مادرت-منو-تو-روضه-آورد (1).mp3
9.55M
مادرت منو تو روضه ها آورد یه مهر نوکری رو سینه خورد تا که بشم پر از شور و شین
من که از کوچیکی هوادارتم
همش تو روضه ها پاثابت ام
تو هیئتت میگم یا حسین
میگم یاحسین
حرارت سینه
دلم خوشه اینه
آقام داره حتما
گداش میبینه
منی که به روضهات
زدم دل پینه
تموم وجودم
با عشقت عجینه یاحسین
اباعبدلله آقا آقا
تربتت قاطی با آب و گلمه
که عشق تو میون دلمه
همین برام شده یه امید
من کجا روضه ی تو کجا
خودت بهم آقا دادی بها
نگات منو به اینجا کشید
به اینجا کشید شدی کس و کارم
برات بی قرارم
بجز تب عشقت آخه چیو دارم
بزار همه عمر رو برا تو بزارم
با حب تو آقا طلاییه دارم یاحسین
اباعبدلله آقا آقا
خواب میبینم کنار ضریح ارباب...
#اللهم_ارزقناه_زیارت_الحسین_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
6955227_148.mp3
12.79M
🥀▪️🥀#نوحه:
#اربعین
#حاج محمودکریمی
🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️
چهل شبانه روز غم
چهل شبانه روز اشک
چهل شبانه روز شوق سفر
چهل شبانه روز صبر
چهل شبانه روز نی
چهل شبانه روز خون جگر
یک اربعین دلتنگیم
رفته به سوی کربلا
چون بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
موکب به موکب میروم
از این ستون تا آن ستون
ای معنی صبح فرج
انا الیک راجعون
حسین من حسین من حسین من
دلا چرا گمی تو؟
ستون چندمی تو؟
تو را صدا زده مولا حسین
بیا به کربلایش بخوان به اقتدایش نماز عاشقی را
حسین سوغاتیم را خاک پای زائرانت میبرم
دل را پیاده هر قدم با کاروانت میبرم
چیزی ندارم غیر جان تا اربعین نذرت کنم
با هر چه دارم آمدم در خیمه ات خدمت کنم
موکب به موکب میروم
از این ستون تا آن ستون
ای معنی صبح فرج
انا الیک راجعون
حسین من حسین من حسین من حسین من
زمین پیاده آمد فلک به جاده آمد
فقط به پاسخ هل من معین
به یک اشاره ی تو
به یک نظاره ی تو
شده قیامتی این اربعین
ای دل وضو از خون بگیر
از تربتش بویی ببر
چون حر بیا بی ادعا از روی او شرمنده تر
از جان گذشته چون علی اکبر بیایی بهتر است
چون شهیدان حرم بی سر بیایی بهتر است
حسین من حسین من حسین من
✨ ا ﷽ ا ✨
💐 نیازمند نماز و ختم قرآن استیجاری
سلام علیکم بنده طلبه معمم می باشم و
متاسفانه مبتلا به بیماری سیروز پیشرفته کبدی می باشم و هزینه های درمانی بسیار بالا می باشد می توانید در اینترنت سرچ کنید و از شدت بیماری بنده مطلع بشین.
می خواستم از تون درخواست کنم اگر نماز یا ختم قرآن استیجاری دارین به بنده بدین یا اگر کسی رو می شناسید که نماز یا ختم قرآن استیجاری دارد به بنده معرفی کنید.
اگر نیازه مدارک درمانی و طلبگی رو خدمتتون بفرستم
👈 ایدی خود شخص: @aa_100
💥 -----------------------------------------------------
♦️#توجه خیرینی که به هر دلایلی میخواهند ناشناس بمانند برای کمک به ایدی زیر پیام دهند👇
🆔 @yamahdiadrekni31350
------------------------------------------------------
خیرین مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف
(برای این بنده خدا تبلیغ کنید)
6948483_127.mp3
7.55M
#شهادت حضرت #رقیه سلام الله علیها
#سیدمهدی میرداماد
🏴🍂🏴 #چه عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی
چه عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی
ای طبق ممنونم از تو که برام بابا آوردی
.
شدی رحل و جای قرآن ؛ برامون آوردی قاری
چرا دندونت شکسته نگو که خبر نداری
.
ببین لبایی که ترک خورده
ببین موهایی که به هم ریخته
.
ببین محاسنی رو که سوخته
ببین با دیدنش دلم ریخته
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
کاشکی گریه هام بذاره یه کمی نفس بگیرم
کاش می شد گوشواره هامو یه دقیقه پس بگیرم
.
کاش منو نبینه با این سر و وضع نامرتب
کاش شده لااقل بود تو خرابه عمه زینب
.
معجرمو برام بیارید تا
صورت نیلی رو بپوشونم
.
