eitaa logo
اشعار استاد امیر حسین هدایتی
179 دنبال‌کننده
33 عکس
12 ویدیو
1 فایل
در خون زد و بر پوستم با استخوانم وا داشت بنویسم که ننویسم...بخوانم ادمین👇 شعری از استاد دارید یا نکته‌ای هست بفرمایید @Benvic
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 می‌نوشت از خون بالا رفته از ديوارها از درختانی که می‌رفتند روی دارها از زمستانی که تا خرداد طولانی شده‌ست از اميد نا اميد سهره‌ها و سارها می‌نوشت از رد خون تازه بر خرسنگ‌‌ها از به غارت رفتن فريادمان خروار‌‌ها در خيابان‌های بی‌خون، کوچه های بی‌‌نفس رفته رفته بوی خون می آيد از رفتار‌‌ها يورش رگباری شلاق‌‌ها و گرده‌‌ها سينه‌‌ها و بارش شلاقی رگبار‌‌ها آی آزادی! لباس کهنه را آتش بزن دره را خالی کن از بوی تن کفتارها آی آزادی! کجایی تا ببينی سال‌هاست پوده‌‌های جان ما پاشيده بر نيزارها تا ببينی می‌شکافد پشت ديوار خزان سينه‌‌ی ارکيده‌‌ها را انتقام خارها تا ببينی بارها کبريت‌ها را می‌کشند تا بسوزانند کاغذهای‌مان را بارها @ashareamirhosienhedayati
🌹 گیاه گم‌ شده در بادها و بادیه‌هایم هوای کیست که این گونه رفته در ریه‌هایم مرا به تکه‌ای از مهربانی‌اش برسانید مراکه باخته‌ام در قمار قافیه‌هایم و انتظار - که مانند عنکبوت مهیبی تنیده بر همه‌ی زخم‌ها و زاویه‌هایم شبیه جن‌زده‌‌هایی که سمت ماه گرفتند رها کنید مرا در شکاف تعزیه‌هایم درین که منتظرم هیچ گونه شائبه‌ای نیست بگیر آینه‌ای بر دهان ثانیه‌هایم اگرچه کفش من از آرزو پر است، من اما مسافر شب سنگین شهر مرثیه‌هایم @ashareamirhosienhedayati
🌹 حالا که قرار است مرا غم بکُشد دردم بکِشد مرا و در دَم بکُشد بگذار تفنگ کهنه بردارد زخم وقتی همه می کُشند او هم بکشد @ashareamirhosienhedayati
🌹 می‌توان تن داد وبا هربند خود گیر تو بود با تمام عصر در سودای تغییر تو بود کوره‌ها سوزاند و با هر خشت دیوار ایستاد یا نشست و رو به گرمای نفس‌گیر تو بود با همین امکان به استعدادهایی چشم دوخت یا تماشا کرد و تنها تحت تاثیر تو بود پنجه‌ی تقدیر درهم رفت اما باز شد آنچه درهم بود و درهم ماند زنجیر تو بود وحشت رم کردن و رقص خرامانش یکی‌ست هر گوزنی در مسیر اولین تیر تو بود فرشِ اول شخص مفرد زیر پایت جمع شد حرف من تسلیم، با توجیه و تفسیر تو بود مثل بادی در میان کوه‌ها بیهوده زیست آرزوی مغز پربادم که تغییر تو بود تا ابد با زیر دستانت نگهبانم نباش جرم من، یا جرم هر کس بود تقصیر تو بود @ashareamirhosienhedayati
🌹 آن زمان دیر دیگر از همان هم دیرتر شد انتظار از منتظرهای جهان هم پیرتر شد روشنم کردی چرا در خانه از هر نورگیری پرده‌ای آویختم آن خانه هم دلگیرتر شد ...... پرده را مولای من بر صورت ماهت کشیدی.... @ashareamirhosienhedayati
🌹 شما مولای ما، خواهش کن از مولای ما شاید به تدبیر پدر،فرزند از رخ پرده بگشاید @ashareamirhosienhedayati
🔹شب شعر غدیر خم 🔹با حضور شاعران‌ آیینی؛ 🔸امیر حسین هدایتی 🔸سید احمد شهریار 🔸سمانه خلف زاده 🔸اعظم سعادتمند 🔸میثم داوودی 🔸مهتا صانعی 🔷زمان: دوم تیرماه 🔷مکان: شهرستان جعفریه با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم، دنیای کتاب، قرارگاه شهید آوینی @shaeranehowzavi
🌹 کجا باشد سرم جز بالش پر در هوای تو که آرامم کند غیر از خدا در چشم‌های تو کدام انشا کدام انگشت‌ها را می‌برد بالا که تکرارم کنی ای هر چه بنویسم فدای تو @ashareamirhosienhedayati
🌹 هر جای این دنیا که من پا می‌گذارم نیستی اندازه‌ی جانی گرفتن هم در کنارم نیستی دنبال باروتی که در خونم بپاشی نیستم اما چرا دیگر سرِ راه فرارم نیستی وقتی به تاریخم نمی‌چسبی که خونین‌اش کنی دیگر یکی از مردم هم‌روزگارم نیستی سنگینی‌ات را شانه‌ی من بر زمین انداخت یا این بار کار دیگری داری که بارَم نیستی من با تو تعطیلات بسیاری تحمل کرده‌ام بیرون نزن حتی اگر مشغولِ کارم نیستی تا پیچِ آخر می‌توانم بسته باشم سال‌ها جایی که محتاج نفس‌هایی که دارم نیستی امکان ندارد کوه را با کوهی از شن ساختن من نیستم وقتی در این اجزا قرارم نیستی در هر سه ماهت هم اگر یخ بسته باشی باز هم لعنت به تو یا هر که می‌گوید بهارم نیستی از غلظت خونی که باید ریخت هم بالا زدم اما نمی‌دانم چرا فکر شکارم نیستی @ashareamirhosienhedayati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا