eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
971 ویدیو
628 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وقتی بساطِ مستی‌مان جور می‌شود نامِ تو سبز می‌شود انگور می‌شود «حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت «سین»اش میان سفره‌ی ما سور می‌شود ما بی‌نوا و نان و نوا «نونِ» نام توست با گفتن از تو نان و نمک نور می‌شود نامت ستاره‌ای‌ست که با هر طلوعِ آن چشم حسودهای دمت، کور می‌شود وقتی هجا هجا به تو نزدیک می‌شویم بیچارگی قدم‌به‌قدم دور می‌شود نام تو را ادامه‌ی کوثر نوشته‌اند از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشته‌اند شد آبروی دفترِ ما «حا و سین‌ و‌ نون» شعرآیه‌‌ای مُقَطّعه با «حا و سین‌ و‌ نون» سرمشق‌های دَم زده از «عین‌ و لام‌ و یا» راه سلوکِ ما شده تا «حا و سین‌ و‌ نون» خواندیم اسمِ اعظمِ پروردگار را با یا هجا هجای تو؛ «یا حا و سین‌ و‌ نون» دیدیم بر کلیدِ مفاتیحِ مستجاب منقوش بود جای دعا «حا و سین‌ و‌ نون» لکنت نوشته‌ایم، که با آن صدا زدیم شعرِ بلندِ نامِ تو را «حا و سین‌ و نون»! گُنگیم در نوشتن از اوصافِ نامِ تو این شعرهای لال کجا و مقام تو! موسی برای بردنِ نامت کلیم شد با لقمه‌های علمِ تو لقمان حکیم شد عیسی برای زندگیِ زیرِ دِین تو در آسمان، کنارِ ضریحت مقیم شد جبریل با بهانه‌ی وحی آمد و نشست از شوق آب و دانه‌ی تو یاکریم شد حتی گدای خانه‌ات از سفره‌دارهاست از همنشینی‌ات رمضان هم کریم شد گفتند مرده زنده شدن؟! نه نمی‌شود از هویی از دَمت نفسی دم زدیم، شد! با ذکرِ الدَّخیلُکَ یا ایّهاالکریم عمری‌ست زیر سقفِ کرم‌خانه نوکریم ما سائلانِ دست به دامان گرفته‌ایم سخت است زندگی؛ ولی آسان گرفته‌ایم ما خاکسارهای تو، در هر تیمّمت کشکول، زیر نم‌نمِ باران گرفته‌ایم رزقت زیاد و ریزه‌خوری‌های ما کم است از نان‌خورانِ خانه‌ی تو نان گرفته‌ایم ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم معنا برای واژه‌ی درمان گرفته‌ایم وقتِ سلوک، از نفسِ ذاکران تو ذکرِ «حسین‌جان» و «حسن‌جان» گرفته‌ایم وقتی دو نعمت است دَمِ هر نفس زدن باید حسین دَم شود و بازدم حسن ای واژه‌ی سکوتِ پُر از حرف؛ امام صبر! ای آنکه ریختند به کام تو جام صبر! با پِی کننده‌ی شترستان چه کرده‌اند؟! ای ذوالفقارِ زخمی دامِ نیام صبر! وقتی نمازِ ذکر علی در قعود بود برپا نگاه‌داشتی‌اش با قیام صبر حافظ سکوتِ سرخِ تو را یک جگر گریست تا گفت: «سنگ، لعل شود در مقام صبر» باید نوشت مقتلی از روضه‌ی سکوت با نام گریه‌دارِ «امامی به نام صبر» ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا باید تو را نوشت جلودارِ کربلا .
. وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن  چهارپاره السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى ... تو جوادی ، همه ی خلق گدایان تواند بسکه آوازه ی تو در همه جا پیچیده پر شده کیسه ی ما قبلِ گدایی کردن گوشهای تو تقاضای گدا نشنیده خواستم در بزنم در به روی من وا شد جودِ تو کار گدایی مرا آسان کرد قبل از آنی که تقاضای مداوا بکنم چشم تو درد مرا دید و خودش درمان کرد هیچ جا رو نزدم غیرِ درِ خانه ی تو من به دستان پر از جود تو عادت کردم اصلا انگار که فامیل تو هستم آقا با گداییِ تو احساس سیادت کردم دل من تنگ شده باز حرم می خواهم کاظمینی بده و دست گدا را پر کن نکند صحن تو یک ثانیه خلوت بشود پس همیشه حرمت را ز گداها پر کن باز کن بابِ مرادی به روی نوکر خود تا بیایم وسط صحن تو هق هق بکنم تا بخوانم ز مصیبات غریبانه ی تو تا که از داغ جوانمرگی تو دق بکنم وای از آن لحظه که در حجره به خود پیچیدی در عوض اهل عزاخانه ی تو رقصیدند ناله ی واعطشایت همه جا را پر کرد گوش ها ناله ی جانسوز تو را نشنیدند با غریبانه ترین شکل ، تو فریاد زدی در عوض همسر بی رحم تو بر دف می زد دست و پا می زدی و دست تو را هم نگرفت کِل کشیدند کنیزان تو ... او کف می زد تشنه بودی و کسی آب به دست تو نداد حال تو لحظه به لحظه بد و بدتر می شد یک نفر خواهش چشمان تو را ریخت زمین لب تو خشک ، ولی خاک زمین تر می شد روضه ی تشنگی ات قلب مرا پرپر کرد با همین بال شکسته بروم کرب و بلا شدت بی نفسی ات نفسم را برده بازدم ها شده ذکر تو و دَم کرب و بلا عطشت ارثیه ی جدّ غریبت شده است پس نفس های دمِ آخر تو روضه ی اوست اصلا انگار که گودال ، مجسّم شده است اصلا انگار که بر روی زمین خونِ گلوست وای از آن لحظه که گودال عطشناک شد و ... خون جدت به زمین ریخت و سیراب شد و ... از دلِ ریگِ بیابانِ بلا خون جوشید از ترک های لب او دل سنگ آب شد و ... داغ او شعله شد و زد به دل خورشید و ... همه جا را ز غمش کوره ای از آتش کرد شاه ، بر روی زمین بود و سرش بر نیزه مادری گوشه ی گودال ، برایش غش کرد .👇
. 〰〰〰〰〰〰 بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا! رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را .___________________________ . ای کاش دست من قلم میشد تا واسه تو نامه نمیدادم با خون نوشتم اسمتو بعدش بی سر به پای اسمت افتادم از بام افتادم چه تقدیری از بام افتادم چه تعبیری یادش بخیر اون روزی که گفتی تو سربلند از رو زمین میری تو با سر بی تن میای اینجا یه گوشه تو این شهر بُق کردم اما برات بازار و ای یوسف با این تن بی سر قُرق کردم آره قناره نردبون میشه از آسمون تا اینکه سر باشم بالای این دروازه هم خوبه تا به خدا نزدیک تر باشم ✍ ....... 👇
. ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آرزودار توایم ای سَرمان گرمِ خیالت کاش مرگ آید و ما را برساند به وصالت زیرِ پایت غزلِ أشهَدِمان را که سرودیم می‌فرستیم سلام و صلواتی به جمالت ما کجا مدحِ تو گفتن؟ نفسی از تو شنُفتن؟ وحیْ فرما به حَرای شُعَرای کَر و لالت این‌که دستان تو را بوسه زده خِلقتِ عالَم اختیاری‌ست که داده‌ست خدای مُتعالت باید از خویش بپرسی به سَلونی: "تو که هستی؟!" ای که حتی نرسیده‌ست قَدِ ما به سئوالت "شرطِ اوّل قدم آن است که مجنونِ تو باشد" * حافظ از عَهدِ خدا گفته و از شرطِ رسالت هر که بی حُبِّ تو سجّاده‌نشینِ شب و روز است عمر را سجده‌کنان می‌گذراند به بِطالت حُکمِ حِلّیَّت و حُرمَت، حَکَم آب و شرابی خونِ مایی که به هر کیش حرام است، حلالت ای که از دارِ جهان جز دلِ ما هیچ نبُردی گاهی از لطف بیا سَرکِشی مال و مَنالت به سگانِ نجفت غبطه نخوردیم؟، که خوردیم! کارِ مایی که وَبالیم فقط، چیست؟، خجالت! کاش در عَصرِ تو بودیم غباری سرِ راهی سهمِ ما بود فقط یک قدم از شصت‌وسه سالت عدل، همراهِ سفر کردنت از خاکْ سفر کرد بر مزارِ تو نشستیم به تَرحیمِ عدالت * "در رهِ منزلِ لیلی که خطرهاست در آن شرط اوّل قدم آن است که مجنون باشی" .
