.
#دیر_راهب
نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
اترجوا امة البیت...
راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
شما کیستید؟
گفتند: اصحاب ابن زیاد.
پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
پرسید: پیغمبر خودتان؟!
گفتند: آری...
گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
گفتند: چه کار؟
گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
#راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
📌 #شعر | #حضرت_رقیه سلامالله علیها
کنون که دامن من فرش آستانه ی توست
کرم نما و فرودا که خانه خانه ی توست
به روی نیزه دگر کشتی نجات مرو
خرابه ساحل دریای بیکرانه ی توست
بگو که کهف امانت شده است آغوشم
به آیهای که سر نیزهها ترانه ی توست
سرت به شاخه ی خشکی چنان بها بخشید
پس از تو میوه طوبی فقط بهانه ی توست
حرارت غم تو سرد میشود هرگز
تنور شعله ور از داغ جاودانه ی توست
چقدر پای من امروز در پی تو دوید
به رغم آبله ها باز هم روانه ی توست
کشید ناز مرا تازیانه بعد از تو
نگفت طفلک معصوم نازدانه ی توست
شبیه سدره مرا هم شکست دشمن تو
شکست بر سر این جرم که نشانه ی توست
خراج لعل لبت را به جان بپردازم
چقدر جان مقدس که در خزانه ی توست
بیا و پیکر من را به روی شانه بگیر
چرا که بار دو عالم به روی شانه ی توست
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
sokhanrani.hanifi.mp3
زمان:
حجم:
34.07M
🚩 #فاطمیه به روایت ۴۵ روز
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#سیلی
🩸صبح بعد از #شهادت و جریان سیلی خوردن مقداد🩸
🥀 بعد از دفن شبانه هنگامیکه صبح شد، مردم به سمت منزل #حضرت_زهرا سلامالله علیها روی آوردند تا بر او نماز بخوانند. مقداد، ابابکر را دید و به او گفت: ما او را دیشب به خاک سپردیم عمر به ابوبکر گفت: آیا به تو نگفتم آنها مخفیانه او را دفن میکنند تا ما حاضر نباشیم.
🥀 مقداد گفت: این وصیت #فاطمه سلامالله علیها بوده است که شما بر او نماز نگذارید.
🥀 عمر دست خویش را بالا برد و به شدت بر سر و صورت مقداد زد که از شدت ضربه، مقداد درمانده شده بود. حاضرین مقداد را از دست او رها کردند.
🥀 مقداد گفت: دختر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم از دنیا رفت در حالی که خون از پهلوی او به سبب ضربه شمشیر و تازیانهای که تو به او زده بودی، جاری بود.
و من در نزد شما بسیار حقیرتر از #علی علیهالسلام و #فاطمه سلامالله علیها هستم.
🥀 هنگامیکه این کلام را شنیدند، گفتند: به خدا سوگند آن کسی را که باید بزنیم، علی بن ابی طالب علیهالسلام است.
🥀 به سوی #علی علیهالسلام روی آوردند و او در مقابل درب خانه نشسته بود. عمر به او گفت: ای پسر ابیطالب علیهالسلام آیا حسادت قدیمیات را رها نکردی.
🥀 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را غسل دادی و بر نماز #فاطمه سلامالله علیها بدون حضور ما نماز خواندی و به #حسن علیهالسلام یاد دادی که به ابوبکر بگوید از منبر پدرم پایین بیا.
🥀 #علی علیهالسلام سکوت نموده بود و چیزی نمیفرمود. عقیل پاسخ داد: به خدا سوگند شما حسودترین مردم هستید و کسانی هستید که به دشمنی پیامبر و اهل بیتش پیشی گرفتید. #فاطمه سلامالله علیها را دیروز آنچنان زدید و او از دنیا رفت در حالی که پشت پهلوی او غرق خون بود و او از شما دو نفر ناراضی بود..!
📕 #فاطمیه مأثور، حجتالاسلام حنیفی، صفحه ۲۱۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
.