eitaa logo
🔸🔹اشعارآیینی🔹🔸
1.6هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کسی لطف تو را دیده ست ، سائل می شود بی ولای تو نماز و روزه باطل می شود کعبه ی سیاری و هر جای عالم می روی قبله و قبله نما سوی تو مایل می شود شک ندارم بند می آید زبان جبرئیل تا که با ایوان طلای تو مقابل می شود باطن کعبه تویی ....هر کس به پابوست رسید یک نمازش با هزاران حج معادل می شود در مقام تو نه...در شرح مقام قنبرت تا قیامت آیه پشت آیه نازل می شود روز محشر پشت جنت فاطمه می ایستد "یاعلی" می گوید و آنگاه داخل می شود ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
جمال غیب خداوند، مظهرش زهراست رسول، روح و روان مطهرش زهراست پیمبـری کـه به قرآن خویش می‌نازد یقین کنید که قرآن دیگرش زهراست نبـی تمامـی تـوحید را در او دیـده علی جمال خداوندْ منظرش زهراست درود باد به مردی که خاکِ درگه اوست سلام باد بر آن زن که رهبرش زهراست به هـر فلک که گذر کرد خواجۀ لولاک به چشم فاطمه بین دید، محورش زهراست علـی کـه کفـو نـدارد چو ذات اقدس حق از آن کشد به فلک سر که همسرش زهراست حسین گفـت: بـه نـزد ستمگـران هرگز ذلیل نیست عزیزی که مادرش زهراست چگونه خصم به روی علی کشد شمشیر؟ که جان به کف همه جا در برابرش زهراست بـه آیـه آیه‌ی قــرآن قســم کـه این قرآن زبان و روح و نگهبان و داورش زهراست چگونـه دیـن رسـول خـدا رود از دست مگـر نـه دختـر اسـلامْ پرورش زهراست کجا ز نامه و میـزان و محشرش باک است کسی که نامه و میزان و محشرش زهراست نبـی کـه عـاشق روی بـلال اوست بهشت بهشـت قـرب خداونـدِ اکبـرش زهراست ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است که موی تیره و روی سفید با حسن است مبین ز نسل حسن هیچ کس امام نشد به حُسن بینی اگر هر امام را حسن است به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن است حسین می شنوم هرچه یا حسن گویم دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت بیا که کنیه شیرخدا اباحسن است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
روز اول که به استاد سپردند مرا ديگران را خرد آموخت، مرا مجنون کرد ✍️: 🌹هفته معلم گرامی باد🌹 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
گرچه مظلوم در این دار مکافات، حیاست سینه ها زخمیِ از خنجر این یاغی هاست غیرت حیدریش ظلمت شب را بشکست این حرم، محترم از غرش «الداغی» هاست 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی دو آسمان که زمین مملو از ارادتشان دوشنبه‌های جهان تشنۀ زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت دو سرو باغ بهشت‌اند خوش به حال بهشت دو سرگذاشته بر شانه‌های پیغمبر و در مباهله اَبنائنای پیغمبر به عزت و عظمت داده‌اند نام و نشان دو باوقار که خون علی‌ست در رگشان نگاه روشنشان آیه آیه اَلرَّحمان و در تلاقی بحرین لؤلؤ و مرجان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان که مهربانِ خدا، فاطمه‌ست مادرشان به یک نگاه هزاران کمیت می‌سازند دو مصرع‌اند که یک شاه‌بیت می‌سازند سلوک هر دو برادر میان یک راه است مسیر روشنشان قُربةً اِلی الله است اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام در اوج غربت و غیرت یکی‌ست یاورشان دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان برای خواهر حیرت‌زده چه سخت گذشت غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت یکی که خون جگر داده است زینب را میان غربت خانه شکست زینب را یکی که... آه چه می‌گویم، آه... بزم شراب و خیزران و دل زینب و نگاه رباب ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
برکتِ بی انتها دارد کریم اهل بیت(ع) خندۂ مشکل گشا دارد کریم اهل بیت(ع) پادشاهان جهان غبطه به حالش میخورند بسکه دور خود گدا دارد کریم اهل بیت(ع) بی بهانه بهترین ها را به سائل میدهد سیرتی زهرا نما دارد کریم اهل بیت(ع) روز و شب وقتِ غذا محض جزامی های شهر در کنار سفره جا دارد کریم اهل بیت(ع) بر در و دیوار آن پیچیده ذکرِ یاحسین(ع) در بقیعش کربلا دارد کریم اهل بیت(ع) عاقبت یک یاحسن(ع) می گویم و جان میدهم بسکه دستانش شفا دارد کریم اهل بیت(ع) سفره ام یک ثانیه بی نان نخواهد ماند، چون- این گدا بعدِ خدا دارد کریم اهل بیت(ع)! ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد بین مردم عزتم داد و گناهان مرا پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم ، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم کردم به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم می میرم عاشقانه برایت هنوز هم سلطان تویی و شاعر درباری ات منم هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین از عجز و التماس به پایت هنوز هم در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست خورشید محو آینه هایت هنوز هم... نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم شکرخدا که می‌شود از عشق مُنقلب در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم با سردی و گلایه و با دلخوری که نه... با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم از راه دور عرض سلام دو قطره اشک پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
