#دعای_روز_نهم_ماه_مبارک_رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ
اى خدا مرا نصيبى از رحمت واسعه خود عطا فرما و به ادله روشن خود هدايت فرما
وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ
و پيشانى مرا بگير و بسوى رضا و خشنودى كه جامع (هر نعمت) است سوق ده به حق دوستى و محبتت اى آرزوى مشتاقان.
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
جزء9.mp3
4.11M
تند خوانی جز 9قرآن
استاد معتزآقایی
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
4_5988013438096375892.mp3
6.47M
ترجمه فارسی و تفسیر جزء 9
─┅•••═᪥𑁍᪥═•••┅─
اسما بریز آب روان
روضه_حضرت_خدیجه (س)
گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
♻️🔹♻️♻️♻️🔹♻️♻️♻️🔹
تا اینجاے روضه رو عرض ڪردم ڪه حضرت خدیجه (س) به اسماء فرمود اسماء تو برا زهراے من مادرے ڪن.
اسماء هم همهجا با بیبے حضرت زهرا بود، همه جا براش مادرے ڪرد.
هم شب زفاف، هم پشت درِ خونه؛ این دو جا براے این خانم مادرے ڪرد.
هر مادرے بود همین دوجا میومد، چون اولے شب زفافه، مادرا دوست دارن همه شب زفاف باشن، دومیش هم موقع وضع حمله، دوست دارن باشن، نوهشون رو بغل بگیرن...
اما یه جاست مادرا نمیان، میدونے ڪجاست؟
اونجاییه ڪه میخوان بدن دخترو غسل بدن؛ اما اونجا هم اسماء اومد ڪمک امیرالمؤمنین، گفت آقا تنهاست...
"اسماء بریز آب روان
بر روے گلبرگ گلم"
امشب از طرف خدا ڪفن اومد، پیغمبر خودش بدن حضرت خدیجه رو غسل داد و ڪفن ڪرد.
اما.. پیغمبر یه بدن سالم رو غسل داد.
قربون اون آقایے برم ڪه یهیهو اسماء دید امیرالمؤمنین سربهدیوار گذاشت، دیگه غسل نمیده...
-چے شد آقاجان؟!
-اسماء دست به دلم نذار، هرچے آب میریزم خودت نگاه ڪن داره هنوز خونآبه میاد.....
از این ناراحتم فاطمهم هیچے بهم نمیگفت، هے میدیدم شبا از این پهلو به اون پهلو میشه، هے میدیدم میخواست دستشو بیاره بالا موهاے زینبو شونه ڪنه نمیشه، اما حالا دلیلشو فهمیدم...
یازهرا..
❣﷽❣
🔰#روضه_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
🔰#دفتری_خدیجه (س)
🔰#کانال_روضه_دفتری
🥀بر روح خدیجه،کفوخاتم صلوات
🥀برحامی پیغمبراکرم محمدصلوات
🥀همپای خدیجه نیست بانوی دگر
🥀برجود خدایی اش محمدی صلوات
🌸(#دعای_فرج)
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
ِ
✨السلام علیکِ يا زَوجَةَ رسولِ الله
✨ السلام علیکِ يا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهراء
✨ السلامُ علیکِ يااُمَّ الْحَسَنِ والحسین
✨السلام علیکِ يا اُمَّ الائمه
✨السلام علیكِ يا اُمَّ المومنین
✨یا خدیجه الکبری
⚘یا خدیجه مادر نور و دعا
⚘تا ابد مدیون تو ایمان ما
⚘جرعه نوش هل اتا و کوثرم
⚘من مسلمان نگاه حیدرم
⚘پس یقین دارم که هستی مادرم
⚘مادرانه کن نگاهم، بی کسم
⚘چون گدایان، محضرتو میرسم
⚘غم به جان مصطفی افتاده است
⚘بهر دفن تو کفن آماده است
⚘از بهشت آمد کفن های شما
⚘شد گریز روضه اینجا کربلا
⚘من شنیدم لحظه های آخرت
⚘بی کس و تنها میان بسترت
⚘روضه میبارید از چشم ترت
⚘گریه میکردی برای دخترت
🔷دلهارو روانه کنیم قبرستان ایوطالب
بیاد کسی که پیغمبر از دوریش گریه ها کرده..
