نازنین، یک لحظه در فکرم کمی آرام گیر
خسته ام از بس نمازم را از اول خوانده ام
"اَشعارِمَن"
گناه چشم تو، یا..نه گناه عکاس است که اینچنین به نگاهت دچار و حساس است
و مدتیست که هنگام دیدن چشمت
«اعوذ بالله» او «قل اعوذ باالناس» است...
چـہ فرقی میڪند بر ما، عقـب بُردند ساعت را
ڪھ هرشب دل همـان لحظـہ برایَت تنگ خواهد شُد
گرچه می دانم مرا یک لحظه یادش نیست نیست!
هر کجایی صبح بی من بودنت باشد به خیر...!
"اَشعارِمَن"
به هم رسیدنمان گرچه از محالات است من از قدیم به فرض محال معتقدم
گاهی اگر که عشق تو را دست کم گرفت
تقصیر توست دست مرا کم گرفته ای
بوسیدمش وقت اذان، یارَبّ ببخشایم ولی
آمد ز مسجد حکم این: حَیِّ علی خَیرِ العَمل...!