با احترام آمد و بی‌احترام رفت با صدسلام آمد و با والسلام رفت آتش دوباره پا روی کاشانه‌اش گذاشت با روضه‌ی شکستنِ در از خیام رفت بعد از عطش فرات به پابوسی‌اش رسید در اشکِ شرم، غرق شد و تشنه‌کام رفت خلوت‌نشینِ پرده‌ی ناموسِ کبریا همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت دَه روز پیش کعبه‌ی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت مبعوث شد به گریه برای برادرش پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت داغ حسین، روضه‌ی یک خانواده بود این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت زینب عقیلة‌العرب آمد به کربلا آیینه‌دار فاطمه، حیدر به شام رفت خون‌گریه‌های ناحیه از این مصیبت است سرچشمه‌ی حلال، به بزم حرام رفت
. 🏴 علیه السلام علیه السلام کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم هم اسماعیل‌ها سر را به تیغ امتحان دادند هم ابراهیم‌ها، در عیدِ قربانی که من دیدم زمین از خونِ خاتم‌بخشی‌اش شد تربتِ اعلا عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم تمام آیه‌ها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد" میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم و پرچم‌ها از آن روزی که باد از نیزه‌اش رد شد پریشان‌اند، از زلف پریشانی که من دیدم
🏴 سلام الله علیها (علیه السلام) 〰〰〰〰〰〰 میزبانِ روضه‌ی ویرانه، مهمان را ببخش نیزه‌دار اینجا نیاوردش، عمو جان را ببخش نه، حریفِ این گره‌ها نیست انگشتان تو دست‌هایت خسته شد، موی پریشان را ببخش بوسه بر لب‌های خشکت آرزوی آب بود آرزوهای بَرآبِ رود و باران را ببخش خاکسارت شد، ولی باز از خجالت سرخ شد زخمِ پایت را نبین، خارِ مغیلان را ببخش گفت یک شب گم شدی ترسیدی از تاریکی‌اش روسیاه از روی زردت شد، بیابان را ببخش صورتت با بوسه‌ی انگشترم مأنوس بود رفت در انگشتِ سیلی‌دارها، آن را ببخش آن‌ که با لب‌های زخمم چوب‌بازی کرد، نه! خیزرانی را که می‌بوسید دندان را ببخش در غمت چیزی نباید گفت، باید جان سپرد جانِ بابا شاعران و روضه‌خوانان را ببخش . ✍ .
💚🌴🌑🍃💚🍀🌴🌑💚 🌑🍃🌴🌑🍃💚 🍀🌴💚 ﷽ مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه پیش مقدمه برای روضه حضرت زینب (س) 😭😭😭 ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم با یاد غصه های تو از حال میروم با یاد غصه های تو خون گریه میکنم داغ اسیری ات کمرم را شکسته است بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم حتی خدا برای تو روضه بپا کند با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ... از سوزِ های های تو خون گریه میکنم بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ... از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ... هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا از داغ کربلای تو خون گریه میکنم از داغ همسفر شدنت با حرامیان ... میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم ✍ ی اربعین ⬅️ خواهر کنارقبر برادر محمود بیات معروف به سبک دشتی✨ ی مارضایی🌴 روزه حسینم را ندیدم(آیی عزیزم) بلایش را به جان ودل خریدم(آیی عزیزم عزیزم) 😭😭😭 چهل روز است چهل منزل اسیرم(آیی) دعا کن در کنار توبمیرم(آیی عزیزم)2 چهل روزه غم چهل ساله دیدم 😭😭😭 غم واندوه دیدم ناله دیدم(هایی غریبم آیی غریبم) سر پر خون تو همراه من بود 😭😭😭 به هرجاچهل چراغ راه من بود(آیی عزیزم)2 همینجا غرق در خون شد وجودم(عزیزم)2 تن پاک توراگم کرده بودم2 میان نیزه ها دل باختم من(آخ عزیزم)2 ترا دیدم ولی نشناختم من(وایی عزیزم)2 اگر امروز برداری سرت را(ای والله به خدا حسینم) توهم نشناسی ای گل خواهرت را 😭😭😭 زجا برخیز ای نور دودیده(هایی عزیزم2 وایی غریبم2) ببین موی سپید وقد خمیده(هایی عزیزم)2 😭😭😭 روزاربعین امام حسین ع دو زائر دل شکسته داشته، 💚 یکی زینب س ودیگری جابراست،اما عاشقان ابی عبدالله جابر برااولین بار قبرحسین ع و زیارت میکنه، آی گریه کنای ابی عبدالله ع خودت وکربلا ببین کنار خواهرخسته و داغ دیده ی حسین امروز با ناله هات مرهم تاول پاهاش باش،آخه چهل روزه شاید کفش زینب ازپاش در نیومده ، 😭😭😭 ولی عمه ی سادات اولین بار تو گودال قتلگاه زائر حسینش بود بدن بی سر حسینشو در آغوش گرفت (لبهاشو) گذاشت رو رگهای بریده ی برادر ... 