eitaa logo
شهادت امام رضا
6 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غریب شهر سر از غصه زیر پر داری خدا بخیر کند که عبا به سر داری ز درد پا به زمین میکشی و می آیی پریده رنگ ز رو دست بر جگر داری بلند شو چقدر می خوری زمین اقا توان به زانوی تا خورده این قدر داری به رهگذر همه انگشت ها به سمت شماست مگر دو یا سه قدم راه بیشتر داری شبیه مار گزیده به خویش می پیچی ز سوز زهر ز پا تا سرت شرر داری به خاک حجره زنی دست و پا چرا دیگر به گریه سوی دره خانه هی نظر داری بگیر خاک سر و صورت و لباست را که میهمان عزیزی به پشت در داری
شور حضرت امام رضا علیه السلام شعرو سبک الاحقر مجتبی نامور ______________ ای همه دارو/ نداره منی رضا شفای قلب/ بیماره منی رضا ای کس و کارم/ تو پناه دلمی ضامن آهو / چاره منی رضا حرم تو دل و جلا میده// جواب زائرو خدا میده خاصیت حرمتون اینه //هم به شاه و هم به گدا میده اینو دیگه همه میدونن که// امام رضا کرببلا میده اسمشو نوشته حضرت زهرا هرکی زائرت میشه توی دنیا این روایته شماست که بعداز مرگ میری به زیارتش سه بار آقا ((جانم... رضاجانم)) __________ پایان نداره/ لطف و جود و کرمت طلا می گیرن/ از خاک رو قدمت بها میگیره/ سائل دره شما دستای خالی/ پُر میشه تو حرمت اونکه تو خونت اسیر میشه// فقیرباشه یه پا امیر میشه برا شاگردایی مثه صفوان//نفس تو فیض کثیر میشه بایه گوشه  اشارتون آقا  // عالم از علم شما سیر میشه بندهء درت همیشه آزاده پای مکتبت هر دلی آباده از شهد لبت هرکی که مینوشه میشه مثل علامه حسن زاده ((جانم... رضاجانم)) __________ دل شکسته/ میگیره نشونیتو شنیده عالم/ وصف مهربونیتو رضا شدی تا /راضی کنی همه رو کی نچشیده/ آقا طعم خوبیتو نوکره تو توو محشر آزاده//فخره براش که به تودل داده مأمن نوکرای دلدادت // یه گوشهء  صحن گوهرشاده ریزه خوره خونتونن آقا// مثل شهید هادی و صدر زاده توشاه خراسانی وسلطانی صاحب دل مردم ایرانی افتخار خادمی تو می کرده سردار دلا شهید سلیمانی ((جانم... رضاجانم)) __________ تقدیم به روح ملکوتی حضرت رضا(علیه السلام) و حضرت  علامه حسن زاده آملی  (ره) وسیدالشهدای مدافعان حرم شهیدسلیمانی(ره) و شهیدان ابراهیم هادی و مصطفی صدرزاده (ره) __________ https://t.me/mojtaba_namvar315
  ادبیات  اشعار  اشخاص  ابرار و احرار  من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم  دسترسی سریع  انتخاب کنید ۱۳۹۶/۰۵/۰۱ ۶۰۲ مشخصات شعر شاعر:  مرضیه نعیم امینی قالب شعری:  قصیده و غزل نوع ادبی شعر:  اصلی: غنایی - فرعی: مدح و ثنا زبان شعر:  معیار و امروزی زمان شاعر:  معاصر من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم با اینکه می‌دانست از اول بی وفایم با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم   شاه خراسان باز ذره پروری کرد آقا اجازه داد در صحنش بیایم   او آبرویم را نبرد و ضامنم شد هر چند که غرق گناهم، پر خطایم   از دست غیر او که آب و دان نخوردم من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم   عمری نمک خوردم، نمکدان را شکستم اما نکرد از دامن مهرش جدایم   آقا کریم است و از اولاد کرام است بنده شبیه خاندان خود گدایم   امشب دخیل پنجره فولاد هستم با این دل بیمار، محتاج دوایم   پیش کریمی مثل او جرأت ندارم، چیزی بیارم غیر اشک و گریه‌هایم   تا از عمو جانش برایش روضه خواندم دیدم که امضا شد برات کربلایم   آبی نمی‌خواهم، فقط جان رقیه برگرد خیمه، ‌ای عموی با وفایم   رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت سقا کجایی؟ به اسیری مبتلایم
