eitaa logo
اشعار زیبا
305 دنبال‌کننده
944 عکس
101 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر💔 حتی از زائرانت هم هراس دارند ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
زائرت مثل خودت شوق شهادت دارد زائر توست، به لطف تو، لیاقت دارد.. از تو و عکس تو و زائر تو می‌ترسند.. آنقدر نام تو و یاد تو هیبت دارد ‌ ملتی را که به عنوان شهادت خواندی کی دگر ترس از این جای جراحت دارد آخرش، مثل خودت، هر چه شود، ملت ما باز هم گوش به فرمان ولایت دارد ‎ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
نجیب بارور، شاعر افغانستانی ساکن ایران  در تسلیت و غم‌شریکی با مردم ایران نعش دیگر ریخته انگار در روی سرک بوی خون آورده از خاک دلیران قاصدک کیست این جلاد، این جلاد، این جلادِ پست داغ ما را می‌زند هربار خنجر محک کینه‌های کهنه از هرسو نمایان گشته است زخم یکسان می‌خوریم از دردهای مشترک  از ملال خاطرات اندوه ما بسیار شد شیشه احساس یاران می‌خورد از غم ترک نعره الله‌ اکبر می‌کشیم و می‌رویم مانع فریاد ما هرگز نخواهد شد کُتک  خم نمی‌گردد سر آزادگان در پیش‌تان  هان اگر کوته شود از سقف ما بام فلک! بانگ آزادی بخیزد  باز این بیشه‌زار نای آزادی نگردد بر مرادت نی‌لبک  آفتابا از نفس گرمای تابستان ببخش  می‌وزد این روزها از هر طرف باد خنک ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
از چه بر خاک این‌چنین هر گوشه گوهر ریخته آسمان شد جاده هر سو بس‌که اختر ریخته  آسمان افتاده بر خاک این‌چنین، سنگین مگر ناگهان با انفجاری سقف سنگر ریخته چیست این مستی در این ایام بزم غریب ناگهان کاین‌چنین بر خاک هر سو جام و ساغر ریخته بسکه چادرهای خاکی بر زمین افتاده‌اند  از مصیبت قلب فرزندان حیدر ریخته روز مادر شب شد از این غم که بابا برنگشت  خون طفلان بین که بر سیمای مادر ریخته روز مادر وامصیبت، رد خون سرخ کیست لاله‌ها کاین‌گونه پرپر پشت هر در ریخته هر طرف بال و پری در خاک و خون غلتیده است  از پی پرواز سیمرغ این‌همه پر ریخته علی‌محمد مودب ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟ خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت به ذهنم باز شعر محتشم ریخت صدای سیلی آمد، زن زمین خورد به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت زنی دیدم، دلِ گم‌گشته‌ای داشت گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت در این غم، از غیوری دم گرفتم: «صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟ مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟ زمین لرزید، آه! آوار، هاوار! به روی خاک‌ها خرمای بم ریخت زبانم لال شد از داغ کرمان دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت: ببین که تیغ کج باز،‌ ای علمدار! چه سرهایی به پای این علم ریخت به‌پا خیز،‌ ای عموی اهل ایران! حرامی بعد تو دور حرم ریخت احمد بابایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
شب اگر بی روح اگر تاریک بود صبح دیدار خدا نزدیک بود آسمان محو تماشای زمین با چه ذوقی آمده روح الامین با خودش بیت الغزل آورده است عطری از روز ازل آورده است سوره ای آورده که منهاج ماست صبح میلادش شب معراج ماست وحی چون باران شد و بر خاک ریخت کوثری در ظرف ما ادراک ریخت جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده از نفخت فیه من روح آمده قصه ی شیرین اعطیناست او قاب قوسین است او ادنی ست او او کجا و مرزهای فهم ما غیر حیرت چیست از او سهم ما دست شاعر را پر از مضمون کند اهل بیت شعر را موزون کند استعاره از خیالش یاس بود عقل کل در جامه‌ی احساس بود او نبوت را دلیل خاتمه است قصه‌ی خلقت به نام فاطمه (س) است آیه ی تطهیر عین ذات اوست عشق از ذریه سادات اوست هل اتی و نور و قدر و کوثر است دخترِ... نه مادر پیغمبر است چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او در قیامت هم قیامت می کند او به لبخندی شفاعت می کند پیش او تکلیف فردا روشن است آرمان آفرینش یک زن است او به نام زن اصالت می دهد چادرش عطر نجابت می دهد خلقت از دامان زن آغاز شد در مدینه زن تمدن ساز شد در حقوق زن طلبکاریم ما آی دنیا فاطمه (س) داریم ما کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟ کیستی ای لیله القدر علی (ع؟ دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است لاله زار بوسه‌ی پیغمبر است از بهشت آمد جهاز ساده ات قبله مایل بود بر سجاده ات ما فقیریم و اسیریم و یتیم خانه ای داری، صراط المستقیم! خانه ای که شد خدا معمار آن گرم تسبیحش در و دیوار آن خانه ای که هم شهادت پرور است هم در آن هر روز، روز مادر است خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت وصله‌های چادرت اعجاز داشت در دل تاریخ نورت جاری است انقلابت نهضت بیداری است تو ولایت را دژ عصمت شدی یک نفر بودی و یک امت شدی ای مزارت قاصد پیغام تو آخرین ذکر شهیدان نام تو با تو همراه رهایی می شوم خواب دیدم کربلایی می شوم چاوشی پر سوز می خواند مرا کربلا هر روز می خواند مرا کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده ایم کربلا را تا حلب آورده ایم می کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب های مردم است غزه آه! این کربلا چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطه ی پایان اسراییل کن زخم تو آغاز فتحی دیگر است خون غزه از همه رنگین تر است صبح آزادی هوایت عالی است حیف، جای حاج قاسم خالی است بعد او ما هم در آتش زنده ایم هم چنان با خاطراتش زنده ایم یادتان می آید او اینجا نشست؟ ساحلی در محضر دریا نشست حاج صادق! یاد کن آن روز را خواندی از دل نغمه ای جانسوز را او همین جا، او همین جا گریه کرد با نوای کاروان را گریه کرد هرکه دید او را به حالش رشک برد تا شهادت محملش را اشک برد آشنا با گریه و درد است او با شهادت زندگی کرده است او السلام ای محور هنگامه اش! ای همه حرف وصیت نامه اش دید آرامی، نشد آشفته او ای ستون خیمه ای که گفته او یارت ای یار خراسانی چه شد؟ ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟ ای نگین حلقه ی یکرنگ ها رفتی ای فرمانده دلتنگ ها در شکوه چشم تو دریای ما ای فراتر از دو قطبی های ما چشم هایت، مردم بیداری ات ای فدای رسم مردم داری ات ظلم را تشویش ناکامی تویی روح جمهوی اسلامی تویی! نام تو از قبل پر آوازه‌تر داغ تو این روزها شد تازه‌تر آه از دی ماه! از این آه سرد آه از دی ماه! از این ماه درد آه از بغضی که دارد مثنوی آه از سید رضی موسوی! باز پروانه فدای شمع شد بار دیگر جمع یاران جمع شد جان فدا! با عشق جان دادی به ما راهِ رفتن را نشان دادی به ما این حرم گفتی بهشت مردم است دست مردم سرنوشت مردم است فهم ما این است از فردای نور قله باشد استعاره از ظهور سرنوشت حق و باطل روشن است قله‌ی انسان کامل روشن است اوج مقصود رسالت دیدنی است قله ی حق و عدالت دیدنی است قله را دیدیم، آنجا می رویم ما ز بالاییم و بالا می‌روم شعر از : محمد رسولی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