زائری بارانی ام، آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم، خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم امّا پُر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم، لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من! ماه من، ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی ؟ باز هم مشهد، مسافرها، هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد، آقا… به دادم می رسی؟ ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا کرامت آقا گرفته است شکر خدا که چشم همیشه حسینی ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بال فرشته است برای تبرکش اطراف چشم های ترم را گرفته است این جا حسینیه است ملائک نشسته اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریه ی ماه محرمم امروز بوی چادر زهرا گرفته است حالا نفس نفس زدنِ سینه های ما عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است دیروز بین خون خودش ریشه کرده بود حالا درخت سیب شده ، پا گرفته است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
از برکت وجودِ شما دَم گرفته‌ایم اذن عزا و روضه و ماتم گرفته‌ایم ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را از گریه‌های ماه محرّم گرفته‌ایم ما را ز آفتاب قیامت هراس نیست تا سر به زیر سایۀ پرچم گرفته‌ایم ما مرده را به ذکر شما زنده می‌کنیم این معجزه ز سورۀ مریم گرفته‌ایم اقرار می‌کنم که ز دربار فیضتان بی عرضه بوده‌ایم، اگر کم گرفته‌ایم ■ راه ورود عمۀ سادات بوده است سقف ورود هیئت، اگر خَم گرفته‌ایم... ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است ما چرا ؟ بیچاره ، آن ها که حسینی نیستند هر که شد وقف محرم روزگارش بهتر است فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود آری آری گریه اصلا گریه دارش بهتر است نوکری آسوده می میرد که بیند بعد او در غلامی از خودش ایل و تبارش بهتر است سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد میوه ی فصل زمستان آبدارش بهتر است روز روشن بود آقا کشته شد پس بعد از این گریه ی ماه محرّم آشکارش بهتر است دارد از خیمه می آید خواهرش ؛ شمر لعین صبر کن گر خواهرش باشد کنارش بهتر است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني در جواني که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟ چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟ اگر حجاب ظهورت وجود تار من است خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟ میان خلقت من با گل تو رابطه ای است من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟ هوای دیدن سرداب غیبتت دارم به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟ تو امر کن سر خود را بدست می گیرم ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟ ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند این دشت را به تیر غمش مبتلا کند تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس می رفت مثل باد که طوفان به پا کند آتش گرفته بود دل لشگر از تبش می خواست حاجت جگرش را روا کند اما ز دور, نیزه ای او را نشان گرفت باید صَفیّه در حرم او را دعا کند افتاد روی خاک و تنش پاره پاره شد کو یک نفر که مادر او را صدا کند دارد صَفیّه خواهرش از راه می رسد گویید مصطفی کفنی دست و پا کند یا لااقل عبای خودش را در آورد این جسم پاره جمع, به زیر عبا کند دارد صَفیّه خواهرش از راه می رسد چشمش به جسم حمزه نیفتد, خدا کند شاعر دوباره حال و هوایش عوض شد و باید اشاره ای ز غم کربلا کند اینجا صَفیّه زیر عبا دید حمزه را او را اگر برهنه ببیند چه ها کند ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دست تضرع می برد سائل به سویش تا پُر شود آب حیاتی در سبویش اصلا کسی را دیده ای با نا امیدی برگشته باشد بی نصیب از خاک کویش؟ بخشیدن حیدر تفاوت داشت با غیر نازل نشد جبریل در مدح عدویش اسلام در ذات خودش عیبی ندارد بعد از سقیفه رفت اما آبرویش مردی که تکرار محمد بود بالذات مردی که زهرا بود اصلا مو به مویش مردی که ما دیوانه ها ما شیعیان هیچ دشمن سراپا بود محو خلق و خویش حرف شجاعت باشد از مردان بدر است هم سنگر شیر خدا حمزه عمویش بحث اصالت باشد از نسل قریش است قومی که حوض کوثر است آب وضویش افسوس گم شد قدر مردی که عدالت یک عمر گشته تشنه لب در جستجویش مهر سکوتی بر زبان، بندی به پایش خاری به چشم و استخوانی در گلویش لعنت به دنیایی که در آن سِرِّ خلقت در چاه افشا می شود راز مگویش شاید نجف رفتن برایت ساده باشد مردند خیلی ها ولی در آرزویش از بس اُبهّت دارد ایوان طلایش لکنت زبان می‌گیرد آدم رو به رویش با اینکه من پرونده ام خیلی سیاه است حال دلم با تو علی جان روبراه است ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