سلام اقاجون.من گداتم یه دوره گردم اومدم تادورت بگردم تومیدونی که چیه دردم به همه گفتم.تورئوفی هواموداری واسه ی من دارونداری قرار قلب بی قراری (آخه من اقا کسیوغیرتوندارم) (آخه من اقا غیرصحنت کجارودارم) (اخه من اقا به کی غیرتوروبیارم) (اخه تواقا بااینکه ازمن بدی دیدی) (ولی بااین حال همیشه حرفاموشنیدی) (حاجتم روزود قبل اینکه بگم تومیدی) مولا یاعلی موسی الرضا میون حجره میزنه دست وپارضا و پاره قلب مصطفی و از جوادش میشه جدا و داره میسوزه ازآتیش زهرجفاو میکنه مادروصداو غم وغصش بی انتهاو (داره میسوزه میرسه امشب به مرادش) (داره میسوزه اباصدمیرسه به دادش) (داره میسوزه چشم به راهه بیاد جوادش) ای وای امون ازاین غریبی عباشوروسر میکشه دیگه جون نداره درداقادرمون نداره میاداماتوون نداره نفسش رفته لخته ی خون روی لباشه نمیتونه که دیگه پاشه شهرمشهدکرببلاشه (داره میسوزه اقااززهرهمه وجودش) (داره میسوزه معلومه ازروی کبودش) (داره میسوزه اقامون کله وجودش) (داره میسوزه داره میسوزه میره ازحال) (داره میسوزه یادجدش میون گودال) (داره میسوره به یاداون پیکرپامال)
تو حرم امام رضا خودمو پیدا می کنم روبه رو گنبد طلاش دلم رو شیدا می کنم قسم میدم به مادرش با یه دل شکسته و با یه امین الله فقط گره هامو با می کنم خونت آباد امام رضا که خرابم نکردی رو سیاه اومدم ولی تو جوابم نکردی یه چند وقت میشه ضریح تو آقاجون بغل نکردم دلم تنگت شد حالا که توی روضم هواتو کردم بزار سایت رو سرم بمونه آقا دوای دردم خونت آباد امام رضا که خرابم نکردی روسیاه اومدم ولی تو جوابم نکردی خیلی دوست دارم تورو امام رضل حون منی حاجتامو میدی همش نشد دلم رو بشکنی از هر جا که موندم آقا پناه اوردم حرمت هیچ وقت نشد که دست رد به سینه من بزنی خونت آباد امام رضا که خرابم نکردی روسیاه اومدم ولی تو جوابم نکن الهی دورت بگردم آقای مهربون خوبم همیشه سنگ عشق تو رو آقا به سینه می کوبم باتو زندگیم طول نور آقا بی تو غروبم یه چند وقت میشه ضرح تو آقا جون بغل نکردم دلم تنگت شد حالا که توی روضم هواتو کردم بزار سایت رو سرم بمونه آقا دوای دردم یا امام رضا (علیه السلام https://t.me/matnasharzoghian
بعددوماهه غم بعددوماه عزا اوردم دل شکستموپیشت امام رضا من تواین دوماه فهمیدم شورگریه هام شیرینه وقتی که چشام میباره مادرت منومیبینه کم گریه کردم ولی ازم بگذر دریابم اقا تو این شب اخر توروجون زهرا توروجون حیدر اقاجانم یاامامورضا جانم یادته توحرم میون اضدحام باایوون طلایکی میگفت من کربلا میخوام پای پنجره فولادت چشم زائرات گریونه اونکه اربعین راهی شد کربلاشوبت مدیونه توصحنت دردای مادوامیشه ذکررولبهارضارضامیشه کم گریه کردم ولی ازم بگذر دریابم اقاتواین شب آخر
@shere_aeini گرفته است دلم مثل آسمان امشب دوباره حرف فراق است در میان امشب به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه گرفته کنج حسینیه آشیان امشب یکی برای خود آرام روضه می خواند زبان گرفته یکی هم "حسین جان" امشب مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه دمی کنار عزادارها بمان امشب نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه در آستان رضاییم میهمان امشب چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود به دست بخشش آقای مهربان امشب 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
