ساعتی که دو چشم عشق گریست
ساعت زخم و دلبری یک و بیست
آن شب جمعه ماه باران بود
گیسوی روضهها پریشان بود
از گلو بغضِ تازه میجوشید
روضهای پرگدازه میجوشید
جگرم بیقرار و درمانده است
در رگم شور خون فرمانده است
شعله آن شب که فکر غارت بود
شب جمعه، شب زیارت بود
آن شب جمعه، روضه احیا شد
تنِ فرمانده عرباً عربا شد
ساعتی که دو چشم عشق گریست
ساعت زخم و دلبری یک و بیست
وسط عِطر سیب، کشته شدُ
ای بمیرم، غریب کشته شدُ
دل فرمانده فیالمثل شمع است
همه روضهها در او جمع است
گُل کجا، داسِ مست...؛ گریه کنید
روضهِ قاسم است، گریه کنید
دوره کردند نیزهها جان را
بیهوا میزدند مهمان را
وای اگر مرد را زند، نامرد
وای اگر بی هوا زند، نامرد
نعل، جلوه فروخت در غربت
تن فرمانده سوخت در غربت
شیشهِ عِطر شد، سرش گم شد
خونِ مَرد آبروی مردم شد
ساعتی که دو چشم عشق گریست
ساعت زخم و دلبری یک و بیست
این زمستان، بهار قاسم ماست
تازه آغاز کار قاسم ماست
مالک ما دلیل راه علی است
دست او پرچم سپاه علی است
دست او مانده، رونما باشد
مانده تا دستگیر ما باشد
چشم فرمانده، تورمان کرده است
خون قاسم غیورمان کرده است
گرچه در بندِ صبر و حوصلهایم
ما چو مختار، فکر حرملهایم
زُلف این داغ دستِ حاشا نیست
هر که کوتاه آید از ما نیست
بین خون خفتهایم و میگوییم
بارها گفتهایم و میگوییم
علم از دست ما نمیافتد
کربلا از صدا نمیافتد
دل، به نور امید باید داد
پای پرچم، شهید باید داد
این شهادت، غیورمان کرده است
بیقرار ظهورمان کرده است
قائلیم، این کرانه مواج است
افق ما به جلوه محتاج است
و انأ الفانی و غزل الباقی است
همه حرفها هوالباقی است
یوسف ما هنوز در چاه است
انتقامی شدید در راه است
این زمستان بهار قاسم ماست
تازه آغاز کار قاسم ماست
ساعتی که دو چشم عشق گریست
ساعتِ زخم و دلبری یک و بیست
شعر از : احمد بابایی
#حاج_قاسم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
حاج قاسم کجایی؟
بی تو ای سلیمانی، دل ماند و پریشانی
ماه موسپیدم، سردار شهیدم
این فتح مبین از توست، راه اربعین از توست
ای شیر حسینی، فرزند خمینی
«رفتي از ميان ما، سوي جنت المأوي
حاج قاسم کجایی؟ حاج قاسم کجایی؟»
جسم إربا إربایت، در آغوش مولایت
این دیدار زیبا، بر جانت گوارا
دست غرفه خون تو، جسم لاله گون تو
دارد روضه هایی، حاج قاسم کجایی؟
«رفتي از ميان ما، سوي جنت المأوي
حاج قاسم کجایی؟ حاج قاسم کجایی؟»
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، مي¬میرم برایت
ای نام و نشان من، جان من جهان من
می گیرم سراغت، می گریم ز داغت
خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی
آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان
در دل مانده رویایت...
مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو
روشن از تو راهم، محتاج نگاهم
ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم
جانم را رها کن، نذر کربلا کن
در دل مانده رویایت...
ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من
ای حصن حصینم، باقی از تو دینم
نامت محییُ الاموات، مِهرت قاضی الحاجات
جان عالمی تو، اسم اعظمی تو
در دل مانده رویایت...