بی بی حضرت زهرا گریه ها کرده..
(ان شاالله بی بی دو عالم خیر بده به بانی مجلس..هر کسی به هر نحوی تو راه اهل بیت قدم بر میداره)
حضرت خدیجه مظلومه ..حضرت خدیجه غریبه..
بمیرم بی بی جان برا مظلومیتت
بمیرم برا غرببتت بی بی جان
⬅️اون خانمی که اینقدر خدم و حشم داشت ، کار بجایی رسید که همه زنهای قریش تنهاش گذاشتن فقط بخاطر دفاع از پیغمبر ب.. خاطر دفاع از دین اسلام..
⬅️کار بجایی رسید دم دمای آخره جان دادنه، صدا زد یا رسول الله هر چی داشتم فدای اسلام و خدا و شما کردم
چند تا وصیت دارم..
یا رسول الله دوست دارم با دستای خودت منو غسل بدی..
خودت منو در خاک بزاری..
وصیت هاشو کرد.. سفارشاشو به پیغمبر کرد
یه وصیتو روش نشد بگه..
صدا زد وصیت آخرمو به فاطمه ام (س) میگم..
به فاطمه (س) فرمود زهرا جان من از شب اول قبر میترسم.. یه خواهشی ازت دارم روم نشد به بابات پیغمبر بگم ..
میشه به بابات بگی اون پیراهنی که موقع نزول وحی بر تنش بود با اون پیراهن منو کفن کنه..
با اون پیراهن منو دفن کنه..
بی بی اومد پیش پیغمبر ، صدا زد بابا یا رسول الله ، مادرم خدیجه وصیتی داره..
(.گفته به بابات پیغمبر بگو من هر چی داشتم در راه اسلام و خدا و پیغمبر دادم میشه پیراهن وقت نزول وحی رو کفن من کنه)
♻️تا این جمله رو خانم فاطمه فرمود
یه وقت دیدن اشک تو چشمای پیغمبر جمع شد..
(جبرئیل نازل شد صدا زد با رسول الله، خدا سلامت میرسونه ، میگه به پیغمبر بگو خودمون برا خدیجه کفن آماده کردیم)
لذا جبرئیل 5 تا کفن آورد..
5 کفن به اهل بیت اهدا شد..
یکیش برا خدبجه..
پیغمبر بدن خدیجه رو کفن کرد..
یکی برای خود پیغمبر ..
امیرالمومنین علی ، بدن پیغمبر رو کفن کرد
(اما روضه ام همین باشه و ببینمت مدینه)
🔅یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا..
لحظه ای که بی بی صدا زد زینبم بقچه کفن هارو بیار مادر..
(آااا دلت رفت مدینه)
بی بی بقچه رو باز کرد.. یه وقت دیدن یه کفنی در آورد
🔳(اوج)
عرضه داشت .. زینب جان .. این کفنه منه مادر...وقتی داغ مادر دیدی این کفن رو بده دست بابات علی بدنه منه مظلومه رو کفن کنه..
🔳(یه کفن دیگه در آورد بی بی)
زینب جان ..شب بیست و یکم ماه رمضون این کفن رو بده دست داداش حسنت بدن بابای مظلومتو با این کفن کنه..
🔳(بی بی داره نگاه میکنه)
آی گرفتارا..آی جاجت مندا.. آی مریض دارا..
بگم و التماس دعا..
یه کفن دیگه در آورد بی بی..
زینب جان شب 28 صفر..
( آاا امام حسنیا کجا نشستن )
شب 28 صفر این کفنو بده دست داداش حسینت بدن داداش مجتبی شو کفن کنه
🔳(زینب داره نگاه میکنه)
سادات منو ببخشن.. امام زمان منو ببخشن..