خداحافظ آی محرم صفرارباب تکیه گاه نوکرارباب واسه سال دیگه اقاجون ماهارو یادت نره ارباب نکنه این اربعین اقا اخرین اربعینم بوده نکنه دیگه نیام صحنت اینجوری نخواه برام زوده قول میدم سال آینده یه نوکردیگه باشم نوکری که مادرت زهرامیگه باشم بی بی زهرا ،این لباس نوکری پیشت تاروزی که میخری پیشت تادمی که دستای مارو میگیری ومیبری پیشت هرجااسمتودیدم بی بی دستموبرات ادب کردم توی محشرم تورودارم دنبال کسی نمیگردم وللهه این حساب کتابای مانوکراخاصه شافع مادستای حضرت عباسه
پس از سلام نوشتم كه خانه ات آباد نداده درس به جز عاشقي به من استاد به جبرئيل كند ناز تا خود محشر كبوتري كه به نام تو ميشود آزاد به چشم هيچ كسي جز خودت نمي آيم فداي لطف پدر كه مرا به دست تو داد نميشود كه به اينجا رسيد و سجده نكرد به سجده رفتم و گفتم كه هر چه بادا باد چقدر پنجره فولاد دلبري بلد است چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد نگفته لطف كند او نگفته آگاه است اگر چه حاجت خود را كسي برد از ياد دم ورودي باب الجواد مادر گفت از اين در آمده هر كس گرفت از او اولاد هزار و يك سخن از لطف او به لب دارم غبار صحن شفا داده كور مادر زاد نوشته ام كه مرا بعد مرگ بگذارند كمي كنار ورودي صحن گوهرشاد... @shia_poem22
ماه محرم و صفر تموم شه نوکری ما که تموم نمیشه قشنگی زندگیم اینه ارباب نوکر خونوادتم همیشه نون و نمک سفرتو خوردم حسین جان میبخشی منو؟ آبرو بردم. حسین جان بعد این همه روضه شنیدن حسین جان شرمندم اقا اگه نمردم حسین جان حلالم کن اگه توی روضه کم گذاشتم حلالم کن اگه خیری واسه تو نداشتم حسین ارباب من .. یه عمره که به عشق تو اسیرم به نیت فرج تو روضه میرم شبای اخری میدونم اقا مزدمو از امام رضا میگیرم دل تنگه برا پنجره فولاد. رضا جان با عشق تو شد خونمون آباد. رضا جان بودم اربعین به یاد لطفت. . رضا جان تا به گنبدش چشم من افتاد رضا جان دوست دارم همه جا از خوبی تو گفتم دوست دارم نزا از چشم شما بیفتم شعر و نغمه حسین فتحی @khadem3saleh
باز دلم شد راهی صحن گوهرشاد تو حاجتا میگیرم از پنجره فولاد تو تویی همه امیدم تا حرم تو دویدم خدا میدونه که از تو جز خوبی چیزی ندیدم جان منی تو عشق و ایمان منی جان منی چه خوبه سلطان منی جان منی برکت ایران منی یا وجیها عندالله یا بن رسول الله ... هر کسی با معرفت میرسه پیش شما وعده دادی میرسی تو به دادش تو سه جا خدا کنه دم آخر شما برسی با مادر دستمو بگیری آقا بگی خوش اومدی نوکر تو میرسی موقع تلقینم آقا تو میرسی لحظه تدفینم آقا تو میرسی من تو رو میبینم آقا یا وجیها عندالله یا بن رسول الله ... از مصیبت های تو غرق غم شد عالمین لحظه های آخرت یک نفس گفتی حسین افتادی به روی خاکا یاد غریبی آقا ولی کسی روی سینه ات دیگه نیومده آقا تو قتلگاه محاسنو به دست کشید تو قتلگاه صدای مادرت رسید تو قتلگاه دوازده ضربه زد برید
الوعده وفا وقت مردنم بیا بالا سرم امام رضا وقتی سنگای لحد رو میذارن خودت بیا همه امید من تویی تو اون تاریکیا الوعده وفا آقا جون شما خودت گفته بودی به زائرا هر کسی یه بار بهم سر بزنه میام سه جا لحظه جون دادنم منتظرم امام رضا الودعده وفا وقت تنها شدنم تو قبر و اون تاریکیا وقتی تنهام میذارن اهل و عیال و بچه هام تو خودت ولم نکن میون اون شلوغیا الوعده وفا توی قبر و تو سوال جواب اون فرشته ها هر جا که کم بیارم باز تو رو میزنم صدا جون مادرت منو تنها نذار تو سختی ها الوعده وفا حتی زیر لحدم طبق سفارش شما گریه میکنم برا تشنه لب کرببلا توی روضه شب اول قبرم تو بیا جون مادرت منو تنها نذار تو سختیا
