آه ای غریبِ رفتهی دیر آشنا حسین
قدّت بلند شد برسی تا کجا حسین
سروی میان شعلهی آتش نشاندهاند
از قامتت چه مانده در آنجا به جا حسین
ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل
ای با خلیل آمده در این مِنا حسین
#امیر_حسین_هدایتی
#شهید_امیر_عبداللهیان
@ashareamirhosienhedayati
#اطلاعرسانی
✅با حضور شاعران و دکتر هدایتی
🔹محفل شعرخوانی همراه با تبیین اندیشهی شهیدان خدمت
🔹زمان: جمعه ساعت ۱۶
🔹مکان: تهران، تکیهگاه آقا مرتضی علی
@ashareamirhosienhedayati
تقدیم به شهید حسین امیر عبداللهیان؛
آه ای غریب رفتهی دیرآشنا حسین
قدت بلند شد برسی تا کجا حسین
سروی میان بوتهی آتش نشاندهاند
از قامتت چه مانده در آنجا بجا حسین
باید عَلَم به شانه بگیری که بگذری
مانند رودخانهای از درهها حسین
رویت سفید! تا که به روی که بنگری
قدت بلند! تا برسی تا کجا حسین
همراه دوست رفتی از این جاده با شتاب
من کیستم که از تو بپرسم کجا حسین
فریادت ای حسین که در لحظهی فرود
گفتی مرا بگیر در آغوش یا حسین
پیچیده دور گردنههایی که در سکوت
فریاد میکنند تو را همصدا حسین
ای آخرین سفیر شهیدان میان ما
مُهری زدی به تذکرهی کربلا حسین
ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل
ای با خلیل آمده در این منا حسین
بر صخرههای درهی صعب العبور نیست
یک جا برای ماندنِ یک جای پا حسین
یک جای پا از آنکه سر از پا نمیشناخت
از ابتدای جاده و تا انتها حسین
این قطعه قطعه قطعهی آتش گرفته را
این واژه را که این همه زد دست و پا حسین
بر سینهام نوشتهام و آه میکشم
آیینهی شکسته ندارد جلا حسین
آتش که توی باغ نباشد نمیکند
بالای قامت تو قیامت به پا حسین
#امیر_حسین_هدایتی
#شهید_خدمت
@ashareamirhosienhedayati
🌹
ناتوانی جنگ دارد در تنِ من با جوانی
من جوانی را نمیبینم حریف ناتوانی
کار اگر بالا بگیرد طاق من پایین میآید
آی پیری! پس کجایی تا کنی پا در میانی
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
دشوار شد ادامهی پرداختن به من
وقتی که صحنه صحنه شدم جا به جا به تو
رنگ تو را گرفته و دیگر نمیرود
آخر کجا کشیده شد این ماجرا به تو
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
سوگواره #روز_وداع_یاران
با حضور وزیر فرهنگ
@ashareamirhosienhedayati
کل کلمات و جزء جزء جملات
از همزه که سیّدالحروف است و لغات
تا آخر حرفها و حرف آخر
خالِ لبِ بوالفوارس و بوالبرکات
....
کل کلمات و جزء جزء جملات
انگار دو دستِ ساقی آب و حیات
هفتاد سبوی العطش ساخته خاک
تا دجله اباالفضل و حسین است فرات
....
کل کلمات و جزء جزء جملات
ای بیرمق افتاده و ای بیحرکات
ما را دو امامِ شاعر آورده به راه
بر ما و مداد و دفتر ما صلوات
#امیر_حسین_هدایتی
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
#سید_علی_الحسینی_الخامنهای
@ashareamirhosienhedayati
🌹
مینوشت از خون بالا رفته از ديوارها
از درختانی که میرفتند روی دارها
از زمستانی که تا خرداد طولانی شدهست
از اميد نا اميد سهرهها و سارها
مینوشت از رد خون تازه بر خرسنگها
از به غارت رفتن فريادمان خروارها
در خيابانهای بیخون، کوچه های بینفس
رفته رفته بوی خون می آيد از رفتارها
يورش رگباری شلاقها و گردهها
سينهها و بارش شلاقی رگبارها
آی آزادی! لباس کهنه را آتش بزن
دره را خالی کن از بوی تن کفتارها
آی آزادی! کجایی تا ببينی سالهاست
پودههای جان ما پاشيده بر نيزارها
تا ببينی میشکافد پشت ديوار خزان
سينهی ارکيدهها را انتقام خارها
تا ببينی بارها کبريتها را میکشند
تا بسوزانند کاغذهایمان را بارها
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
گیاه گم شده در بادها و بادیههایم
هوای کیست که این گونه رفته در ریههایم
مرا به تکهای از مهربانیاش برسانید
مراکه باختهام در قمار قافیههایم
و انتظار - که مانند عنکبوت مهیبی
تنیده بر همهی زخمها و زاویههایم
شبیه جنزدههایی که سمت ماه گرفتند
رها کنید مرا در شکاف تعزیههایم
درین که منتظرم هیچ گونه شائبهای نیست