السلام آقای من آقای مولا دوست‌ها السلام ای جمع عاشق ای تولا دوست‌ها آمدم از شهر کرمان شهر زهرا دوست‌ها تا بگویم چند خط از مدح او با دوست‌ها باغ ما با ذکر یا زهرا گلستان می‌شود نام او را می‌بریم و پسته خندان می‌شود فاطمه وقتی تولد یافت، ایمان خلق شد نور او تابید، خورشید فروزان خلق شد اشک از چشمان او افتاد، باران خلق شد سوی خاک ما نظر انداخت، ایران خلق شد روز میلاد پر از نورش جنان آمد پدید فاطمه پلکی به هم زد این جهان آمد پدید در پی ماهید اگر، امشب زمین را بنگرید بر رکاب عالم هستی، نگین را بنگرید در میان بهترین‌ها، بهترین را بنگرید سجده شکر امیرالمؤمنین را بنگرید فاطمه چون مادرش پشت و پناه مصطفاست شأن او را بین که دستش بوسه گاه مصطفاست گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی دست پروانه است همواره کلاف عاشقی مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست در نگاهش افضل الاعمال یاریِ علیست لذتش در زندگانی خانه داریِ علیست بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست می رسد دستت به دامان علی با فاطمه سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه فاطمه پشت و پناه شیعیان حیدر است چادر او سایبان مردم این کشور است مکتب زهرای اطهر نور راه رهبر است مکتب زهرای اطهر حاج قاسم پرور است حاج قاسم عبد زهرا بود بی حد و عدد ذکر او هنگام سختی بود، یا زهرا مدد مثل امروزی پرید از آشیانه یار ما رفت پشت ابر هجران، ماه شام تار ما همچنان می چرخد این اندیشه در افکار ما کدخدای عده ای شد قاتل سردار ما گرچه در بین حواریون، یهودا نیز هست گاه مشکل ناشی از کم کاری ما نیز هست آی مردم کاشکی اعضای یک پیکر شویم دور باشیم از جدایی، یار یکدیگر شویم از دو قطبی ها بپرهیزیم، همسنگر شویم کاش مثل حاج قاسم یاور رهبر شویم حاج قاسم را همیشه یار نیکو دیده ایم آنچه را رهبر توقع داشت در او دیده ایم می رسد روزی که سختی های ما آسان شود با ظهور یار ما، هجران او جبران شود بیشتر از هر زمان ایران ما ایران شود بار دیگر مرد میدان راهی میدان شود آرزو دارم که بنشینم دوباره در برش تا بخوانم باز هم این نوحه را در محضرش شهید گمنام سلام مداح: مجتبی رمضانی شاعر: علی ذوالقدر ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هدایت شده از اشعار زیبا
شب اگر بی روح اگر تاریک بود صبح دیدار خدا نزدیک بود آسمان محو تماشای زمین با چه ذوقی آمده روح الامین با خودش بیت الغزل آورده است عطری از روز ازل آورده است سوره ای آورده که منهاج ماست صبح میلادش شب معراج ماست وحی چون باران شد و بر خاک ریخت کوثری در ظرف ما ادراک ریخت جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده از نفخت فیه من روح آمده قصه ی شیرین اعطیناست او قاب قوسین است او ادنی ست او او کجا و مرزهای فهم ما غیر حیرت چیست از او سهم ما دست شاعر را پر از مضمون کند اهل بیت شعر را موزون کند استعاره از خیالش یاس بود عقل کل در جامه‌ی احساس بود او نبوت را دلیل خاتمه است قصه‌ی خلقت به نام فاطمه (س) است آیه ی تطهیر عین ذات اوست عشق از ذریه سادات اوست هل اتی و نور و قدر و کوثر است دخترِ... نه مادر پیغمبر است چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او در قیامت هم قیامت می کند او به لبخندی شفاعت می کند پیش او تکلیف فردا روشن است آرمان آفرینش یک زن است او به نام زن اصالت می دهد چادرش عطر نجابت می دهد خلقت از دامان زن آغاز شد در مدینه زن تمدن ساز شد در حقوق زن طلبکاریم ما آی دنیا فاطمه (س) داریم ما کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟ کیستی ای لیله القدر علی (ع؟ دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است لاله زار بوسه‌ی پیغمبر است از بهشت آمد جهاز ساده ات قبله مایل بود بر سجاده ات ما فقیریم و اسیریم و یتیم خانه ای داری، صراط المستقیم! خانه ای که شد خدا معمار آن گرم تسبیحش در و دیوار آن خانه ای که هم شهادت پرور است هم در آن هر روز، روز مادر است خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت وصله‌های چادرت اعجاز داشت در دل تاریخ نورت جاری است انقلابت نهضت بیداری است تو ولایت را دژ عصمت شدی یک نفر بودی و یک امت شدی ای مزارت قاصد پیغام