جانِ این عالَم به قربان علی‌ موسی‌الرضا دست نوکر‌ها به دامنِ علی‌ موسی‌الرضا مست و حیرانم زِ ایوانِ علی‌ موسی‌الرضا می‌برم روزی من از خوانِ علی‌ موسی‌الرضا (جانِ جانِ جانِ جانانم سلام ای امیر و شاه و سلطانم سلام)۲ پر زده این دل به سمت مرقدت خیره مانده چشم‌ها بر گنبدت ای فدای لطف‌های بی‌حدَت ای تمامِ عشق و ایمانم سلام جانِ جانِ جانِ جانانم سلام ای امیر و شاه و سلطانم سلام در حریمت روی لب‌ها می‌نشیند این نوا آن صدای خسته و عاشق، صدایی آشنا دامنِ آلوده و روی سیاه آورده‌ام گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده‌ام هر چه هستم هر که بودم بر کسی مربوط نیست بر امامِ مهربان خود پناه آورده‌ام من به عشق تو گرفتارم علی‌ موسی‌الرضا لطف کردی و بدهکارم علی‌ موسی‌الرضا کن نظر حالِ شرَروارم علی‌ موسی‌الرضا بی‌نهایت دوستت دارم علی‌ موسی‌الرضا آمدم بازم به این دریا رضا ای امیدم روز محشر یا رضا عاشقت هستم که من از بچّگیم با تو مأنوس است دیگر زندگیم رزق و روزی همه از آن قدیم از تو می‌آید سراسر یا رضا آمدم بازم به این دریا رضا ای امیدم روز محشر یا رضا (جانِ جانِ جانِ جانانم سلام)۲ (ای امیر و شاه و سلطانم سلام)۲ من دستِ خالی آمدم، دستِ منو و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، دردِ منو و درمانِ تو تو هر چه خوبی من بَدم، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم، باشم کنارِ خوانِ تو از هر دری من رانده‌ام، من رانده‌ی وامانده‌ام یا خوانده با ناخوانده‌ام، اکنون منم مهمانِ تو پای من از رَه خسته شد، بال و پَرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگهِ احسان تو گفتم منم در می‌زنم، گفتی به تو سر می‌زنم من هم مکرّر می‌زنم، کو عهد و کو پیمانِ تو؟ سوی تو روی آورده‌ام، ای خُم سَبو آورده‌ام من آبرو آورده‌ام، کو لطفِ بی‌پایانِ تو؟ حالِ منِ گوشه نشین، با گوشه‌ی چشمی ببین جز سایه‌ی پرُ مهرتان، جایی ندارم جانِ تو من خدمتی ننموده‌ام، دانم بسی آلوده‌ام امّا به عمری بوده‌ام، چون خار در بُستانِ تو
از همان بدوِ تولد تو شوی سلطانم دست من نیست اگر خیره به این ایوانم دورم از پنجره فولاد به قولِ حافظ من چه کردم که چُنین مستحقِ هجرانم بده بستانِ قشنگیست تو لبخند بزن در قبالش به خدا می‌گذرم از جانم هر چه باشم به حریم تو پناه آوردم لطف زهراست اگر در حرمت مهمانم می‌سپارم دل خود را به کبوترهایت حس خوبیست که در صحن تو سرگردانم گوشه‌ی صحن گوهرشاد نشستم با حُزن روضه‌ی تشنگی جدِّ تو را می‌خوانم (شاه پناهم بده خسته‌ی راه آمدم آه نگاهم مکن غرقِ گناه آمدم)۲
آخرش یه روزی از عشق تو میمیرم من امام حسینی ام همینه تقدیرم میرسی به داد من تو خونه قبرم آخرین روضه خونگیمو میگیرم حسرت میخورم که پای علم کم سینه زدم کم گریه کردم حسرت میخورم از اینکه چرا دور از کربلا کم گریه کردم کاش بیشتر به روضه رفته بودم یه یا حسین بیشتر گفته بودم جانم امام حسین جانم ... مرگ و زندگی عاشقای تو خاصه احتضار و اون دقیقه ها که حساسه ندارم دل نگرونی وقتی میبینم سر من رو دامن حضرت عباسه میمیرم من از شوق اربعین جز عشقت من هیچ چیزی ندارم کاشکی کربلا تو ایوون طلا یا پایین پا باشه مزار من اشهد من یه روزی میشه آخر نوحه یا حسین غریب مادر جانم امام حسین جانم ...