یه نگاه به مادر کرد..
🔘(سوز / اوج)
مادر مادر مادر..
مادر مگه حسینم کفن نداره مادر..
یه وقت دید مادر یه پیراهنی در آورد.. زینبم..
اینم برا حسینم..
ای فدای اون آقایی که بی کفنه..
🔳(میدونی کی دید این لباسو)
روز عاشورا..
تا پیراهنو به برادر داد..یه وقت دید برادر خنجرو در آورد لباسو داره پاره پاره میکنه..
🔘(اوج)
آخ حسین جااان داداش... یادگار مادرمه.. چرا اینکارو میکنی داداش..
صدا زد زینبم دشمن بی حیاست.. لباسو پاره پاره کردم دشمن رغبت نکنه غارت ببره..
✔️آی کربلاییا.. آی ناله دارا.. آی آبرو دارا..
یه جایی اومد کنار بدن برادر هر چی گشت دید پیراهنی نیست.. پیراهن کهنه به غارت بردن..
✔️ای حسین 3
🔘مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
🔘مگر حسین فاطمه عزیز مرتضی نبود
🔘مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند
🔘مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود
⚜صل الله علیک یا مظلوم ..
⚜یا غربب ..
⚜یا اباعبدالله..
هر کجای مجلس نشستی صدای منو میشنوی.. ناله بزن بگو یا حسین..
👇صلوات حذف نشه لطفا👇🙏
.🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
|⇦•بالاتر از بالایی و بالا...
##روضه و توسل به حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها اجرا شده #شب_دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی
شایسته ی وصف زبان کردگاری
نه درخورِ توصیف های اینچنینی
حُسنِ تو مَحض با پیمبر بودنت نیست
قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی
انگشتر پیروزی دین خدا را
تو با بهای جان و اموالت نگینی
طرد تو از سمت قریشی های مکه
باعث نشد یک لحظه هم از پابشینی
نام تو از لب های پیغمبر نیفتاد
در هر کجا همراهِ ختم المرسلینی
مثل فدک نام تو را هم غصب کردند
تو بهترین مصداقِ اُمُّ المُومِنینی
این روزهای آخر عمر خودت را
هر روز با یک غصه ی تازه قرینی
رخساره ی تو رنگِ رفتن را گرفته
احساسِ تلخِ لحظه های واپسینی
در چشم هایت اشک حرفِ درد دارد
انگار از یک قصّه ی دیگر غمینی
دلواپسِ غم های بی پایانِ زهرا
بعد از فراقِ رحمتُ للِّعالمینی
دلواپس یک سینه ی بی تاب هستی
دلواپس یک میخ داغ و آتشینی
رفتی که زهرا دخترت را در هجومِ
چل مرد نامرد و فشار در نبینی
ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری
وقتی که آنجا گفت یا فضّه خذینی
از همسرت جای کفن پیراهنش را
میخواستی… اما چرا با شرمگینی
#شاعر محمدعلی بیابانی
*حضرت خدیجه سلام الله علیها، فرمود: فاطمه جان! من روم نمیشه به پیغمبر بگم، من از مرگ، از قبر می ترسم، میشه پیغمبر اون پیراهنی که باهاش معراج رفته بود رو به تنم کنه؟ بعد پیغمبر رو خواست، عرضه داشت: یارسول الله! من رو حلالم کن، من نتونستم در حق شما سنگِ تمام بذارم، بعد سفارشِ فاطمه اش رو کرد، نکنه کسی به فاطمه ام سیلی بزنه، نکنه کسی به فاطمه ام جسارت کنه، چشماش رو که باز کرد، پیغمبر رو بالایِ سَرِ خودش دید، چقدر دلش آرام گرفت، عرضه داشت: یارسول الله! شما بالا سَرِ من نشستید من راحت جان میدم...