تو آخرین ذکر شهیدان نام تو با تو همراه رهایی می شوم خواب دیدم کربلایی می شوم چاوشی پر سوز می خواند مرا کربلا هر روز می خواند مرا کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده ایم کربلا را تا حلب آورده ایم می کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب های مردم است غزه آه! این کربلا چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطه ی پایان اسراییل کن زخم تو آغاز فتحی دیگر است خون غزه از همه رنگین تر است صبح آزادی هوایت عالی است حیف، جای حاج قاسم خالی است بعد او ما هم در آتش زنده ایم هم چنان با خاطراتش زنده ایم یادتان می آید او اینجا نشست؟ ساحلی در محضر دریا نشست حاج صادق! یاد کن آن روز را خواندی از دل نغمه ای جانسوز را او همین جا، او همین جا گریه کرد با نوای کاروان را گریه کرد هرکه دید او را به حالش رشک برد تا شهادت محملش را اشک برد آشنا با گریه و درد است او با شهادت زندگی کرده است او السلام ای محور هنگامه اش! ای همه حرف وصیت نامه اش دید آرامی، نشد آشفته او ای ستون خیمه ای که گفته او یارت ای یار خراسانی چه شد؟ ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟ ای نگین حلقه ی یکرنگ ها رفتی ای فرمانده دلتنگ ها در شکوه چشم تو دریای ما ای فراتر از دو قطبی های ما چشم هایت، مردم بیداری ات ای فدای رسم مردم داری ات ظلم را تشویش ناکامی تویی روح جمهوی اسلامی تویی! نام تو از قبل پر آوازه‌تر داغ تو این روزها شد تازه‌تر آه از دی ماه! از این آه سرد آه از دی ماه! از این ماه درد آه از بغضی که دارد مثنوی آه از سید رضی موسوی! باز پروانه فدای شمع شد بار دیگر جمع یاران جمع شد جان فدا! با عشق جان دادی به ما راهِ رفتن را نشان دادی به ما این حرم گفتی بهشت مردم است دست مردم سرنوشت مردم است فهم ما این است از فردای نور قله باشد استعاره از ظهور سرنوشت حق و باطل روشن است قله‌ی انسان کامل روشن است اوج مقصود رسالت دیدنی است قله ی حق و عدالت دیدنی است قله را دیدیم، آنجا می رویم ما ز بالاییم و بالا می‌روم شعر از : محمد رسولی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ جدید آقای آهنگران سنگ تموم گذاشته جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم حاج قاسم دلش اینجاست، بیا تا برویم😔 این آهنگ شمارش معکوس نابودی اسرائیل است🚀🚀🚀🚀 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 تقدیم به شما؛ 🎼 وعده صادق 🎧 بر سر درِ تاریخی از غیرت ایرانی نامی است که میماند، نام تو سلیمانی باشی و به خاک افتد از شانه علَم، هیهات! یا چشم حرامی‌ها افتد به حرم، هیات! صف بسته در این میدان از سوری و لبنانی هم‌سنگر مردانِ افغانی و ایرانی هرگز نشود سنگر از شور و نوا خالی هستند، نمی‌گوییم: «جای شهدا خالی» آری! «همدانی» هست، با چفیه و سربندش بنگر، «حججی» اینجاست با حجت لبخندش پیچیده طنین نصر در شام و عراق امروز ای مالک این میدان! پیروز شدی، پیروز شد لکه ی ننگی پاک از خاک عراق و شام آن لکه ی دیگر را زود است همین فرجام 🇮🇷 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
وعده صادق بر سر درِ تاریخی از غیرت ایرانی نامی است که میماند، نام تو سلیمانی باشی و به خاک افتد از شانه علَم، هیهات! یا چشم حرامی‌ها افتد به حرم، هیات! صف بسته در این میدان از سوری و لبنانی هم‌سنگر مردانِ افغانی و ایرانی هرگز نشود سنگر از شور و نوا خالی هستند، نمی‌گوییم: «جای شهدا خالی» آری! «همدانی» هست، با چفیه و سربندش بنگر، «حججی» اینجاست با حجت لبخندش پیچیده طنین نصر در شام و عراق امروز ای مالک این میدان! پیروز شدی، پیروز شد لکه ی ننگی پاک از خاک عراق و شام آن لکه ی دیگر را زود است همین فرجام 🇮🇷 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》