باز دلم شد راهی صحن گوهرشاد تو حاجتا میگیرم از پنجره فولاد تو تویی همه امیدم تا حرم تو دویدم خدا میدونه که از تو جز خوبی چیزی ندیدم جان منی تو عشق و ایمان منی جان منی چه خوبه سلطان منی جان منی برکت ایران منی یا وجیها عندالله یا بن رسول الله ... هر کسی با معرفت میرسه پیش شما وعده دادی میرسی تو به دادش تو سه جا خدا کنه دم آخر شما برسی با مادر دستمو بگیری آقا بگی خوش اومدی نوکر تو میرسی موقع تلقینم آقا تو میرسی لحظه تدفینم آقا تو میرسی من تو رو میبینم آقا یا وجیها عندالله یا بن رسول الله ... از مصیبت های تو غرق غم شد عالمین لحظه های آخرت یک نفس گفتی حسین افتادی به روی خاکا یاد غریبی آقا ولی کسی روی سینه ات دیگه نیومده آقا تو قتلگاه محاسنو به دست کشید تو قتلگاه صدای مادرت رسید تو قتلگاه دوازده ضربه زد برید
باز هم حرفِ فراق است جدایی سخت است شبِ آخر شده اِی‌کاش بیایی سخت است بَند اگر بندِ تو و گردن اگر گردنِ من آری آری که از این بَند، رهایی سخت است من دو ماه است که سینه زده‌ام، دَر زده‌ام وای اگر دَر به روی من نگشایی سخت است پدرِ سینه‌زنان بی‌تو یتیمیم همه این که باشی و ندانیم کجایی سخت است سخت دلتنگِ هوای حَرَمِ سلطانم دوریِ نوکر از ایوانِ طلایی سخت است تو بگو جانِ جوادش نظری اندازد هرکجا جُز درِ این خانه گدایی سخت است
نگیراز من یه نگاهو  بده مزداین دوماهو چجوری کناربزارم   اخه این پیرهن سیاهو عزاداری هامون هرچه بودگذشت شبامون باسینه ی کبود گذشت یاد اربعین کربلام هنوز میکشم آهومیگم چه زود گذشت میبینی توچشام غمو یه دنیادردوماتمو بزاربه جون مادرت بازببینم محرمو اقام اقام اقام * توچشامه اشک نم تم   داره بازمیزنه قلبم انگاری همین دیشب بود   شب هفتم محرم چقده واسه رباب دادمیزدیم به یادقحطیه اب دادمیزدیم یادلحظه ای که دید شیرخوارشو توی مجلس شراب دادمیزدیم گریه وزاری کارمون مام اینه روزگارمون ازروضه دست نمیکشیم فاطمیه قرارمون اقام اقام اقام **** بالب تشنه رسیدی رو سرت عبا کشیدی مثل مارگزیده اقا به خودت هی میپیچیدی میشینی روی زمینوپامیشی مثل مادر توی کوچه تامیشی فرشای حجره رو جم میکنی و داری روضه خون کربلا میشی فکر گلو و خنجری   بیاد جسم بی سری وقتی که داری جون میدی  شکرخدانیست خواهری
جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم حسرت بوسه بابا به دلت میماند تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم مثل یک مار گزیده به خودم میپیچم ●●●●●● جگر سوخته را نیست دوایی پسرم بس که در کوچه زمین خورده ام و پا شده ام نه توانی به تنم مانده نه نایی پسرم هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اماه دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم مثل آن چادر خاکی شد عبایم خاکی مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی ●●●●●● من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین برده ام ارث غریب الغربایی پسرم آب هم گر بدهی باز دلم می سوزد شده این حجره عجب کرب و بلایی پسرم جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد کس نزد بر سر من سنگ جفایی پسرم دست و پا میزنم و سینه من نیست دگر زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم گریه بر بی کفن کرب و بلا کن در قبر چون که بند کفنم را بگشایی پسرم شاعر: عبد الحسین میرزایی