هر کسی لطف تو را دیده ست ، سائل می شود بی ولای تو نماز و روزه باطل می شود کعبه ی سیاری و هر جای عالم می روی قبله و قبله نما سوی تو مایل می شود شک ندارم بند می آید زبان جبرئیل تا که با ایوان طلای تو مقابل می شود باطن کعبه تویی ....هر کس به پابوست رسید یک نمازش با هزاران حج معادل می شود در مقام تو نه...در شرح مقام قنبرت تا قیامت آیه پشت آیه نازل می شود روز محشر پشت جنت فاطمه می ایستد "یاعلی" می گوید و آنگاه داخل می شود ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
شراره می‌‌ کشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست ؟ . قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتی است که با نوشتن نامت شود معطر دست ؟ . حدیث حسن تو را نور می‌ برد بر دوش شکوه نام تو را حور می‌‌ برد بر دست . چنین به آب زدن ، امتحان غیرت بود وگرنه بود شما را به آب کوثر دست . چو دست برد به تیغ ، آسمانیان گفتند : به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست ؟ . برای آن‌ که بیفتد به کار یار ، گره طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست . چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست شد اسب ، کشتی و آن دشت ، بَحر و لنگر دست . بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر دست . فرشته گفت : بینداز دست و دوست بگیر چنین معامله‌ ای داده است کم‌ تر دست . صنوبری تو و سروی ، به دست حاجت نیست نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست . چو شیر ، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد به حمل طعمه نیاید به کار ، دیگر دست . گرفت تا که به دندان ، ابوالفضایل مشک به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست . هوای ماندن و بردن به خیمه ، آبِ زلال اگر نداشت ، چه اندیشه داشت در سر ، دست ؟ . مگر نیامدنِ دست از خجالت بود که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر ، دست . به خون چو جعفر طیار بال و پر می‌‌ زد شنیده بود : شود بال ، روز محشر ، دست . حکایت تو به ام‌ البنین که خواهد گفت وزین حدیث ، چه حالی دهد به مادر دست ؟ . به همدلی ، همه کس دست می‌ دهد اول فدای همت مردی که داد آخر دست . در آن سموم خزان آن‌ قدر عجیب نبود که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست . به پای‌ بوس تو آیم به سر ، به گوشه چشم جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست . نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای نه افتخار زیارت دهد مکرر دست . به دوست هر چه دهد ، اهل دل نگیرد باز حریف عشق چنین می‌ دهد به دلبر دست ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بي سر و سامان حسن بر جبینم بنويسيد مسلمان حسن دل خود را سر هر بام هوایی نکنم طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنم رو به هر قبله و هر قبله نمايي نكنم پيش هر سفره كه پهن است گدايي نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامي دارد خنده در پاسخ آن سائل شامي دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اينها غزلي هست به ديوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كيست حسن آنكه بخشندگيش گشته مثل كيست حسن معني حي علي خير العمل كيست حسن مرد نام آور پيكار جمل كيست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ،سینه ی خون ،دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبانها دارد گر بگوییم غریب الغربا جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ريخت به هم جگرش ريخت به هم بال و پرش ريخت به هم زينبش آمد و چشمان ترش ريخت به هم همه ي خاطره ها در نظرش ريخت به هم دل پريشان شده از حال پريشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن ،در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن (چشم نامرد به ناموس علي تا افتاد) وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود باز هم اما افتاد شعله ي آه كشد سينه ي سوزان حسن ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني در جواني که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
می دمد صبح ظفر، بد به دلت راه مده می شود دفعِ خطر،بد دلت راه مده این همه نذر و نیاز، آن همه تسبیح و دعا می کند زود اثر بد به دلت راه مده از درشتیِ قد و هیبت بتها نهراس با خلیل است تبر، بد به دلت راه مده ما در این دایره امر به وظیفه هستیم با خدا هست ثمر، بد به دلت راه مده جان من در همه احوال توکل باید جزم کن عزم سفر، بد به دلت راه مده نیل اگر هست یقین معجز موسی هم هست از خطرها بگذر، بد به دلت راه مده کاش چشمت به سیاهی شب عادت نکند شده نزدیک سحر، بد به دلت راه مده (آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست) باز آید ز سفر، بد به دلت راه مده ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592