دخترش فاطمه هم چشماش رو باز کرد دید علی بالا سَرش نشسته، گفت: علی جان! شما بالا سر من هستید من آرام جان میدم، یه خورده برام قرآن بخوان... حسن چشماش رو باز کرد زینب و حسین رو بالا سَرِ خودش دید، گفت: داداش! بالا سرم هستی راحت جان میدم، اما حسین تویِ گودالِ قتلگاه، یه وقت زینب ببینه:" وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" یه وقت ببینه زینب داره از بالایِ تلِ زینبیه بر سر و سینه زنان به سمت گودال قتلگاه میآد، هی صدا میزنه: "وامحمداه، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَناتُكَ سَبايا"... حسین...*
|⇦•لبیک اُم المومنین ..
#سینه_زنی و توسل به اُم المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به زبانبریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او
که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او
ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او
صلوات آدم و خاتم آمده است جمله صلای او
چه زنیست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او
«لبیک اُم المومنین .. لبیک اُم المومنین .. »
شدهاست جاذب لطف حق، چو به مهر ذرّۀ لاحقه
نرسد به جلوۀ نوریاش رشحات ظلمت زاهقه
چه کلیمهای که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه
چه زجاجهایست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه
ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او
چه غمش هر آنکه شفیعهاش بشود به محشر داهشه
به مقام خلد برینیاش نه منازعه نه مناقشه
نگرفتهاند مقام او به معاجله به مهامشه
به خدا که زَهرۀ قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه
که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او
سخن از کسی شده در میان که نبیست گرم ستودنش
مَلِکست قاری فضل او، مَلَکست محو سرودنش
عدمست زادۀ بود او و وجود طفل نبودنش
که شدهست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش
حسنست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او
به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش
احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش
احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش
چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش
چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او
چه زنیست مادر فاطمه، چه زنیست همسر مصطفی
که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی
نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی
که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی
متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او
«لبیک اُم المومنین .. لبیک اُم المومنین .. »
به گرهگشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی
شده لحظهلحظۀ بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی
نرود مواصف جود او به خفا ز جور معاندی
چو نباشد آیۀ سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟
مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبلهنمای او
چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری
به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری
که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری
چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری
شده مهر و ماه نشانهای ز فروغ جود و سخای او
به ازل چو آینۀ «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی
به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفتهام از بلی
چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی
به خدا که غیر خدیجهاش به خدا قسم به جز از علی
نشدهست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او
صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من
که چهارده دم کبریا به مدیحهاش شده در سخن
ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاهِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن
به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن
همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟
شاعر: #مجید_لشگری
سینه_زنی_حضرت_خدیجه س
آقای_میرداماد
شب دهم ماه رمضون
دل عاشقا پر می گیره 2
تو طنین صدای اذون
از مادری خبر می گیره 2) 2
کنار بسترش ... روضه ها می خونه
با چشای ترش ... میگیره بهونه ...
برای مادرش ... که خیلی خیلی مهربونه ...
میگه مادر ، اگه بری ، دیگه غمخواری ندارم
بابام تنها میشه نرو ، روی پاهات سر میزارم
🏴مرو مادر .... مرو ..مرو....
(شب دهم ماه رمضون
شب یتیمیه مادرمون
یه لباس مشکی به تنش
روضه میخونه باز بی امون ) 2
اگه بری منو تو کوچه میزنن
میون کوچه ها ، علی رو می برن ...
حسن میگه رو خاک ....
( چشام دریا شده ببین
نمونده جونی تو تنت ) 2
تو بستر افتادی و شد
عبای بابا کفنت ...
🏴مرو مادر .... مرو ..مرو...
شب دهم ماه رمضون
دلا میره کرببلا .... 2
به یاد اون غروبی که
سرا میرفت رو نیزه ها .... 2
غروب کربلا ، خیمه ها میسوزه
چشای فاطمه به حسین میدوزه
عزیز فاطمه تنش ، سه روز مونده زیر آفتاب
از اونجا دختر علی ، اسیر رفت شام خراب
🏴حسین ... ارباب بی کفن....😭🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