بگیر آینهای بر دهان ثانیههایم
اگرچه کفش من از آرزو پر است، من اما
مسافر شب سنگین شهر مرثیههایم
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
حالا که قرار است مرا غم بکُشد
دردم بکِشد مرا و در دَم بکُشد
بگذار تفنگ کهنه بردارد زخم
وقتی همه می کُشند او هم بکشد
#امیر_حسین_هدایتی
#رباعی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
میتوان تن داد وبا هربند خود گیر تو بود
با تمام عصر در سودای تغییر تو بود
کورهها سوزاند و با هر خشت دیوار ایستاد
یا نشست و رو به گرمای نفسگیر تو بود
با همین امکان به استعدادهایی چشم دوخت
یا تماشا کرد و تنها تحت تاثیر تو بود
پنجهی تقدیر درهم رفت اما باز شد
آنچه درهم بود و درهم ماند زنجیر تو بود
وحشت رم کردن و رقص خرامانش یکیست
هر گوزنی در مسیر اولین تیر تو بود
فرشِ اول شخص مفرد زیر پایت جمع شد
حرف من تسلیم، با توجیه و تفسیر تو بود
مثل بادی در میان کوهها بیهوده زیست
آرزوی مغز پربادم که تغییر تو بود
تا ابد با زیر دستانت نگهبانم نباش
جرم من، یا جرم هر کس بود تقصیر تو بود
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
آن زمان دیر دیگر از همان هم دیرتر شد
انتظار از منتظرهای جهان هم پیرتر شد
روشنم کردی چرا در خانه از هر نورگیری
پردهای آویختم آن خانه هم دلگیرتر شد
......
پرده را مولای من بر صورت ماهت کشیدی....
#امیر_حسین_هدایتی
#انتظار
@ashareamirhosienhedayati
🌹
شما مولای ما، خواهش کن از مولای ما شاید
به تدبیر پدر،فرزند از رخ پرده بگشاید
#امیر_حسین_هدایتی
#انتظار
#الامام_الحسن_العسکری
@ashareamirhosienhedayati
#شب_شعر
🔹شب شعر غدیر خم
🔹با حضور شاعران آیینی؛
🔸امیر حسین هدایتی
🔸سید احمد شهریار
🔸سمانه خلف زاده
🔸اعظم سعادتمند
🔸میثم داوودی
🔸مهتا صانعی
🔷زمان: دوم تیرماه
🔷مکان: شهرستان جعفریه
با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم، دنیای کتاب، قرارگاه شهید آوینی
@shaeranehowzavi
🌹
کجا باشد سرم جز بالش پر در هوای تو
که آرامم کند غیر از خدا در چشمهای تو
کدام انشا کدام انگشتها را میبرد بالا
که تکرارم کنی ای هر چه بنویسم فدای تو
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
هر جای این دنیا که من پا میگذارم نیستی
اندازهی جانی گرفتن هم در کنارم نیستی
دنبال باروتی که در خونم بپاشی نیستم
اما چرا دیگر سرِ راه فرارم نیستی
وقتی به تاریخم نمیچسبی که خونیناش کنی
دیگر یکی از مردم همروزگارم نیستی
سنگینیات را شانهی من بر زمین انداخت یا
این بار کار دیگری داری که بارَم نیستی
من با تو تعطیلات بسیاری تحمل کردهام
بیرون نزن حتی اگر مشغولِ کارم نیستی
تا پیچِ آخر میتوانم بسته باشم سالها
جایی که محتاج نفسهایی که دارم نیستی
امکان ندارد کوه را با کوهی از شن ساختن
من نیستم وقتی در این اجزا قرارم نیستی
در هر سه ماهت هم اگر یخ بسته باشی باز هم
لعنت به تو یا هر که میگوید بهارم نیستی
از غلظت خونی که باید ریخت هم بالا زدم
اما نمیدانم چرا فکر شکارم نیستی
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
صبر کن میرسم به این بازی
من تماشا کنم تو طنّازی
با دو تا چشم ارمنی چه کنی
ساقیا جز بداهه پردازی!
میدوم در پیات که افتادی
پیش از افتادگان و میتازی
اولا پایشان نمیمانی
ثانیا دستشان میاندازی
با توام ای حریف گیلانی
با دو تا چشم سبز قفقازی
چنگ اگر میزنی چرا نزنی
پنجه در پنجهای که بنوازی
من بگویم جهنم و سرِ جنگ
تو بفرما حیاط و همبازی
بین این خیل کشتگان آخر
خونبهای که را بپردازی
ماه من، ماه من به آن ماهی
سرو من سرو من به آن نازی
دست اول که آمدی شاکی
پیک آخر نمیروی راضی
دستم و دامنت که مینگری
رنجه میسازدم سرافرازی
این سیهچرده پیرِ لاغرِ مست
همچنان حافظ است و شیرازی
غم دل با تو گفتنش هوس است
دمِ دلداری است و دمسازی
المدام المدام یا احباب
هم خدا راضی است هم قاضی
رفعالله کآسک الساقی
رحمالله رَوحکالراضی
#امیر_حسین_هدایتی
به تاریخ 6 تیرماه 1403
@ashareamirhosienhedayati