eitaa logo
🔸🔹اشعارآیینی🔹🔸
1.6هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
پهن شد سفرۀ احسان، همه را بخشیدی باز با لطف فراوان همه را بخشیدی ابر وقتی که ببارد همه جا می‌بارد رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی گفته بودند به ما سخت نمی‌گیری تو... همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی یک نفر توبه کند با همه خو می‌گیری یک نفر گشت پشیمان، همه را بخشیدی پس گنه‌کاریِ امروز مرا نیز ببخش تو که ایام قدیم، آن همه را بخشیدی حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود تو همان نیمۀ شعبان همه را بخشیدی داشت کارم گره می‌خورد ولی تا گفتم: "جانِ آقای خراسان" همه را بخشیدی بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد مادری گفت "حسین جان"، همه را بخشیدی ✍️ 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟ جمعه دوباره جمعه دوباره امان ز هجر بی تو چه زود می گذرد هفته های ما در این فراق تا که ببینی چه می کشیم بگذار چشمهای خودت را به جای ما موعود خانواده کی از راه می رسی کی مستجاب می شود "آقا بیای ما" ؟ کی می شود بیایی واز پشت ابرها خورشید های تازه بیاری برای ما آقا اگر نیایی وبالی نیاوری از دست میرود سفر کربلای ما ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
یا که خدا به خلق پیمبر نمی دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد حتی اگرچه فیض الهی به هیچ کس غیر از رسول سوره ی کوثر نمی دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است دختر دیگر نمی دهد زینب رشیده ایست که بر شانه ی کسی تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم ، در نزنم می‌میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست چند لحظه بغل سفره بمانید فقط کم کنید از سر من شرّ خودم را ، یعنی فقط از دست گناهم برهانید ... فقط حُرّم و چکمه سر شانه‌ام انداخته‌ام مادرم را به عزایم ننشانید فقط صبح محشر به جهنم ببریدم امّا پیش انظار ، گنهکار نخوانید فقط پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم گوشه‌ای دامن ما را بتکانید فقط حقمان است ولی جان اباعبدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط سمت آتش ببری یا نبری خود دانی من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط گر بنا نیست ببخشید ، نبخشید امّا دست ما را به مُحرّم برسانید ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نام تو را بردم زمستانم بهاری شد در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد بعد از زمانی که گدایی تو را کردم دار و ندار من عجب دار و نداری شد گفتند جای توست دل را شست و شو کردم پس می شود از خادمان افتخاری شد می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی این گونه شد دور حرم آیینه کاری شد گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد بیچاره آن که از نگاه تو فراری شد گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد من سائل بی چیز اطراف حرم هستم من سال های سال دنبال کرم هستم ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
در سلام نماز مغرب بود مسجد از ازدحام خالی شد واژه های کلام مردم شهر از علیک السلام، خالی شد بین پس کوچه های نامردی کوفه تنها گذاشت مردش را با کمی سنگ از سرش وا کرد روزه داریِ کوچه گردش را هیچکس بار آن مسافر را از سر شانه اش پیاده نکرد وای بر حال منبر کوفه که از آن مرد استفاده نکرد کلماتِ که "این چه کاری بود؟" دائماً راهی صدایش بود التماسی شبیه "کوفه میا" سر سجاده ی دعایش بود هیچکس پا به پای او غیر از سایه از پشت سر نمی آمد روشنائی خانه ها رفتند سایه اش هم دگر نمی آمد خواست تا نامه ای اجیر کند به سوی کاروان نشد که نشد شرحی از حال ما وقع بدهد به امام زمان نشد که نشد عاقبت مرد بی کس کوفه سر دارالاماره جایش بود سر دارالاماره ی کوفه آن مکانی که از خدایش بود گریه می کرد و زیر لب می گفت با لبی تشنه با دلی گریان «السّلام علیک یا مظلوم» «السّلام علیک یا عطشان» لب و دندان چه قیمتی دارد؟ لب قاریِ من سلامت باد هم سرش هم تنش خدا را شکر سر راه بنفشه ها افتاد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا کرامت آقا گرفته است شکر خدا که چشم همیشه حسینی ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بال فرشته است برای تبرکش اطراف چشم های ترم را گرفته است این جا حسینیه است ملائک نشسته اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریه ی ماه محرمم امروز بوی چادر زهرا گرفته است حالا نفس نفس زدنِ سینه های ما عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است دیروز بین خون خودش ریشه کرده بود حالا درخت سیب شده ، پا گرفته است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است ما چرا ؟ بیچاره ، آن ها که حسینی نیستند هر که شد وقف محرم روزگارش بهتر است فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود آری آری گریه اصلا گریه دارش بهتر است نوکری آسوده می میرد که بیند بعد او در غلامی از خودش ایل و تبارش بهتر است سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد میوه ی فصل زمستان آبدارش بهتر است روز روشن بود آقا کشته شد پس بعد از این گریه ی ماه محرّم آشکارش بهتر است دارد از خیمه می آید خواهرش ؛ شمر لعین صبر کن گر خواهرش باشد کنارش بهتر است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تاریکی دل همه را غرق نور کن این آبروی ریخته را جمع و جور کن شرمندگی من بود آهی که می کشم سنگین شده است بار گناهی که می کشم امشب خدا کند ملکی بین همهمه پرونده مرا برساند به فاطمه تا آن گدانواز گداپروری کند تنها نه من برای همه مادری کند شاید به التماس دلم اعتنا کند امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند شب های جمعه فاطمه از حال می رود با پهلوی شکسته به گودال می رود شب تا به صبح فاطمه فریاد می زند با دیدن گلوی حسین داد می زند : ” ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من ! وی صید دست و پا زده در خون ، حسین من ! “ ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
آنان كه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلق نمی برند از آنچه كه وبال ببينند خالي اند عشاق روزگار سبكبال مي پرند پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي است گاهي ملائكند و گاهي كبوترند دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند دل داده قديمي آل پيمبرند آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند مديون خانواده موسي بن جعفرند ما عاشقيم شيعه زهرا و حيدريم ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم هر صبح با حسين شما در تكلميم ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم گاهي ميان گريه زهرا تبسميم همسايه حريم تو همسايه خداست پس صد هزار شكر كه همسايه قميم آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان دلداده تواند كه ما بين آن گميم اي دست گير صبح قيامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات بالاتر از پريدن پرهاست بام تو ما ها نمي رسيم به شان مقام تو خم مي شود تمامي دنيا برابرت اي احترام آل عبا احترام تو بايد هزار بار نشست و بلند شد وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو اين شان توست حرمت توست احترام توست گوید اگر "فداک ابوک" امام تو آباد گشت قلب زمين زير پاي تو آباد گشت مسجد دين با كلام تو يعني تمام هستي دين مال فاطمه است يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي منجي تا قيامت كبراي ما شوي ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي تو خانمي و جلوه بالاي هر سري اصلا عجيب نيست كه آقاي ما شوي تو آمدي كه با بركات نسيمي ات روزي يا امام رضاهاي ما شوي اصلا قرار بود در ايران زمين ما چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي مهمان چند روزه ايران خوش آمدي همشيره امام خراسان خوش آمدي شهر تو آشيانه ي امن امام هاست گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو اين آستانه اي است كه باب الرضاي ماست روي در حريم تو زيبا نوشته اند " اینجا حریم دختر پیغمبر خداست اینجا به احترام قدم نه - که از شرف گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست" اينجا مدينه دگر آل فاطمه است اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو «حاجت روا شوند هزاران هزارها» یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها... ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده‌ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها... یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاده بارها شب‌ها بدون آمدنت صبح ظلمت‌اند برگرد ای توسل شب زنده‌دارها این دست‌ها به لطف تو ظرف گدایی‌اند ای أیّهاالعزیز تمام ندارها ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
آمد از خیمه همچو قرص قمر آنکه آماده بهر پرواز است اشتیاق است و ترس جاماندن بند نعلین او را اگر باز است کربلا با نسیم گلبرگش رنگ و بوی گلاب می گیرد حسنی زاده است٬ حق دارد چهره اش را نقاب می گیرد آخر او ماهپاره می باشد مثل خورشید عرشه ی زین است آن گلی که به چشم می آید زودتر در نگاه گلچین است قامت سبز و قد کوتاهش بوی کامل ترین غزل دارد اینکه شوق زبان زد عشق است سیزده شیشه ی عسل دارد جشن دامادی و بلوغش بود که به تکلیف خود عمل می کرد مثل یک غنچه زیر مرکبها داشت خود را کمی بغل می کرد سینه گاهش کمی تحمل داشت آن هم از دست نعلها وا شد معجزه پشت معجزه آمد نونهالی شبیه طوبی شد گر عمو را شکسته می خواند گر کلامی به لب نمی آرد در مسیر صدای بی حالش استخوان مزاحمی دارد قامت او کمی بزرگ شده است یا عمو قامت خمی دارد؟! رد پای کشیده ی او تا وسط خیمه لاله می کارد بر سر گیسوی پریشانش رنگ خونابه نیست٬ رنگ حناست آخر این نوجوان بی حجله تازه داماد سیدالشهدا ست ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592