شاعر: میلاد عرفان پور
#شهید_سردار_سلیمانی
#شهید_مهندس_ابومهدی
#حاج_قاسم
#جان_فدا
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🌹دو دوست ، دو یار ، دو کبوتر بودید
عقاب صفت به اوج ره پیمودید
در وادی پیکار ، دو شیر غران
در عرصه عشق ، رهروان قرآن
بو مهدی همیشه همره مالک بود
بر درگه عشق ، عارفی سالک بود
یک عمر کنار هم رشادت کردید
با هم هوس و عزم شهادت کردید
سردار اگر ندای یاری می خواست
اول نفر از عراق ، او بر می خواست
او عاشق حاج قاسمِ ایران بود
او تشنه و عمارِ علی باران بود
#شهید_سردار_سلیمانی
#شهید_مهندس_ابومهدی
#شبتون_شهدایی
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست
کدخدا نیست، خدا نیست، بلای ده ماست
روزگاریست به گوش همه خواند که خداست
خانه اش در ده ما نیست، جدای ده ماست
بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست
کدخدا دیر زمانیست که دیوانه شده ست
از زمانی که به دیدار خدا رفته و در خانه شده ست
خانه را دیده، خدا را نه؛ ولی با همه بیگانه شده ست
غافل از آن که خدا در همه جای ده ماست
بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست
شعر از : محمد رضا یعقوبی
#کدخدا
#آمریکا
#مرگ_بر_آمریکا
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
اين برف كه مانند نگين ميريزد
بـر پـاي امـام آخـــريـن مـيريـزد
نُقلی است كه از يمن وجود مهدي
بـر روي سر اهــل زمـيـن مـيريـزد
#سهشنبه_های_مهدوی
#مشهد
#حرم_امام_رضا
#زمستان
#برف
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅ شعر طنز...
👱♀"روز زن نامه"👩
روز زن شد زن ز من خواهد طلاي خوش عيار
روز زن شد دوستان باهم جميعاً الفرار!
گشته نابود هركه دراين روز زيبا با زنش؛
دركنار حجره زرگر گذارد يك قرار
شيره ماليد اي جوانمردان سر دلدار را
كه؛ منم شلغم تو هستي نازنين من انار!
گر نداري پول تا او را بري هم قشم و کیش
در خيابان كن روانش با دوچرخه یا حمار
جوجه و ماهي پلو هرگز نمي گردد غذا؛
املت خوبي بده شه زاده خانم را ناهار
كينه را در دل بخشكان، همسرت را كن حلال
گرچه پرتت كرده چندين بار در زير قطار!
گر فراموشت شود روز تولد، روز زن
چندحرف نامناسب ميكند سويت نثار!
چون عصاي موسوي ماري شود بلعد تو را
گر زني حرفي ز "حوري" يابهشت گلعذار
روز زن خیلی نکو باشد برای بانوان...
از برای جیب مردان هست بد آن بی شمار
آن زنی را که نخواهد روز زن کادو و پول
حفظ کن او را برای شوهرش پروردگار
واي بر تو آمدش بانو بسويت "عاصیا"
ديگر اكنون رأس بي موي تو و چنگال يار
"عاصی"
😅😅😅
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پیشاپیش میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن و روز مادر بر تمام زنان و مادران و دختران ایران زمین مبارک باد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
يا زهرا(س)
زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود
او آمده که مادر آئینه ها شود
او آفریده گشت که یک چند مدتی
نور خدا به روی زمین جا به جا شود
او آفریده شد که در این روزهای سخت
زهرا شود، علی شود و مصطفی شود
او مادر تمامیِ دل های حیدری ست
باید که کُفو فاطمه شیر خدا شود
هر کس مگر که مادر معصوم می شود؟
او آمده که مادر کرب و بلا شود
زهرا اگر نبود چگونه به عالمی
صدها روایت از مِی کوثر عطا شود
بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت؟
بر روی خاک و اوج فلک پیشوا شود
ای خوش به حال آن که در آن لحظۀ حساب
با انتخاب مادری او سَوا شود
مادر سلام روز ظهورت مبارک است
لعنت بر آن که منکر صدق شما شود
ما را گدای خانه ي لطفت حساب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
#روز_مادر
#روز_زن
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
بانوی روشنفکر قطعا باحجاب است
حفظ حجاب حفظ نظام و انقلاب است
اما حجابِ بی ولایت کم فروغ است
یعنی به رهبر عشق ورزیدن حساب است
با بدحجابی هر که از رهبر دفاع کرد
او هم به سهم خویش دارای ثواب است
هر باحجاب اما اگر شد خصم رهبر
گویا حجابش مثل خانه روی آب است
ای دختران ای بانوان ای زینبی ها
امروز اگر وضع حجاب قدری خراب است
اجر شما پیش خدا محفوظ باشد
باطل نمی ماند زیاد زیرا حباب است
نور حجاب در چشم اهل دل چه زیباست
پس زرق و برق بدحجابی چون سراب است
هر چشم آلوده به سمت بدحجابان
چون سیل نامرئی ز آتش یا مذاب است
شخصیت و روح و روان زن بسوزد
آن مرد هم در حسرت و سوز و عذاب است
باشد حجاب حرف خدا و دین و هم عقل
نفع حجاب روشن تر از صد آفتاب است
هم نفع فردی دارد و هم نفع جمعی
قطعا بدان هر بدحجاب در اضطراب است
بانوی دارای حجاب و هم بصیرت
تأثیر کارش مثل صد گل یا گلاب است
یک بدحجاب هم دختر ایران زمین است
اما ز دشمن بر گلوی او طناب است
یعنی طناب مکر و تبلیغات منفی
گوید حجاب، اجباری و نه انتخاب است
اجبار با الزام دارد فرق بسیار
گنجشک هنگامی که در چشم عقاب است
با انتخابش می شود پنهان از آن چشم
این انتخاب اینجا درست و خوب و ناب است
حفظ حجاب امروز مانند جهاد است
حرف شهیدان است و در صدها کتاب است
یک عزت و شادی و یک حس هویت
در بانوان باعفاف و باحجاب است
📝 علی شیرازی
🌹روز زن وروز مادر بر شیر زنان ولایی سرزمینم (ایران) مبارک باد🌹
#روز_مادر
#روز_زن
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
قرة العین نبی
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدّر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک لالایی بیواژۀ مادرها بود
گورِ بیفاتحه گهوارۀ دخترها بود
ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد
«عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
آنکه بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد
سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه
حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست
جلوهای کرد و دلیل زهق الباطل شد
و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوّت زهراست
دختری که لقب اُم اَبیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر وَاعتصموا میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد دَهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز در خانۀ زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد
قُرة العین نبی وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود، ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب فقیران میپخت
بارها خادمهاش گفت: به لطفت شادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست
اَحدی کفو علی بن ابیطالب نیست
عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهشان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعۀ بیتابِ علی، زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود برمیگشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد
میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبۀ دمبهدمش وارث تیغ دو دم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
«یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز
علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسر فاطمه کافیست که فَرمان بدهد
همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند
فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکسالعملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود
لعنِ تاریخ به موذیگری آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادانها
داغ شد بر دلشان داغی تابستانها
چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شدهست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شدهست
سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایۀ چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امیدِ دل زهرا مهدیست
چارۀ کار همه مردم دنیا مهدیست
اشعار مجید تال
#روز_مادر
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅ انار
«عاشق شده است دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترکهای پیکرش
از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینه دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی الیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم ،اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم ،اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حجاجها به ورطه تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعه فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار
در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار
"جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خم کنید، هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار...»
حمید رضا برقعی
#روز_مادر
#روز_زن
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅روزگاری خانه هامان سرد بود
روزگاری خانه هامان سرد بود
بردن نفت زمستان درد بود
یک چراغ والور و یک گرد سوز
زیر کرسی با لحافی دست دوز
خانواده دور هم بودن همه
در کنار هم می آسودن همه
روی سفره لقمه نانی تازه بود
روی خوش در خانه بی اندازه بود
عمر بعضی در صف کپسول رفت
بعضیا هم درصف نامرد نفت
گر برای مرد زن، نامرد بود
صد تفاوت بین زن تا مرد بود
آن قدیما عاشقی یادش بخیر
عطر و بوی رازقی یادش بخیر
عصر پست و تلگراف و نامه بود
روزگار خواندن شه نامه بود
قلبهامان اندک اندک سرد شد
رنگ و روی زندگیمان زرد شد
تبلت و همراه و لب تابی نبود
عصر دلتنگی و بی تابی نبود
تنبلی دامان زنها را گرفت
مای بیبی مصرفش بالا گرفت
بینی خیلی کسا باطل شدند
باپروتز بعضیا خوشگل شدند
عصر ساکشن آمدو لاغر شدیم
در خیال خود چقد بهتر شدیم
میوه هم گلخانه ای شد عاقبت
آب هم پیمانه ای شد عاقبت
عصر نت شد عصر پی ام عصر چت
عصر ایرانسل ،فراوانی خط
عصر آقایان آرایش شده
عصر خانمهای پالایش شده
وای بر عصر تلخ بی کسی
عصر تلخ استرس...دلواپسی.
#روزگار_قدیم
#گذشته
#خاطرات
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🌷 برای شاهچراغ و شهیدانش
🎬 نماهنگ "قول مادرانه"
کودک کنار دستفروشی درنگ کرد
با دست اشارهای به حبابی قشنگ کرد
اصرار، کودکانه شد و چشمْ تنگ کرد
مادر! حبابساز برایم نمیخری؟
ذکر اذان به أشهدُ أنّ عَلی رسید
کودک شتاب مادر خود را چنین شنید
اوّل نماز، بعد زیارت، سپس خرید
یک قول مادرانه، نه یک حرف سرسری
همبازی شلوغ تمام فصول بود
پاکی کودکانهاش اذن دخول بود
در پیش هر فرشته جوازش قبول بود
رد میشد از شلوغی آغاز هر دری
بهبه! خوش آمدی!... کلمات همیشگی
لبخند خادم و شکلات همیشگی
پیچیده در حرم صلوات همیشگی
دیوارها نشسته به آیینهپروری
بازی، حریم امن حرم، شوق کودکی
قایم شدن کنار ستونها، یکییکی
بر سنگفرش، سرسرههای یواشکی
حالا رسیده نوبت بازی آخری
تیر آمد و شکافت صف ازدحام را
مادر؟ ستون؟... پناه بگیرد کدام را
جا میگذاشت کودکی ناتمام را
در ردّ خون ریخته بر سنگ مرمری
در فصل سرخ حرمله، بازی خراب شد
کودکْ تمام دلهره شد، اضطراب شد
در بهت کودکانهاش این صحنه قاب شد
خون میچکید گل به گل از زیر روسری
یکدفعه دید صحن حرم جور دیگری است
انگار نور هست ولی نور دیگری است
در اشتیاق آینهها شور دیگری است
آقا رسیده بود ولی جور دیگری
شالش ز هرچه باغ بهاری است باغتر
با زائران سادهی کوچک، ایاقتر
از آنچه میشناخته شاهِچراغتر
چشمش امامزاده، نگاهش پیمبری
کودک تمام گریه و بغض و بهانه بود
آقا نگاه مادر و گرمای خانه بود
آغوش گرم او حرم کودکانه بود
او را گرفت در بغل و گفت: بهتری؟
آماده بود مادر و بوی بهار داشت...
✍️ شاعر: سیده اعظم حسیینی
#شاهچراغ
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》