eitaa logo
"اَشعارِمَن"
1.3هزار دنبال‌کننده
112 عکس
67 ویدیو
0 فایل
┊ڪاش‌بِدانۍڪھ تمـامِ‌اَشعارِمَن‌براۍِتـوگُفتہ‌مےشـود! ┊تولد ما : 17 " 01 " 1402 ..♥" 𝑚𝑜𝑑𝑖𝑟 : @anil_00 ┊ ┊مينويسيم براۍِ همه ـ تا فقط يڪ نفربخواند⁦⁦♥️⁩ ... ┊کپۍ؟ نـہ جـٰانِ دلـم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تواین صبح مرا غرق سڪوتی ڪردہ ڪہ تمام نفسم؛در پۍ یک واژہ‌ے توست..
‏تو؛ ‏لذتِ دو رکعت نمازِ مستحب ‏از سرِ شوقی
و من تو را به دلم قول داده ام لطفا بمان که حرف مرا پیش دل دو تا نکنی
آغوش تو دلچسب ترین حلقه دنیاست زین حلقه مکن رحم به من تنگ‌ترش کن
قرنها گفتند از زشتیِ کار، اما هنوز عشقِ سوزانِ زلیخاقابلِ توضیح نیست..
کاش باشم سوژه‌ی عکاسیِ لبخندِ تو سلفی ام در لنزِ پُر مِهرِ نگاهت محشر است!
عنصرِ چشمت مرا با یک نگاه تجزیه کرد مندلیف را بگویید جدولش تکمیل نیست...
نازنین، یک لحظه در فکرم کمی آرام گیر خسته ام از بس نمازم را از اول خوانده ام
گناه چشم تو، یا..نه گناه عکاس است که اینچنین به نگاهت دچار و حساس است
از ادایش معنیِ "اینجا میا"فهمیده ام هچکس چون من نمی داند زبانِ ناز را
آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود
قمار كرده ام اينبار برای ماندن تو بمان وگرنه تمامم به باد خواهد رفت
"اَشعارِمَن"
گناه چشم تو، یا..نه گناه عکاس است که اینچنین به نگاهت دچار و حساس است
و مدتیست که هنگام دیدن چشمت «اعوذ بالله» او «قل اعوذ باالناس» است...
نمیدانی نمک دارند لپ‌هایت نه شیرینی که بالا میبرد هنگام بوسیدن فشارم را...
روی خود را برنگردان ضعف میگیرد مرا دکترم گفته که من، کمبود روی دارم کمی
آمدےجـانم‌بھ‌قربانت‌ولۍاول‌بغل..✨♥
عشق يعنی كه ببندی تو سرت را الكی كه عزيزت به سرت بوس دمادم بزند
سوای آنهمه شعری که وصفِ تو گفتم چقدر "عاشقتم" ها... به من بدهکاری
فکر کردم بوسه می‌دزدد زِمن بوسیدمش ما قصاصِ بوسه را قبل از جنایت می‌کنیم!
میکنی آخر مرا درگیر بیماری قند جان هرکس دوست داری اینقدر شیرین نخند
بگذار که یک عمر فقط قهوه ببویم تا بلکه فراموش‌ کنم عطر تنت را...!
چـہ فرقی میڪند بر ما، عقـب بُردند ساعت را ڪھ هرشب دل همـان لحظـہ برایَت تنگ خواهد شُد
گرچه می دانم مرا یک لحظه یادش نیست نیست! هر کجایی صبح بی من بودنت باشد به خیر...!
فقط یک واحد از چشمان تو هر کس بیاموزد مدرس می‌شود در رشته‌های عشق و شیدایی
نخ میدهد به عالم و چون میرسد به ما شأن نزول آیه ی تطهیر میشود..
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم براى دست هاى تنگ ايمانى نمى ماند
در نمازم جای رَب، دائم تو در ذهنِ منی گوش‌هایم در اذان، حیَ علی دلبر شنید
با دو تا چَشم، حریفِ همه‌ی شَهر شُدی فکرِ کشور به سَرت زد،که عینک زَده‌ای!
و خودت میدانی مثل چنگیز مغول هر چه در کشور دل بود به یغما بردی