#شب_سوم
#ماه_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
همه امید بچه ها ...عمه
نشد از ما دمی جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد اباالفضل خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هر طرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا: عمه!
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ... کجا عمه؟
شبی از ناقه تا که افتادم
ناله کردم بیا بیــــا عمه ....
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه است یا عمه؟
هر کجا تازیانه بالا رفت
زود تر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدهام شد طفلی
داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
که مگر نیست احترام یتیم
آیه ی مصحف خدا عمه؟
پس چرا اهل شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه؟
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه!
راستی مرگ خود طلب کردی
من بمیرم.... شما چرا عمه؟
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#شب_سوم
#ماه_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
پدرم را گرفته ام به بغل دختری باز مادری کرده
نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده
زخم های لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم
که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده
راستی معجرم که یادت هست سوخت وقتی که خیمه ها میسوخت
بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده
رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد می کشد بابا
زجر هجری کشیده ام که مپرس هجر تو زجر را جری کرده
تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار می کنم مثلا
داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده
تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جای تان برای همه
با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده
من که در خواب هم نمی دیدم مثل زهرا شوم ولی انگار
بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده
#احمد_حیدری_قرا
#صلوات
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#اربعین
بـا سوزِ اشک و زمزمهی آه میرسد
آه از دمی که قافله از راه میرسد
با اشک و آه، داغِ جهان تازه میشود
غم میشود مُسافر و ناگاه میرسد
ازبس که جانِ کاسته رفتهاست زیرِ خاک
از زیرِ خاک نالهی جانکاه میرسد
افلاک را گرفته اگر ناله، شک نکن
این نالهها ادامهاش از چاه میرسد
وقتی که قصهی تو به "سر" میرسد، به شام_
هفتاد و چند قصهی کوتاه میرسد
دیگر به هیچ سلطنتی اعتماد نیست
با دستِ بسته لشکرِ یک شاه میرسد
حالا رسیده اهلِ حرم بر سرِ مزار
عشق از ازل به مردُمِ آگاه میرسد
بیم است تا به لرزه درآیَد تمامِ عـرش
از جزر و مدِّ گریه که تا ماه میرسد
با عطر اربعینِ تو خوش میشَود دلم
دل میدهم به عشق که دلخواه میرسد
| #الهه_سلطانی |
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#امام_زمان ارواحنافداه
#اربعین
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها
روزی اشک ما همه در چشم های توست
ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریده ها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیده ها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیده ها
تا که شویم لحظه ای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
ره وا کنید قافله سالار می رسد
زینب برای دیدن دلدار می رسد
#قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
غزل مصیبت اربعین
بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو
پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو
چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر
این چند شاخه دختر نیلی عذار تو
با یاد آتش جگرت گریه می کنم
شاید که اشک دیدهام آید به کار تو
قلب من از لباس تنت پاره تر شده
آیینه دلم شده این یادگار تو
باخطبه های حیدری ام کوفهتا به شام
نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو
یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا...
از بس که رقص داده سرت نیزهدار تو
افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم
از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو
وقت گذر زکوچه برده فروشها
یادم نمیرود به خدا انکسار تو
دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام
با کینهای عجیب کشد انتظار تو
معلوم شد زخندهٔ رجّالههای شهر
او شرط بسته با همه روی شکار تو
وقت نزول راس تو یادم نمی رود
سر وانمود زخم رخ داغدارتو
جایی ولی بهسختی شام بلا نبود
تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو
بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران
بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!!
ما را در آن میان به تماشا گذاشتند
خون می چکید از نگه بی قرار تو
حالا که گریه کردنمان بی کتک شده
خالی است جای شاخه گل نوبهار تو
برخیز و فکر موی سپید رباب کن
گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو
#قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹از آن ساعت...🔹
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن زار تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بهسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم..
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
📝 #علی_انسانی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
.
#امام_حسین
من منتظر هستم که باشمبیشتر با تو
من منتظر هستم عزیزم پس خبر با تو
هرکس که دارد ادعای عشق میفهمد
طعم محبت را نمیفهمد مگر با تو
از هر نظر دنیای بی تو آتش است آتش
اما بهشتی میشوم از هر نظر با تو
با اینکه دورم از حرم اما خدارا شکر
سر کرده ام در روضه شبها را سحر با تو
حرف دل جامانده ها از اشک شان پیداست
اینجا تکلم میکند هر چشم تر با تو
آری هزاران بار می ارزد به آسایش
هرکس که شد حتی دمی را در به در با تو
من طبق عادت کوله بار خویش را بستم
از این به بعد ماجرای این سفر با تو
#احمدجواد_نوآبادی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
.