منم شبیه فاطمه باید
جای یه سیلی رو بپوشونم
.
فراوونه کبودیام ؛ فقط میگم امون از شام
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
اگه شامیا حسودن ؛ اگه دست و پام کبودن
این همه سختی می ارزید به یه لحظه با تو بودن
.
چقدر انتظار کشیدم ، چقدر رو خار دویدم
تا که گوشه ی خرابه آخرش به تو رسیدم
.
خو اومدی مسافر خسته
تو بهترین بابای دنیایی
.
خدا میدونه خیلی شرمنده م
ندارم اسباب پذیرایی
.
عجب داغی ؛ عجب دردی ، منو کشتی تا برگردی
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
6955219_633.mp3
16.22M
🍁▪️🍁#مداحی
#شهادت امام#رضا علیه السلام
#حاج محمودکریمی
سلطان این عالم تنها غریبونه، تو حجره افتاده روی لباش خونه
بمیرم این آقا امام رضامونه
داره تو این دمای آخر، به زیر لب میگه ای مادر
غم یکی دوتا نیست، دورش آشنا نیست
هیشکی جز جوادش
دور حضرت رضا نیست
از کوفه تا حجره آمد جگر سوخته، به یاد اون کوچه با چشم تر سوخته
به یاد اون مادر که پشت در سوخته
با داغ سینه و میخ در، به زیر لب میگه ای مادر
خسته و خزونی، با قد کمونی
مادری که پرپر شد، تو اول جوونی
روی زمین پیش روی جواد افتاد، شبیه زلفی که تو دست باد افتاد
یاد غم بزم ابن زیاد افتاد
رضا شده پریشون امشب، باروضه های عمه زینب
نور دیده زینب، قد خمیده زینب
همسفر با رأس عشق، سر بریده زینب
تو ناله آخر دلش کبوتر شد، باخوندن روضه لبش معطر شد
مهمون گودال به خون شناور شد
ای بی کفن حسین واویلا، خونین بدن حسین واویلا
ای ذبیح عطشان، ای قتیل عریان
ای برادر زینب ای
تشنه لب حسین جان
6948483_127.mp3
7.55M
#شهادت حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سیدمهدی میرداماد🎤
#چه عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی
چه عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی
ای طبق ممنونم از تو که برام بابا آوردی
.
شدی رحل و جای قرآن ؛ برامون آوردی قاری
چرا دندونت شکسته نگو که خبر نداری
.
ببین لبایی که ترک خورده
ببین موهایی که به هم ریخته
.
ببین محاسنی رو که سوخته
ببین با دیدنش دلم ریخته
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
کاشکی گریه هام بذاره یه کمی نفس بگیرم
کاش می شد گوشواره هامو یه دقیقه پس بگیرم
.
کاش منو نبینه با این سر و وضع نامرتب
کاش شده لااقل بود تو خرابه عمه زینب
.
معجرمو برام بیارید تا
صورت نیلی رو بپوشونم
.
منم شبیه فاطمه باید
جای یه سیلی رو بپوشونم
.
فراوونه کبودیام ؛ فقط میگم امون از شام
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
اگه شامیا حسودن ؛ اگه دست و پام کبودن
این همه سختی می ارزید به یه لحظه با تو بودن
.
چقدر انتظار کشیدم ، چقدر رو خار دویدم
تا که گوشه ی خرابه آخرش به تو رسیدم
.
خو اومدی مسافر خسته
تو بهترین بابای دنیایی
.
خدا میدونه خیلی شرمنده م
ندارم اسباب پذیرایی
.
عجب داغی ؛ عجب دردی ، منو کشتی تا برگردی
.
خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد
.
#لبیک_یاحسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقناه_زیارت_الحسین_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
التماس دعای فرج وعاقبت بخیری
#زبانحال_حضرت_رقیه_با_پدر
#محرم_وصفر_عامیانه_سبک
بابا جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی اسیریم آه.... چه سرده
ببین اصلا بابا رنگم چه زرده
تو میدونی عدو باهام چه کرده؟
بابا جونم ببین دلم کبابه
همه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم تو اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه
بابا جون دخترت داره میمیره
تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره
با دو دسش عدو گیسوم میگیره
با دو پاش پهلومو نشونه میره
بس که من کعبِ نیزه خورده بودم
مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم
بس ز داغت پدر آزرده بودم
اگه عمه نبود من مرده بودم
امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
من و این زخمِ پای ریزه میزه
داره از تاولاش چه خون میریزه
هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب تویِ نگامه
هر چه بغضه امشب تویِ صدامه
هر چه اشکه امشب تویِ چشامه
بغضِ این سینه که آروم نمیشه
سرت از روی نی معلوم نمیشه
نپرسم از عمه چون روم نمیشه
آخه این راه چرا تموم نمیشه
تیغِ این جاده ها ز خیزرونه
پای کوچک من که ناتوونه
چقد این ساربون نا مهربونه
بگید این ناقه رو آروم برونه!
