستان دیدنت مثل قرآنی برای دوستان رحمت، ولی جز زیان چیزی ندید از کشتن تو دشمنت بی کفن... نه، قصه را تاریخ بد آورده است بی گمان پیراهنی از زخم بوده بر تنت کل دنیا در نگاه من شبیه هیأت است ابر می‌گرید برایت، موج هم سینه زنت بی گمان خورشید بعد از گاه غمگین غروب گوشه‌ای سر می‌گذارد بر مزار روشنت
با تو جهان سرشار شد از مهربانی وقت تماشایت شده ای لن ترانی تو نفخه صوری که با اخمت فرو ریخت بنیان سست کاخ کسری ناگهانی هَٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا کیست جز تو؟ دارد مگر راه خدا جز تو نشانی؟ گرد و غبار جهل را از چهره‌ی شهر با دست های مهربانت می تکانی دست شک و تردید کوتاه است از تو آری تو تنها واقعیت در جهانی آیین تو آیین باران است و یک روز تا خاک مرده زندگی را می رسانی
زهری که او را کشت، تنها ماندنش بود حتی هوای خانه‌اش هم دشمنش بود مردی که دنیا با تمام وسعت خود در سایۀ مهر عبای ایمنش بود رزق جهان در دستهایش بود اما پیراهنی از وصله دائم بر تنش بود طشت پر از خون هم چنین فهمید دیگر حتی نفس هایش وبال گردنش بود خورشید آتش می‌گرفت و باد می‌خواند دریا به لحن موج‌ها سینه زنش بود حتی کمان هفتاد بار از خویش پرسید آیا گناهش راه و رسم روشنش بود؟ هرچند دنیا در حقیقت مرقد اوست ای کاش سنگ ساده‌ای بر مدفنش، بود
گاه قلبم جرعه ای لبخند میخواهد فقط استکان تلخ چایی قند میخواهد فقط در تمام گوش ماهی ها که مروارید نیست عشق تو قلبی سعادتمند میخواهد فقط رود در رویای پیوستن به دریا می‌دود من همان رودم دلم پیوند میخواهد فقط صبح مشهد بهترین حال و هوای عالم است قلبم از، آن حال بی مانند می‌خواهد فقط نا منظم میزند قلبی که دور از مشهد است آه، بیچاره کمی لبخند میخواهد فقط
قال الامام الحسن العسکری(علیه‌السلام): «نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا؛ ما پناهگاه هستیم برای کسی که به ما پناه بیاورد» ما روشنی چشم و دل خورشیدیم بر جسم جهان جامۀ جان پوشیدیم هر کس که به ما خواست پناهنده شود آغوش پر از رحمت و از امیدیم
با نغمۀ شیرین اذان می‌آید انگار تنی به سوی جان می‌آید هر بار که از زمین بگیرد دل من از راه حرم به آسمان می‌آید
جاری است دعای فرجت بر لب رود یا بر لب فواره به هنگام سجود دیدم که به شوق تو لب خشک کویر مشغول طلب کردن باران شده بود
برگرد و اجابت به دعا یاد بده برگرد و به این شهر خدا یاد بده دور از تو شدن گریه نشان داده به ما لبخند زدن را تو به ما یاد بده https://eitaa.com/ashare_ali_goli
ای بغض رسوب کرده در حنجره‌ها پیراهن سبز بر تن منظره‌ها ما مات و مکدریم هر چند ای نور تصمیم عبور داری از پنجره ها
ای چشمه جاری شهامت، زینب آواز بلند استقامت، زینب یک کوه بزرگ سر برآورد از خاک هر جا که رسید ذکر نامت زینب