#امام_حسین
#اربعین
شکسته بال ترینم ، کبود می آیم
من از محله ی قوم یحود می آیم
از آن دیار که من را به هم نشان دادن
به دست های یتیمت دو تکه نان دادن
از آن دیار که بوی طعام می پیچید
از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید
کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد
به پیش چشم علمدار بیشتر می زد
از آن دیار که چشمان خیره سر دارد
به دختران اسیر آمده نظر دارد
از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند
تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند
به کودکی که یتیم است خنده سر دادند
به او به جای عروسک سر پدر دادند
به جای آن همه گل با گلاب آمده ام
من از جسارت بزم شراب آمده ام
از آن دیار که آتش به استخوان می زد
به روی زخم لبان تو خیزران میزد
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#اربعین
دوباره روضه گرفته دلم برای سرت
دمی نشد که نباشد به دل هوای سرت
چهل شبست که من قصه گوی مهتابم
چهل شبست که گفتم ز ماجرای سرت
شروع قصه من تل خاکی و وقتی
که بوسه زد لب آن دشنه برقفای سرت
وناگهان شب تاریک ما چراغان شد
دمی که بر نُکِ نیزه نشست نای سرت
تو راهی سفر کوچه های کوفه شدی
و من چقدر دعا خوانده ام برای سرت
اگرچه یاس کبودم فدای روی مهت
اگر شکسته سرزینبت فدای سرت
بخوان دوباره بر این قوم خواب،مُزّمِّل
بخوان که قول ثقیلاست آیه های سرت
شکست نافله ام در قنوت وقت سحر
شنیدم از سر نی تاکه ربنای سرت
شبی به دیر مسیحی شبی به کنج تنور
چه حاجتی که روا گشت با دعای سرت
الا که دُرّ یتیمی و آشنای یتیم
روا نبود شود سنگ آشنای سرت
در ازدحام سرت زیر دست و پا گم شد
دویدم و نرسیدم به گرد پای سرت
هنوز خاطره ای مایه عذاب من است
نهیب چوب به لب خورده و صدای سرت
چه کرد با سرتو آنقدر بگویم که
رقیه گفت ببوسم من از کجای سرت
نیامدم که زیارت کنم مزار تورا
دوباره آمده ام جان دهم به پای سرت
توای که خون خدایی تو ای که ذبح عظیم
خدا نوشته برای تو و منای سرت
#یاسر_رحمانی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#شام
#اربعین
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
#مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
#اربعین #حضرت_زینب
سلام آيه آئينه هاي پاک و زلال
سلام صبح سپيده،سلام ماه هلال
سلام زاده کوثر، سلام خير کثير
سلام خواهر پروانه هاي بي پر و بال
سلام آيه ايمان سلام سوره صبر
سلام کوثر ثاني به حسن و مجد و جلال
سلام زينت بابا، سلام بنت نبي
سلام آينه عزت پيمبر و آل
تو آن سلاله نوري که سايه ات خورشيد
تو آن تحير محضي در آسمان خيال
در آستان تو حلم است طفل بازيگوش
به پيش صبر تو صبر است مثل ميوه کال
تويي که عالمه ات خوانده حضرت سجاد
رسيده کل کمالات تو به کُلّ کمال
تويي که وصف مقام تو را قلم عاجز
گمان عجز و اسيري توست فرض محال
تو و تصور تحقير خواب بي تعبير
تو اسارت و ويرانه ها زبانم لال
براي ديده يعقوب تو چهل شب تار
ز داغ يوسف زهرا گذشت چون چل سال
چنان به حفظ حجابت مقيدي که نکرد
هلال ماه رخت را ستاره استهلال
فداي ديده باراني شما بانو
که هيچ روز نديد از جهان بغير ملال
هميشه جاي حسين و تو مثل نان و نمک
ميان سفره روزي ماست رزق حلال
عزيز فاطمه تا حشر پرچمت بالا
و عمر دشمن دون تو باد رو به زوال
ثواب شعر ترم را عطا کن از کرمت
به روح پاک شهيد مدافع حرمت
#یاسررحمانی
🔹 #اشعار_آیینی 🔹
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592