#السلام_علیک_یا_بنت_الحسین
#من_ٱلذی_أیتمني
#دخیلک_یا_رقیه_س
#هستی_محرابی
منتظرالمهدی:
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
ماجرایست ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جاپشت نیزه ی سرتو
دخترت رفت پابه پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سرمن بود کاش جای سرت
نیزه دارتو باهمه لج کرد
دردسرشد پدربرای سرت
لب نی، سنگ، بی هوا سیلی
هرچه آمد سرم فدای سرت
چقدر مشکل است تشخیصت
نا مرتب شده نمای سرت
چه به این روز دختر آوردی
از سر نیزه سردر آوردی
جای سالم نمانده در تن من
آه زجر آوراست ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدر بی حیاست دشمن من
چقدر وحشیانه می انداخت
غل وزنجیر رابه گردن من
بازوی من شکست وبی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
غیرت عمه رابه جوش آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رفتن من
شانه ام تیر می کشد بابا
بار زنجیر می کشد بابا
از روی ناقه دخترت افتاد
مثل افتادن پرت افتاد
سرت از روی نیزه های بلند
تاکه افتاد خواهرت افتاد
سر اصغر کنار ناقه من
از روی نیزه با سرت افتاد
او یک تازیانه وحشی
به سروروی دخترت افتاد
بی هوا تاکه زجر من را زد
دخترت یاد مادرت افتاد
گفتم ای شمر بشکند دستت
چشم من تا به حنجرت افتاد
شب آخر رسیده می دانم
عمر من سر رسیده می دانم
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
تمام می شوم امشب در آخر قصه
بخواب بانوی احساس! دختر قصه!
یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت
یکی یکی همه رفتند از در قصه
ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن!
میان شعله ی آتش سراسر قصه...
خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب
بدون آب بیاید دل آور قصه
بده امانت شش ماهه را به دست پدر
که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه
نپرس از پدرت او هنوز هم اینجاست
نپرس از تن در خون شناور قصه
بلند شو!،و بدو! پا برهنه تا خود صبح
نخواب تا برسی سمت دیگر قصه
و گوشواره ی خود را در آر! میترسم-
پری بماند و دیو ستمگرقصه
بخواب! نیمه ی شب شد، خرابه هم خوابید
بخواب کودک تنها! قلندر قصه!
بگیر گوش خودت را سه ساله ی خوبم!
که پیر می شوی امشب از آخر قصه:
بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...
بگیر اگرچه که سخت است باور قصه
🔸شاعر:
#حسن_اسحاقی
#امام_حسین_ع_مناجات
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته
مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته
مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد
تا انتهای روشنِ این جاده رفته
هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را
مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته
ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز
عمری به بند و عاقبت آزاده رفته
...
عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز
قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته
شاعر: #عادل_حسین_قربان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم
کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم
ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم
به کار آید همین موی پریشانی که من دارم
سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی
ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم
اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست
بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم
الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید
شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم
از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی
بدم می آید از این چند دندانی که من دارم
به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر
پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم
نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست
دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم
سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد
زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم
تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را
ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم
#زبانحال_حضرت_رقیه_با_پدر
#محرم_وصفر_عامیانه_سبک
بابا جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی اسیریم آه.... چه سرده
ببین اصلا بابا رنگم چه زرده
تو میدونی عدو باهام چه کرده؟
بابا جونم ببین دلم کبابه
همه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم تو اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه
بابا جون دخترت داره میمیره
تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره
با دو دسش عدو گیسوم میگیره
با دو پاش پهلومو نشونه میره
بس که من کعبِ نیزه خورده بودم
مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم
بس ز داغت پدر آزرده بودم
اگه عمه نبود من مرده بودم
امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
من و این زخمِ پای ریزه میزه
داره از تاولاش چه خون میریزه
هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب تویِ نگامه
هر چه بغضه امشب تویِ صدامه
هر چه اشکه امشب تویِ چشامه
بغضِ این سینه که آروم نمیشه
سرت از روی نی معلوم نمیشه
نپرسم از عمه چون روم نمیشه
آخه این راه چرا تموم نمیشه
تیغِ این جاده ها ز خیزرونه
پای کوچک من که ناتوونه
چقد این ساربون نا مهربونه
بگید این ناقه رو آروم برونه!
#السلام_علیک_یا_بنت_الحسین
#من_ٱلذی_أیتمني
#دخیلک_یا_رقیه_س
#هستی_محرابی