🌹
میایستم که تیر تو از من گذر کند
بعد از شبی که از گذر پوست سر کند
مخروبهام که در خطرِ ایستادنم
تا ایستادن تو درونم خطر کند
فردا که زخم کهنه سرِ حرف را گشود
دنیا در این خرابه چه خاکی به سر کند
زخمی که از دهان خودش حرف میکشد
گویا مصمم است که باید اثر کند
این زخم روی تازگیاش شرط بسته است
تا در زمان نماند و با من سفر کند
مثل سگی که رو به عقب پارس میکند
تا گرک باستانی خود را خبر کند
آینده زیر سقفِ خراب گذشته ماند
بگذار حالمان به نوانخانه سر کند
تقدیر هیچ نقشه و برنامهای نداشت
موی تو را کشید، مرا خون جگر کند
دارم یکی یکی همه را ترک میکنم
باید کسی روندِ مرا کندتر کند
#امیر_حسین_هدایتی
#میایستم
@ashareamirhosienhedayati
🌹
به هر چنگی نشان دادند چیزی را هر از گاهی
کبوتر بچهای در قصهای با بچه روباهی
یکی یک مهرهی دررفته پنهان کرده بر بامی
یکی هم یک پرِ نشکسته پیدا کرده در چاهی
یکی در چنگِ خود دارد گلویی را در آوازی
یکی هم پردهای را پردهی فریاد کوتاهی
یکی بر گنبد زخم کبودش میزند بالی
یکی بود و نبودِ آن یکی را برده بیراهی
یکیشان با سرِ پایین پیِ شام سرِ بامی
یکیشان با سرِ بالا پی راهِ ته چاهی
نبین بر صحنهی پَر جنب و جوشی بزم شبپایی
ببین در گوشهی تاریکی اما رقص اشباحی
یکی با زبریِ کرک تناش خارانده شد خاکی
یکی بر نرمی بال و پرش خوابانده شد شاهی
یکی خوابیده در حصرِ امان سلّهی امنی
یکی بیدار در بیمرزی کور کمینگاهی
یکی با قطرههای اولین خون میزند نقشی
یکی با زخمههای چنگِ آخر میزند راهی
یکی در فکر خنجِ بیخطایی بر تن خامی
یکی در فکر قیقاجِ کجی تا ابروی ماهی
یکی بر بال خود در حال خود خوشخواب مبهوتی
یکی با چنگ خود نیرنگ خود بدکیشِ آگاهی
کبوتر بچهای سر میکند زیر پر و بالی
همین که میکشد از چینه گردن بچه روباهی
#امیر_حسین_هدایتی
#به_هر_چنگی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
یک نفر مرده و در من بدنش سرد شده
بینوا یک تنه قربانی این درد شده
پیش از آوردن و در دفتر کاهی بردن
فصل بیماری این قصه چنین زرد شده
من که دلگرم نبودم به جهنم که یکی
در تنم بوده و از مهر تو دلسرد شده
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
27.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی جناب آقای هدایتی
دهمین نشست شاعرانه #مدح_امیر
🚨 جلسه بعدی: چهاردهم ذی القعده
@emamateradat
آه ای غریبِ رفتهی دیر آشنا حسین
قدّت بلند شد برسی تا کجا حسین
سروی میان شعلهی آتش نشاندهاند
از قامتت چه مانده در آنجا به جا حسین
ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل
ای با خلیل آمده در این مِنا حسین
#امیر_حسین_هدایتی
#شهید_امیر_عبداللهیان
@ashareamirhosienhedayati
#اطلاعرسانی
✅با حضور شاعران و دکتر هدایتی
🔹محفل شعرخوانی همراه با تبیین اندیشهی شهیدان خدمت
🔹زمان: جمعه ساعت ۱۶
🔹مکان: تهران، تکیهگاه آقا مرتضی علی
@ashareamirhosienhedayati
تقدیم به شهید حسین امیر عبداللهیان؛
آه ای غریب رفتهی دیرآشنا حسین
قدت بلند شد برسی تا کجا حسین
سروی میان بوتهی آتش نشاندهاند
از قامتت چه مانده در آنجا بجا حسین
باید عَلَم به شانه بگیری که بگذری
