.
مناجات و توسل _ویژۀ 23 ذی القعده و ایام شهادتِ حضرت #امام_رضا علیه السلام _حاج سعید #حدادیان⚜️🔸⚜️
✼═══🔶🍁🔶═══✼
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ...
گر شبی درخانۀ لیلی تو را مهمان کنند
گولِ نعمت رامخور درفکر صاحب خانه باش
*آقا طلا دیگه به دردم نمیخوره .... چی میخوای ؟؟... خودتو .... قول بده دم جون دادنم بیای ... فرمود ان شاالله حتما میام ، اومد و سرشُ به دامن گرفت ...*
شنیدم سجیتکم الکَرم
شما رو رها کنم کجا برم؟
آخرش حاجتمو من میگیرم
یه روز از عشقِ تو مولا میمیرم
قربونِ کبوترایِ حرمت
قربونِ این همه لطفُ کرمت
عباشُ طوری رو اصغر کشیده
گمونم خیلی خجالت کشیده ...
بچه ها دستِ بابا خونی شده
گمونم شش ماهه قربونی شده
*پردۀ خیمه رو کنار زدن ، رباب قبول باشه ... خدا قربونیتُ اَزت قبول کنه ... سربچه ت به پوست آویزان ...*
به جای آنکه رهایم کنی رَهم دادی
*دلت نیومد من جا بمونم از قافله ... با اینکه همه کار برای این که از چشمت بیفتم ازم سر زد بود .... سرم پایین بود اما گوشم باز بود ، گوشِ دلمو میگم ... میخواستم کَرَمت و امتحان کنم ، ببینم بازم میگی بیا ....*
بجایِ آنکه رهایم کنی رَهم دادی
کرَم نمودی و گفتی بیا پذیرفتی .....
✧✾═════🔶═════✾✧
#حاج_سعید_حدادیان
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوص
#ویژه_ایام_صفر
.
هرکسی را منصب خدمت به عترت می دهند
فخر و فر و شوکت از روز ولادت می دهند
نوکری ننگ است اما نیز دارد افتخار
هر که را نوکر بر این در گشته عزت می دهند
#گر_گدا_کاهل_بود، اینان کریم عالمند
از عنایت درهمی هم با کرامت می دهند
گرچه باشد شور قطره قطره اشک چشم ما
لیک پای روضه ها بر اشک قیمت می دهند
در روایت آمده از،حضرت صادق علیه السلام چنین
صاحب هر قطره را منزل به جنت می دهند
حضرت زهرا سلام الله علیها مادرم
اجر این گریه کنان را در قیامت می دهند
با دعای او شدیم از خادمین اهل بیت
با دعای مادری توفیق خدمت می دهند
هر کسی را که به او خیر کثیری داده اند
منصب خدمتگزاریش به عترت می دهند....
من " غلام" تو شدم از لطف بی بی، مادرت
این غلامی را به من همواره نسبت می دهند
.
.
🌷 جانم #امام_حسن (ع) ... 🍃
هر که "خوانش" بیش ... پس حتما "گدایش" بیشتر
هر کسی هم که "گدایش" بیش ... "جایش" بیشتر
نان خور او می شود هر کس که بی نان و نواست
هر که "نانش" بیش ، قطعا "بی نوایش" بیشتر
تا همیشه در هوای او نفس خواهم کشید ...
می پرد هر روز ، قلبم در هوایش بیشتر
کلّ فرزندان زهرا سفره دارند و کریم
بین اولاد کریمش ، "مجتبایش" بیشتر
زندگیِ نوکرش بسته به لطف او ... ولی ...
هر چه لطفش بیش ... می میرم برایش بیشتر
#گر_گدا_کاهل_بود هم ... باز ، لطفش جاری ست
هر چه بد کردم ... دَهَد او در اِزایش بیشتر
کیمیای عشقِ او از خاک ، می سازد طلا ...
هر که خاکی تر بود ... سهمِ طلایش بیشتر
کوچه بند آید همینکه پای او افتد بر آن
پس گذرگاه حسن ، سر وَ صدایش بیشتر
جان من تقدیمِ یک لحظه تماشای رخش
هر که زیباتر بود ... پس رونمایش بیشتر
گر چه بی صحن است ، اما در عوض در قلب ما ...
میشود هر روز و شب ، صحن و سرایش بیشتر
روضه میخوانم ولی مستور و در لفافه ها ...
از مدینه دلخور است .... از کوچه هایش بیشتر
هر شبی که خواب داغ کوچه می بیند حسن ...
می شود فردای آن شب ، "های هایش" بیشتر
#و_هو_الکریم_ابن_الکریم
#یا_امام_حسن_مجتبی_ع
#رضا_قاسمی
.
.
#امام_حسن
یا کریم ابن کریم
تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود
لاجرم خورشید در کارش مردد می شود
هر کجا ساکن شود او خشت خشتش قبله است
گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود
در شجاعت،در نجابت،در کرامت ذات او
اجتماع حیدر و زهرا و احمد می شود
کوری چشمان کفار حسود یثربی
بعد از او دنیا پر از نسل محمد می شود
چون یداللهی که شد آیینه حق در زمین
روی او ایزد نمای "دست ایزد" می شود
حُسن همراه حسن شد عزتش شدت گرفت
ضرب شد حرفی اگر در خود مشدّد می شود
هر که آمد دست پر برگشت بی چون و چرا
شایدِ سائل درِ این خانه باید می شود
#گر_گدا_کاهل_بود ، آقا پی او می رود
احتمال نا امیدی گدا رد می شود
در توازن نیست باهم کوه و کاه، اینجا ولی
بارها ثابت شده آقا بخواهد می شود
می رسد روزی که پیمانکار صحن مجتبی
آستان قدس شاهنشاه مشهد می شود
علی اکبر نازک کار
.
.
#امام_رضا
#امام_رضا_علیه_السلام
السلام ای آنکه دلها زیر پایت ریخته
حق ، جنان را زیر پاهای گدایت ریخته
مدح تو ارباب رویائی خوراک شعرهاست
بس که مضمون در کف صحن و سرایت ریخته
با هنرمندی حریمت نورپردازی شده
ریسه ها بر شانۀ گلدسته هایت ریخته
در رواق و صحن ها و بست هایت یک به یک
بوی تو در سینه ها عطر ولایت ریخته
این نخ سبز تبرک را که بر مچ بسته ام
سیدی حس می کنم که از عبایت ریخته
با غذای حضرتی آخر نمک گیرت شدم
حضرت زهرا نمک را در غذایت ریخته
گرچه صدها بار ایوان طلا را دیده ام
باز دل با دیدن ایوان طلایت ریخته
عاشقانت را یقین دارم که می بخشند حشر
طرح این بخشودگی ها را خدایت ریخته
آمدی آرامش قلب عطوف اهل بیت
مهربانتر از همه هستی رئوف اهل بیت
زائران را در نظر جنت تجسم می شود
خسته از راه آمده غرق تبسم می شود
زائری که روزها لحظه شماری کرده است
زود با آقای خود گرم تکلم می شود
بی گمان این روزها آقا دعاگوی همه
زائران خواهرش معصومه در قم می شود
وقت پرواز کبوترها به بالای سرم
آسمان شهر پشت بالشان گم می شود
این کبوترها روی بازار هم دارند اثر
گرم بیرون از حرم بازار گندم می شود
می زند در صحن قدسش جمعیت موج و عجیب
دل به صحن کوثرش غرق تلاطم می شود
رفتن پای ضریحش نیست اینجا نوبتی
ذکر زهرا باعث حق تقدم می شود
آنچه ایرانی جماعت را بهشتی می کند
عشق معصوم دهم ، خورشید هشتم می شود
هر چه دارم می دهم تا که بیایم پای بوس
چشم ما و بارگاه حضرت شمس الشموس
باز هم جا هست حاجت گر بیاری بیشتر
کاش سهم ما شود گرد و غباری بیشتر
دوستداران و محبانش در این صحن و سرا
بیشتر هستند هر چه می شماری بیشتر
صحنه های ناب، اینجا ناتمام است و بدیع
هر چه می گیریم عکس یادگاری بیشتر
بشنو آواز کبوترهای آقا را درست
صوتشان زیباست حتی از قناری بیشتر
در خیالم بین جارو کردن و تحویل کفش
هر دو دلچسب است اما کفشداری بیشتر
نذر کردم سکه ای انداختم در این ضریح
سکه هم کافیست آری گر نداری بیشتر
واقعا زیباست از دنیا بپرس از این حرم
هیچ کس دارد سراغ آئینه کاری بیشتر؟
امتحان کردم که پشت پنجره فولاد او
اشک آدم می شود از دیده جاری بیشتر
این سفرها شد برای ما تمامش خاطره
باز شد از کار ما با لطف او صدها گره
با نوای ذاکران و صوت و لحن قاریان
جا گرفته ذکر تو در سینۀ ایرانیان
در شب میلاد تو ای صاحب ایران زمین
خاکیان هم جشن می گیرند با افلاکیان
هر که مهرت را خریده شک ندارم برده سود
هرکه از تو دور مانده بی گمان کرده زیان
گفته ای دیدار زائر می روی بیهوده نیست
در زیارت آمدن دعواست بین قدسیان
جای جای این حرم سر دارد از جنت ولی
نقطۀ عطفی است ایوان طلا در آن میان
دوست دارم بشنوم هر روز ذکر خاصه ات
با صدای روحبخش زنده یاد انصاریان
من فقیرم تو هم آن حج فقیرانی لذا
هم شدم از مشهدی ها هم شدم از حاجیان
ضامن آهو رضا و ضامن ما هم رضاست
روز محشر خوش به حال جملۀ زهرائیان
هر که آمد پر شد از عطر ولایت شامه اش
خوانده ام من لذتی دارد زیارت نامه اش
با علی موسی الرضا ایران گلستان می شود
حافظ ایران ما شاه خراسان می شود
نام زهرا مادرش با نام فرزندش جواد
هر کحا برده شود صد مشکل آسان می شود
آفتاب صبح می تابد به ایوان طلا
مثل گنبد جلوهء ایوان دو چندان می شود
گاهگاهی آفتاب اینجا طوافی می کند
گاه پشت گنبدش از شرم پنهان می شود
می زنم هر جا قدم این سوی و آن سوی حرم
ناخودآگاه آخرش ختمِ به ایوان می شود
گر کسی غیر مسلمان یک سفر آید به طوس
با نگاه ویژهء سلطان مسلمان می شود
این تمام باور و این اعتقاد شیعه است
با نگاه خاصه اش برکت فراوان می شود
فخر دارد آب سقا خانه اش بر سلسبیل
مست سقا خانه اش لبهای باران می شود
مستی این آب را در خود شرابش هم ندید
این رواق و صحن را جنت به خوابش هم ندید
گر بخواهد با اشاره خاک را دُر می کند
عشق او هر لحظه در قلبم تبلور می کند
او رئوف اهل بیت است و چنان جدش حسین (ع)
با نگاهی عالمی را در دمی حر می کند
قسمتم مشهد نگردد گر که سالی چند بار
قلب من در سینه احساس تأثر می کند
هیچ صاحب خانه ای چون صاحب این خانه نیست
#گر_گدا_کاهل_بود خود کاسه را پر می کند
فخر کردن هم خدایی فخر کردنهای ماست
هر که اربابش رضا باشد تفاخر می کند
مادری دیدم که طفلش را رضا داده شفا
پای ایوان دارد از آقا تشکر می کند
مشتری دارد حریمش از جنان هم بیشتر
نان جنت را حریم طوس آجر می کند
هوش از سر می برد از بس که جنات الرضا
جنت الاعلی هم احساس تحیر می کند
مدح ما حتی نمی از آب اقیانوس نیست
هیچ جائی در جهان کرببلا و طوس نیست
#مهدی_مقیمی
.
.
#شور : #امام_حسین (ع) #سنتی بسیار زیبا
#کربلایی_بهنام_رضایی
________________________________
عمریه بردم نام تورا
گفتی رها کن بام مرا
(من نتوانم نتوانم نتوانم)
من کرده ام عادت بر مستی بادت
از سره لطفت بچشان شربت شهادت
توخون خدایی خیلی باوفایی
خدا نیاره روزی بشه بین ما جدایی
دلخوشم به لحظه ی اومدنت
میباره ابره چشمام بر قدمت
میاد اخر لحظه ی دیدن تو وقت سفرم
میکشم پر بسوی حق روزی اقا تومحنت
مدد ارباب ، مدد ارباب ، مدد اربابه بی کفن ۴
________________________________
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
(من نتوانم، نتوانم، نتوانم)
من غرق گناهم کن من رو نگاهم
ای سر پناه کل عالم بده پناهم
من باده بنوشم در جوش وخروشم
من سره مویت به دو عالم نفروشم
همه شب برعکس حرم من نگرم
خاطره ها میشه عیان در نظرم
به که گویم جاگذاشتم دل و تو بین الحرمین
شوق وصلت به سرم زد ببرم بازم به حرم
مدد ارباب ، مدد ارباب ، مدد اربابه بی کفن ۴
________________________________
دخیل میبندم برعلمت
نگو نیام دیگه حرمت
(من نتوانم نتوانم نتوانم)
ای روح وروانم قدره تو ندانم
میدونم اقا بدم ولی من پشیمانم
توصاحب مایی خیلی باوفایی
راهی نداره دل من جز تو خدایی
چشاتو بستی بر رفتاره بدم
ولی رام دادی حرمت اومدم
خیلی مردی که چشات ورو گناهام بستی اقا
منو شرمنده تو کردی که منو نکردی ردم
مدد ارباب ، مدد ارباب، مدد اربابه بی کفن
👇
.
#شور #محرم
محمد حسین حدادیان
من کبوتر جلد روضه هام ، این شده آقا تقدیرم
سینه نزنم ، گریه نکنم ، من بدون شک میمیرم
میمیرم برات ، عشقم کربلات
سینم صورتم ، نذر بچه هات
... لبیک یا حسین ، لبیک یا حسین ...
هر روز خدا من تو روضه ها ، از غم شما دارم تب
ما سینه زنا دیوونه میشیم ، وقتی که میگیم یا زینب
زینب بانیه روضه هر شبه
قلادم توی دست زینبه
... لبیک یا حسین ، لبیک یا حسین ...
دیوونه میشم وقتی آقاجون ، سینه زدنم دیر میشه
آبرو میدی هر کسی درِ خونه ی شما پیر میشه
پیرم کرد غمت ، آه و ماتمت
میمیرم برا رقص پرچمت
... لبیک یا حسین ، لبیک یا حسین ...
#امام_حسین
#شب_تاسوعا
#شور
👇
رادیو عقیق - محمد حسین حدادیان.mp3
15.22M
زمینه | من کبوتر جلد روضه هام
...
🔴 محمدحسين حداديان 🕋
4_5834606689571045399.mp3
5.3M
متن شور سنتی بسیار زیبا امام حسین
#من_ماسک_میزنم تا محرم را به نوکری بپردازم
Sazvar rozeh shab 1 Babolharam.mp3
13.87M
|⇦• ⇦• روضه و توسل شبِ اول ماهِ محرم سال 1397 توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع) به نفسِ حاج حسین سازور✨✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
|⇦• ⇦• روضه و توسل شبِ اول ماهِ محرم سال 1397 توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع) به نفسِ حاج حسین سازور✨✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
«السلام علیک یا سفیر الحسین»
مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین
مینویسم با لبی خون بار واویلا حسین
هر قدم تکرار در تکرار واویلا حسین
مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین
بینِ کوفه بینِ این آزار واویلا حسین
من که دنیایم تویی معنایِ دنیایم علیست
من که غم هایم تویی آشوبِ شبهایم علیست
دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست
آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست
بارها گفتم علی این بار ، واویلا حسین
از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست
از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست
از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست
آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست
میزنم با دست بسته زار واویلا حسین
دستگیرم کرده اند از بام میبینم تورا
با تنی پر خون در این احرام میبینم تورا
میرسی با دختری آرام میبینم تورا
بین کوفه در میان شام میبینم تورا
آه آه از زینب و انظار واویلا حسین
کوفه و در سینه ها بغض غدیرش را ببین
وای من زنجیر های سختگیرش را ببین
کوچه هایش بام هایش را اسرش را ببین
بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین
دارم اینجا قبل تو یک کار واویلا حسین
هرکه اینجا بود حتی اندکی میزد مرا
آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا
پیرمردی میکشیدُ کودکی میزد مرا
کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا
دخترت هستُ شب استُ خار واویلا حسین
یک نفر آمد نوکِ نیزه به پهلویم کشید
یک نفر با چکمه اش بدجور بر رویم کشید
خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید
حلقۀ زنجیر آورد و به بازویم کشید
ناله ام شد با تنی خون بار واویلا حسین
مَردَم اما گریه ام تقصیرِ تیرِ حرمله ست
جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیرِ حرمله ست
بینِ کوفه صحبتِ تاثیرِ تیرِ حرمله ست
گرچه عمری تیر دیدم ، تیر تیره حرمله ست
دیدم و گفتم ولی دشوارواویلا حسین
جانِ من حتی برای آب اینجا رو نزن
یا برایِ کودکی بی تاب اینجا رو نزن
شرمگین از مادری بیخواب اینجا رو نزن
پیش این لبخند ها ارباب اینجا رو نزن
رو مزن آبی ولی بردار ، واویلا حسین
آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده ام
آتشُ سنگ و عصا و نیزه در هم خورده ام
*حریفِ مسلم نبودن ،مرحوم شیخ عباس مینویسد روایت داره انقدر حضرت قوی بود لشکرِ کفر رو میگرفت با دست رویِ بام ها می انداخت.
عبیدالله چند بار برایِ ابنِ اشعثِ ملعون لشکر فرستاد ،بعد گفتن بابا مگه شما به جنگِ یه لشکر رفتید ،بابا یه نفرِ ..؟ پیغام داد عبیدالله ما رو به بقالِ سرکوچه حواله ندادی ،اینا خونِ علی تو رگ هاشونِ ،اینا از طائفۀ حیدرِ کرارند .. دیدن حریفِ مسلم نمیشن گودالی کندن ، روشُ با حصیر پوشوندن، بهش وعده دادن تسلیم شو امانت میدیم .. حضرتُ همینجور کشوندن کشوندن یه مرتبه زیرِ پاش خالی شد، با سر تو گودال سقوط کرد .. ریختن سرِ مسلم .. نی هایِ آتش زده رو از بالا ریختن رو سرش .. انقد سنگ بارانش کردن .. سر شکست ، دندان شکست .. دستگیرش کردن بردنش پیشِ عبیدالله .. سلام نکرد ،گفتن چرا به امیر سلام نمی کنی ؟ گفت امیری حسینٌ و نعم الامیر ..
گفتن مسلم چرا گریه میکنی ؟عبیدالله گفت آخرِ حکومت خواهی همینه "گفت بیچاره من برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم .. یه پیکی بفرستید به آقام بگه کوفه نیاد..
ببریدش بالایِ بام سرِ مسلمُ از بدنش جدا کنن ؛ گفت صبر کن من یه سلامی به آقام بدم « السلام علیک یا اباعبدالله » حسین جان به کوفه نیا .. همینجور داشت نجوا میکرد نانجیب بی هوا ضربه رو زد .. بدنشُ از بالایِ دارالعماره به زمین انداختن .. خاکِ عالم به سرِ دنیا کنن.. سفیرِ حسینُ ریسمان به پاهاش بستن .. گفتن بدنشُ رو خاک بکشید ببرید بازارِ قصابا ، از پا آویزانش کنید.
انقد بالایِ دروازۀ کوفه سرِ مبارکش موند تا سرِ حسین واردِ کوفه شد .. دو تا سر مقابلِ هم قرار گرفتن .. اما این سر کجا اون سر کجا .. این سر بالایِ نیزه رفت هی رو زمین افتاد ..این سرِ رو نیزه رفت زیرِ دستُ پا افتاد .. این سر رو نیزه رفت تنورِ خولی رفت .. رفقا منو ببخشید .. این سر رو نیزه رفت راوی میگه دیدم زلفِ حسینُ به یالِ اسب گره زدن .. این اسب هی سر پایین می آورد ، صورت رو زمین میخورد .. آی حسین .. مسلم جان دیگه با سرِ تو این کار رو نکردن .. اماقربانِ اون سری که گذاشتن داخلِ یه گونی ... آی حسین ...
حق داشت دخترت نشناسه .. گفت عمه این سر برام آشنا نیست .. عمه سرِ بابام رو کجا برده بودن ... ای حسین
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