😭😭 جایی که من بوسیده ام زهرانبوسید بابم علی مرتضی، جدم رسول الله نبوسید سرشو طرف آسمون بلند کرد، گفت:خدایا این قربانی را ازآل رسول الله قبول بفرما درقتلگاه جسم برادر بروی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است 😭😭 قربانی تواست بکن از کرم قبول کاری چنین زعهده ی ایمان زینب است الله علیک یا اباعبدالله
. علیه السلام ۱۴۰۳ ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زخم‌های دست‌های سفره‌دارش را ببین غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین کیمیای پای او از خاک می‌سازد طلا یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق در گذرگاهِ جُزامی‌ها گذارش را ببین جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین غربتش قاب است بر دیوارِ غربت‌خانه‌اش بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین از سپیدی‌های مویش روضه‌هایش را بخوان در سیاهی‌های زلفش روزگارش را ببین کودکی تا پیری‌اش را کوچه‌ی تنگی گرفت عمرِ اشکش، روضه‌ی دنباله‌دارش را ببین حاصلِ سرسبزی تاکش، شراب سرخ شد جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین گفت "لایَوم" و شهیدِ کشته‌ی گودال شد مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارت‌زده‌ست فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین مقتل مکشوفه‌ی او روضه می‌خواهد چه کار؟ روضه‌هایش را تماشا کن، مزارش را ببین .
🏴 سلام الله علیها ✍ روضه‌خوان استغفرالله از عذاب‌َالنّار گفت از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت واژه‌ها از روضه‌ها گفتند جای روضه‌خوان تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد هیزم از شرمِ نمک‌نشناسی‌اش هر بار گفت من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد در، به خون آغشته، زیرِ چکمه‌ی کفار گفت گِل شدم با اشک‌هایش، تا مبادا صورتش ... باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد ...، دیوار گفت کاشکی سرنیزه‌ای بودم کنارِ ذوالفقار تا سلاحِ قاتلانِ همسرش ...، مسمار گفت مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین یک جُهود از روزگارِ حیدر کرار گفت کاش می‌کوبیدم آن را روی تابوت خودم یا که بی‌مسمار در می‌ساختم ...، نجّار گفت آن‌طرف همسایه‌ها گفتند کمتر گریه کن مادر اما این طرف "اَلجار ثُمَّ الدّار" گفت . .
آخرش شرح غمم روی زبان‌ها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود... که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم... "پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد" ✍
. سلام الله علیها ✍ ای سفره‌دار! سفره‌ی اعیانی‌ات قبول اُمُّ‌الشهید! لشکرِ قربانی‌ات قبول ای مشکِ چشم‌های تو نذرِ لبِ حسین ای آسمان! زیارتِ بارانی‌ات قبول گفتند از خسوفِ قمر، باورت نشد حیران ماهِ علقمه! حیرانی‌ات قبول ای روضه‌خوانِ چار مزارِ خیالی‌ات! اُمُّ‌ البقیع! تعزیه‌گردانی‌ات قبول چادر به سر کشیده‌ای و زار می‌زنی ای کوهی از وقار! پریشانی‌ات قبول شمعِ مزارِ کیستی ای مادر قمر؟ شب‎گریه‌های شامِ غریبانی‌ات قبول فریاد داشت سوزِ دَمت رو به دشمنت: ای امتِ رسول، مسلمانی‌ات قبول! .