مانند رودخانهای از درهها حسین
رویت سفید! تا که به روی که بنگری
قدت بلند! تا برسی تا کجا حسین
همراه دوست رفتی از این جاده با شتاب
من کیستم که از تو بپرسم کجا حسین
فریادت ای حسین که در لحظهی فرود
گفتی مرا بگیر در آغوش یا حسین
پیچیده دور گردنههایی که در سکوت
فریاد میکنند تو را همصدا حسین
ای آخرین سفیر شهیدان میان ما
مُهری زدی به تذکرهی کربلا حسین
ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل
ای با خلیل آمده در این منا حسین
بر صخرههای درهی صعب العبور نیست
یک جا برای ماندنِ یک جای پا حسین
یک جای پا از آنکه سر از پا نمیشناخت
از ابتدای جاده و تا انتها حسین
این قطعه قطعه قطعهی آتش گرفته را
این واژه را که این همه زد دست و پا حسین
بر سینهام نوشتهام و آه میکشم
آیینهی شکسته ندارد جلا حسین
آتش که توی باغ نباشد نمیکند
بالای قامت تو قیامت به پا حسین
#امیر_حسین_هدایتی
#شهید_خدمت
@ashareamirhosienhedayati
🌹
ناتوانی جنگ دارد در تنِ من با جوانی
من جوانی را نمیبینم حریف ناتوانی
کار اگر بالا بگیرد طاق من پایین میآید
آی پیری! پس کجایی تا کنی پا در میانی
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
دشوار شد ادامهی پرداختن به من
وقتی که صحنه صحنه شدم جا به جا به تو
رنگ تو را گرفته و دیگر نمیرود
آخر کجا کشیده شد این ماجرا به تو
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
سوگواره #روز_وداع_یاران
با حضور وزیر فرهنگ
@ashareamirhosienhedayati
کل کلمات و جزء جزء جملات
از همزه که سیّدالحروف است و لغات
تا آخر حرفها و حرف آخر
خالِ لبِ بوالفوارس و بوالبرکات
....
کل کلمات و جزء جزء جملات
انگار دو دستِ ساقی آب و حیات
هفتاد سبوی العطش ساخته خاک
تا دجله اباالفضل و حسین است فرات
....
کل کلمات و جزء جزء جملات
ای بیرمق افتاده و ای بیحرکات
ما را دو امامِ شاعر آورده به راه
بر ما و مداد و دفتر ما صلوات
#امیر_حسین_هدایتی
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
#سید_علی_الحسینی_الخامنهای
@ashareamirhosienhedayati
🌹
مینوشت از خون بالا رفته از ديوارها
از درختانی که میرفتند روی دارها
از زمستانی که تا خرداد طولانی شدهست
از اميد نا اميد سهرهها و سارها
مینوشت از رد خون تازه بر خرسنگها
از به غارت رفتن فريادمان خروارها
در خيابانهای بیخون، کوچه های بینفس
رفته رفته بوی خون می آيد از رفتارها
يورش رگباری شلاقها و گردهها
سينهها و بارش شلاقی رگبارها
آی آزادی! لباس کهنه را آتش بزن
دره را خالی کن از بوی تن کفتارها
آی آزادی! کجایی تا ببينی سالهاست
پودههای جان ما پاشيده بر نيزارها
تا ببينی میشکافد پشت ديوار خزان
سينهی ارکيدهها را انتقام خارها
تا ببينی بارها کبريتها را میکشند
تا بسوزانند کاغذهایمان را بارها
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
گیاه گم شده در بادها و بادیههایم
هوای کیست که این گونه رفته در ریههایم
مرا به تکهای از مهربانیاش برسانید
مراکه باختهام در قمار قافیههایم
و انتظار - که مانند عنکبوت مهیبی
تنیده بر همهی زخمها و زاویههایم
شبیه جنزدههایی که سمت ماه گرفتند
رها کنید مرا در شکاف تعزیههایم
درین که منتظرم هیچ گونه شائبهای نیست
بگیر آینهای بر دهان ثانیههایم
اگرچه کفش من از آرزو پر است، من اما
مسافر شب سنگین شهر مرثیههایم
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
حالا که قرار است مرا غم بکُشد
دردم بکِشد مرا و در دَم بکُشد
بگذار تفنگ کهنه بردارد زخم
وقتی همه می کُشند او هم بکشد
#امیر_حسین_هدایتی
#رباعی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
میتوان تن داد وبا هربند خود گیر تو بود
یا تمام عمر در سودای تغییر تو بود
کورهها سوزاند و با هر خشت دیوار ایستاد
یا نشست و رو به گرمای نفسگیر تو بود
با همین امکان به استعدادهایی چشم دوخت
یا تماشا کرد و تنها تحت تاثیر تو بود
پنجهی تقدیر درهم رفت اما باز شد
آنچه درهم بود و درهم ماند زنجیر تو بود
وحشت رم کردن و رقص خرامانش یکیست
هر گوزنی در مسیر اولین تیر تو بود
فرشِ اول شخص مفرد زیر پایت جمع شد
حرف من تسلیم، با توجیه و تفسیر تو بود
مثل بادی در میان کوهها بیهوده زیست
آرزوی مغز پربادم که تغییر تو بود
تا ابد با زیر دستانت نگهبانم نباش
جرم من، یا جرم هر کس بود تقصیر تو بود
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
آن زمان دیر دیگر از همان هم دیرتر شد
انتظار از منتظرهای جهان هم پیرتر شد
روشنم کردی چرا در خانه از هر نورگیری
پردهای آویختم آن خانه هم دلگیرتر شد
......
پرده را مولای من بر صورت ماهت کشیدی....
#امیر_حسین_هدایتی
#انتظار
@ashareamirhosienhedayati
🌹
شما مولای ما، خواهش کن از مولای ما شاید
به تدبیر پدر،فرزند از رخ پرده بگشاید
#امیر_حسین_هدایتی
#انتظار
#الامام_الحسن_العسکری
@ashareamirhosienhedayati
#شب_شعر
🔹شب شعر غدیر خم
🔹با حضور شاعران آیینی؛
🔸امیر حسین هدایتی
🔸سید احمد شهریار
🔸سمانه خلف زاده
🔸اعظم سعادتمند
🔸میثم داوودی
🔸مهتا صانعی
🔷زمان: دوم تیرماه
🔷مکان: شهرستان جعفریه
با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم، دنیای کتاب، قرارگاه شهید آوینی
@shaeranehowzavi
🌹
کجا باشد سرم جز بالش پر در هوای تو
که آرامم کند غیر از خدا در چشمهای تو
کدام انشا کدام انگشتها را میبرد بالا
که تکرارم کنی ای هر چه بنویسم فدای تو
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
🌹
هر جای این دنیا که من پا میگذارم نیستی
اندازهی جانی گرفتن هم در کنارم نیستی
دنبال باروتی که در خونم بپاشی نیستم
اما چرا دیگر سرِ راه فرارم نیستی
وقتی به تاریخم نمیچسبی که خونیناش کنی
دیگر یکی از مردم همروزگارم نیستی
سنگینیات را شانهی من بر زمین انداخت یا
این بار کار دیگری داری که بارَم نیستی
من با تو تعطیلات بسیاری تحمل کردهام
بیرون نزن حتی اگر مشغولِ کارم نیستی
تا پیچِ آخر میتوانم بسته باشم سالها
جایی که محتاج نفسهایی که دارم نیستی
امکان ندارد کوه را با کوهی از شن ساختن
من نیستم وقتی در این اجزا قرارم نیستی
در هر سه ماهت هم اگر یخ بسته باشی باز هم
لعنت به تو یا هر که میگوید بهارم نیستی
از غلظت خونی که باید ریخت هم بالا زدم
اما نمیدانم چرا فکر شکارم نیستی
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati