#امام_حسن_مجتبی
غنچه در وادی الفاظ دهن معنا شد
غزل انشا شد و آنگاه سخن معنا شد
سخن از مرد میان آمد و حیدر گل کرد
نام زهرا به زبان آمد و زن معنا شد
پسرِ حیدر و زهراست حسن ، با او بود
مشک در نافه ی آهوی ختن معنا شد
"در ازل پرتو حُسنش ز تجلی دم زد"
حُسن ، نوری است که در روی حسن معنا شد
وزن این شعر طربناک شد از نام حسن
فاعلاتن فعلاتن فعلن معنا شد
می شود عاشق و دل شیفته ی او نشویم؟
در جواب آنچه نوشتم ابداً معنا شد
مانده بودیم کجا خانه بسازیم اما
از بقیعش که نوشتیم وطن معنا شد
#محسن_ناصحی
🍃🌺🍃
شوّال اگر نشد به محرّم حساب کن
این روسیاه را بخر، آدم حساب کن
یک عمر گفتهام به همه نانخور توام
فطر آمده، زکات مرا هم حساب کن
اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام
این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن
یا ایها العزیز گناهم اگر زیاد
با عفو خود گناه مرا کم حساب کن
صف بستهاند خیل طلبکارهای من
تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن
یک اربعین مسافر تو میشوم حسین!
با اینکه روسیاه میآیم، حساب کن
خوبان عالماند همه زیر سایهات
من را دخیلِ سایهی پرچم حساب کن
#محسن_ناصحی
🌹🍃❤️🍃
#یا_امام_رضا
مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است
که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است
مثل این قافیه گل میکنم آن وقتیکه
شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است
حال من حال جوانی است که در پای ضریح
مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است
راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟!
نامهاش دیرزمانی است که تو افتاده است
از سه باری که قرار است یکی هم کافی است
احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است
آهویی آمده با پای خودش در دامت
این چه صیدی است که دلباخته صیاد است
به طمع آمدهام، باز عطش آوردم
به امیدی که بنوشانیم آبی با دست
آنقدر حرف زیاد است، خودم خسته شدم
خوب شد حوصلهی پنجره از فولاد است
#محسن_ناصحی
🍃❤️🍃❤️
#یا_امام_رضا
با خود اگر آورده بودم چشم گریان را
احساس میکردم کنار صحن، باران را
ساکن نمیماند کسی حتی زمین وقتی
سُکنای خود کردی شمال شرق ایران را
با نقشه راهی میشوم هر وقت میبینم
آزاد راه اصفهان قم تا خراسان را
در قم همیشه مادرم دلتنگ مشهد بود
از بس کنار زعفران جا داد سوهان را
دیدی، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر
آواره کرد این کارت آهوی بیابان را
آنها که دیدار تو را لب تشنهاند انگار
از صحن سقاخانه میبینند ایوان را
دم میدهی از پنجره فولاد و میدانم
از نو مسیحی میکنی این نو مسلمان را
با خود عصایش را نیاورده است نابینا
زیرا یقین دارد که خواهد دید سلطان را
#محسن_ناصحی
🍃🌺🍃🌺
#سه_شنبه_هاى_جمکرانى
در راه مانده ایم و سواری نمانده است
از ردّپای رفته غباری نمانده است
از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز
کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است
ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند
دیر است آنقدر که مزاری نمانده است
تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند
تا سالهای سال بهاری نمانده است
هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار
هی دست می بریم و اناری نمانده است
یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است
یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است
بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم
آدینه ی قرار و مداری نمانده است
یک روز هم می آید و می بیند آن سوار
تنها نماز خوانده و یاری نمانده است
#محسن_ناصحی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#مدح_امام_حسن🌸🍃
#دوشنبههایامامحسنی🌸🍃
شعرِ من، واژه ی من، لُبِّ کلامم حسن است
شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است
با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد
حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است
هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز
زنده ی عشقم اگر رمزِ دوامم حسن است
مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا
مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است
پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت
من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است
سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود
أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است
#محسن_ناصحی
🍃🌹🍃🌹
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد
تو را اندیشهات مانای تاریخ معاصر کرد
میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر
تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟!
تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی
تو را همپای ابراهیم میباید مجاور کرد
پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه
کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد
جوانها را مرامت کربلا در کربلا قاسم
غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد
به راه افتادی و با تو بیابانها خیابان شد
جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد
سپاه فیل آوردهست دنیا و نمیفهمد
ابابیل آنچه را با لشکر بیدین و کافر کرد
به تحریف تو در ذلت نشستند و نمیدانند
که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد
زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری
مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد
#محسن_ناصحی
#دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب