هدایت شده از اشعار عاصی
تنم تابوت غمگینی که جانم رانمی فهمد
دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست می گرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و می گریم،دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمی فهمد
چنان درآتش غم سوخته جانم که میدانم
پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمیفهمد
#حسین_منزوی..
🌾🌸🌾
هدایت شده از اشعار عاصی
ديده ام خورشيد را در خواب، تعبيرش تويی
خواب دريا و شب مهتاب، تعبيرش تويی
از معبّرها نمی پرسم که خواب صبح وصل
عشق من! بی رِمْل و اسطرلاب، تعبيرش تويی
خود نه تنها خوابهای چشمِ تن، بل بی گمان
هرچه چشم جان ببيند خواب، تعبيرش تويی
خوب من! خواب تو را ديدن دراين دنيای بد
چون گل روييده در مرداب، تعبيرش تويی
خواب ديدار تو و فريادهای من، که: آی!
رفتم از دستت! مرا درياب! تعبيرش تويی
🌹🌹
#حسین_منزوی
.
هدایت شده از اشعار عاصی
قصد جان میکند این عید و بهارم بیتو
این چه عیدی و بهاریست که دارم بیتو
گیرم این باغ، گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل! به چه کارم بیتو؟
با تو ترسم به جنونم بکشد کار، ای یار
من که در عشق چنین شیفتهوارم بیتو
به گل روی تواش در بگشایم، ورنه
نکند رخنه بهاری به حصارم بیتو
گیرم از هیمه زمرد به نفس رویاندهست
بازهم باز بهارش نشمارم بیتو
با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی، جان بسپارم بیتو✋🏻
#حسین_منزوی
این سان که با هوای تو در خویش رفتهام
گویی بهار در نفس مهربان توست
#حسین_منزوی
چشمى
به تخت و بخت ندارم مرا بساست
يک صندلى براى نشستن كنار تو..!
#حسين_منزوى
مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی از این بیشتر نمیخواهم
#حسین_منزوی
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
بوسه بر عکست زدم تَرسم که قابش بِشکَنَم
قابِ عکس توست اما شیشه یِ عمرِ من است
#حسین_منزوی
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
گوارای من آه! ای شعر ناب من! سلام ای عشق!
به جام شوکران من، شراب من! سلام، ای عشق!
زمین خاکیام، گرد سرت میگردم و هستم
سلام، ای زندگیبخش آفتاب من! سلام، ای عشق!
درِ عرفان زیبایی، به روی من، تو وا کردی
سلام، ای معرفت را فتح باب من! سلام، ای عشق!
دو فصل گمشده، پیدا شد آخر با تو، زین دفتر
تو ای آغاز و انجام کتاب من، سلام، ای عشق!
سلام، ای خط زده، کابوسهایم را، طلوع تو
از آفاق پر از آشوب خواب من، سلام، ای عشق!
به هنگام غروب خویش هم، با آخرین خطش
رقم بر صفحهی شب زد، شهاب من! «سلام، ای عشق!»
به دور افکندهام، غم و شادیهای کوچک را
تو ای رمز بزرگ انتخاب من، سلام، ای عشق!
تو عقل سرخ را، با واژههایم آشتی دادی
سلام، آه ای شعور شعر ناب من! سلام، ای عشق!
حقیقت با تو از آرایه و پیرایه، عریان شد
سلام، ای راستینِ بینقاب من! سلام، ای عشق!
درود، ای آبی بودایی! ای تمثیل زیبایی!
گل نیلوفر باغ سراب من! سلام، ای عشق!
«چرا هستم؟» سوال بیجوابم بود از هستی
تو دادی، با سلام خود، جواب من، سلام، ای عشق!
اگرچه با تو، دور زندگی تند است، اما، باز
سلام، ای شط شیرین شتاب من! سلام، ای عشق!
#حسین_منزوی
🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد گل سرخم! تمام شد
#حسین_منزوی
🍃🌹🍃😐
💚🍃
هزار عاشقِ دیوانه در من است، که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت...
#حسین_منزوی
#مهربان_خدایِ_من