#خاطره_شهید ♥️🎙
میگفت:
بچهها برام دعا کنید ...
اگه شهید بشم دستم خیلے بازتر میشه!
بیشتر میتونم کار فرهنگے کنم :)🍃
یعنے حتے قصدش از شهادتم کارفرهنگی بود...
نه واسه خودش🙃💔✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
.
#خاطره_شهید 😍✨
با دوستاش رفته بود راهیان نور ، دیار شهدا...☺️
مناطقی که به گفت خودش غریب بود...😥
موقع برگشت از سفر،اتوبوس رفت ولی رسول نرفت!گفت جا موندم..بعدا فهمیدیم داستان از این قراره 😶
که تیم تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊
اون یه مدت شد10 روز! واز همان جا بود که با شهید محمد حسین محمد خانی آشنا شد.😯
با آمدن رسول به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک شهید پیدا شد..😵
..چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید ❤️
#شهید_رسول_خلیلی
*#خاطره_شهید*🌹
مصطفے روزی برای عمه اش خوابی تعریف میکند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده...🍃
آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان میرود.✨
جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفے بود بعد از او هم سجاد عفتے :)
*#شهید_مصطفے_صدرزاده