بسم الله الرحمن الرحیم روضه امام رضا علیه السلام نشست روی زمین و بلند شد شاید که مرهمی به جگر پاره‌ها زند که نشد کنار فاطمه پنجاه مرتبه اُفتاد نشست ناله‌ی یا مرتضی زند که نشد بلند شد که بگوید جواد، جانش رفت نشست مادرِ خود را صدا زند که نشد حرارت جگرش دادِ او درآورده چقدر خواست که داد از جفا زند که نشد به حجره بود نبیند جواد حالت او که آخرین نفسش را رضا زند که نشد گرفته بود اباصلت شانه‌اش، می‌خواست نفس نفس به غم کربلا زند که نشد به گریه گفت که یابن‌شبیب، عمه‌ی ما دوید جد مرا تا صدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و چکمه  یابن شبیب حسین خواست که حرف از خدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و عمه‌ام آمد که ناله بر بدنی نخ‌نما زند که نشد همین‌که دید گلو را نمی‌برد، آن تیغ دوید بوسه به او از قفا زند که نشد در ازدحامِ قبائل به گِرد او ، پیری رسید تا که به نذرش عصا زند که نشد  سنان دوباره به دنبال جای سالم بود که نیزه را به تنِ جد ما زند که نشد حسین خواست کمی هم نفس کشد، نگذاشت حسین خواست کمی دست و پا زند که نشد... (حسن لطفی۴۰۳/۰۵/۲۰) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم روضه امام رضا علیه السلام نشست روی زمین و بلند شد شاید که مرهمی به جگر پاره‌ها زند که نشد کنار فاطمه پنجاه مرتبه اُفتاد نشست ناله‌ی یا مرتضی زند که نشد بلند شد که بگوید جواد، جانش رفت نشست مادرِ خود را صدا زند که نشد حرارت جگرش دادِ او درآورده چقدر خواست که داد از جفا زند که نشد به حجره بود نبیند جواد حالت او که آخرین نفسش را رضا زند که نشد گرفته بود اباصلت شانه‌اش، می‌خواست نفس نفس به غم کربلا زند که نشد به گریه گفت که یابن‌شبیب، عمه‌ی ما دوید جد مرا تا صدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و چکمه  یابن شبیب حسین خواست که حرف از خدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و عمه‌ام آمد که ناله بر بدنی نخ‌نما زند که نشد همین‌که دید گلو را نمی‌برد، آن تیغ دوید بوسه به او از قفا زند که نشد در ازدحامِ قبائل به گِرد او ، پیری رسید تا که به نذرش عصا زند که نشد  سنان دوباره به دنبال جای سالم بود که نیزه را به تنِ جد ما زند که نشد حسین خواست کمی هم نفس کشد، نگذاشت حسین خواست کمی دست و پا زند که نشد... (حسن لطفی۴۰۳/۰۵/۲۰) @yashobeyr_hassan_lotfi
پاره جگر منم که به مرگم رضا شدم آخر ز فرط غصه مجتبی شدم گاهی ز داغ مادر مظلومه‌ی جوان راضی به مرگ خویش به دست دعا شدم مظلومی علی که مرا کشت بارها اصلا فدایی علی مرتضی شدم مردم احکام زیر پا شد و دین منحرف ز راه عمری قرین درد دل مصطفی شدم حجر پدر چنان همه‌ی عمر مرا گرفت گویی که خویش حبس به سجل بلا شدم آری از غصه‌های سخت جد خویش صاحب عزای خامس آل عبا شدم آن‌قدر روز و شب به غم او گریستم تا عاقبت شهید ره کربلا شدم مردم در حجره دست و پا زدنم چون حسین شد نیزه نخورده بر غم او مبتلا شدم وقتی جواد بر سر بالین من رسید جان دادم و ز غصه و غم‌ها رها شدم اما حسین در بر جسم علی چه گفت برخیز پیش نعش تو من هم فدا شدم زینب فقط برادر خود را نجات داد گفتا اگر به خیمه نیایی فنا شدم عباس کودکان حرم را نگاه داشت گفتا چو روح از بدن خود جدا شدم @mansoorarzi
نشسته ام وسط روضه ، چشم تر برسد برای رفتنِ تا عرش ، بال و پر برسد عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ ، سر برسد عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم خدا کند که دوایَت به محتضر برسد دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود... وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت ندیده ایم به داد تو..،یک‌نفر برسد! گدای‌ِ خانه‌ٔ تو‌ بودن آرزوی من است فقط اجازه بده سائلت به در برسد چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار... پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد فدای خون گلویی که مثل جو شده بود حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود @mansoorarzi